eitaa logo
(نشرخوبی ها)،جهادتبیین ✨مربی صالحین
161 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
933 ویدیو
127 فایل
نشرخوبی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
⚽️فعالیت متمرکز در باشگاه ۹ دی خان ببین با مربیگری استاد نعمت بیانی 🏀 شهرستان رامیان خان ببین مهر ۱۴۰۲ 🥎به کانال رسمی دبستان غیردولتی شایستگان بپیوندید https://shad.ir/shayestegan1396 ✅✅✅✅✅✅✅✅ اینستاگرام  🆔️ https://instagram.com/fenderesk96_ir?igshid=ZDdkNTZiNTM= روبیکا https://rubika.ir/fenderesk96_ir 🆔️ روبینو https://rubika.ir/fenderesk96 🆔️ تلگرام https://t.me/fenderesk96_ir 🆔️ ایتا  https://eitaa.com/fenderesk96_ir 🆔️ 🆔️ @fenderesk96_ir ✍رحمت مطهری
🔷️ حسین لاری کمان مدیرکل پشتیبانی امور دام استان گلستان شد 🔸️ طی مراسمی باحضور کر معاون استاندار، مسئولین کشوری و استانی، آقای حسین لاری کمان بعنوان مدیرکل جدید پشتیبانی امور دام استان گلستان معارفه شد. ⭕ ۶ مهر ۱۴۰۲ ✍ نخعی اینستاگرام  🆔️ https://instagram.com/fenderesk96_ir?igshid=ZDdkNTZiNTM= روبیکا https://rubika.ir/fenderesk96_ir 🆔️ روبینو https://rubika.ir/fenderesk96 🆔️ تلگرام https://t.me/fenderesk96_ir 🆔️ ایتا  https://eitaa.com/fenderesk96_ir 🆔️ 🆔️ @fenderesk96_ir
🎋بسم الله الرحمن الرحیم گرفتند انتقام کوچه ها را شکستند ازدحام کوچه ها را سفرکردند و ما با نیشخندی عوض کردیم نام کوچه ها را 🎋برگزاری یادواره شهدا (آبروی محله)در روستای نی تپه فندرسک 🎋بمناسبت هفته دفاع مقدس یادواره شهید والامقام 🌷محمدرضاجباری🌷 باحضور مسئولین شهرستان،بخش فندرسک واهالی روستا پنج شنبه ۱۴۰۲/۷/۶ درمسجد صاحب الزمان (عج)این روستا برگزارشد. اینستاگرام  🆔️ https://instagram.com/fenderesk96_ir?igshid=ZDdkNTZiNTM= روبیکا https://rubika.ir/fenderesk96_ir 🆔️ روبینو https://rubika.ir/fenderesk96 🆔️ تلگرام https://t.me/fenderesk96_ir 🆔️ ایتا  https://eitaa.com/fenderesk96_ir 🆔️ 🆔️ @fenderesk96_ir ✍رحمت مطهری
📚پندانه روزی مردی قصد سفر کرد،پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد.پس به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت:به مسافرت می روم،می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم. قاضی گفت:اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار پس مرد همین کار را کرد. وقتی از سفر برگشت،نزد قاضی رفت و امانت را از خواست.قاضی به او گفت:من تو را نمی شناسم. مرد غمگین شد و به سوی حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد،پس حاکم گفت:فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو وارد شو و امانتت را بگیر. در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد،حاکم به او گفت:من در همین ماه به حج سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جزء امانتداری ندیده ام. در این وقت صاحب امانت داخل شد و به آن ها سلام کرد و گفت:ای قاضی من نزد تو امانتی دارم.پولم را نزد تو گذاشته ام.قاضی گفت:این کلید صندوق است.پولت را بردار و برو. بعد دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند. پس حاکم گفت: ای قاضی امانت آن مرد را پس نگرفتیم مگر با دادن کشور حالا با چه چیزی کشور را از تو پس بگیریم.سپس دستور به برکناری آن داد. پیامبر می فرماید:به زیادی نماز،روزه و حجشان نگاه نکنید به راستی سخن و دادن امانتشان نگاه کنید. 📚عیون اخبار الرضا ج2، ص51 📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص114، و نیز فرمودند: کسي که در دنيا در يک امانت خيانت ورزد و به صاحبانش رد نکند تا اينکه مرگ او فرا برسد، او بر آئين من (اسلام) نمرده است! 📚بحار، ج ٧٥، ص ١٧١ صدقه 5 نوع است :🌸🍃 صدقه به انسان صحیح و سالم: پاداش یک به ده دارد (شادی دل کودک، نشاندن امید، دادن هدیه) صدقه به فرد زمین گیر و افتاده: پاداش یک به دارد (کمک به تهی داستان، خرید نان برای همسایه پیر) صدقه به پدر و مادر: پاداش یک به است (لبخند به روی آنان، شاد کردن دل آنها) صدقه برای اموات و مردگان: پاداش یک به دارد (به نیت آنان خیرات کنید درختی بکارید) صدقه به طالب علم: پاداش یک به دارد (خریدن کفش مدرسه برای کودکی، ساخت مدرسه) 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا بخوان دعاي فرج را كـه يـوسـف زهــــــرا ز پشت پرده ي غيبت به ما نظـر دارد🌱 ♡ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ♡ 💐السّلام علیک یاابا صالح المهدی (عج)💐🤲💐 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/FCXHtYCxk eYHtnoPBfRNa4 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در ایتا👇👇 https://eitaa.com/joinchat /259457354Cc37c302a40 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در روبیکا👇👇 https://rubika.ir/joing/DICJEDBC0DSJAQYAJTYGMRVMJDLQAFVT 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 شماره حساب و شماره کارت صندوق خیرین فندرسک در بانک تجارت👇👇 ۶۹۸۵۲۸۲۹۶۸ ۵۸۵۹۸۳۷۰۱۲۹۶۸۷۱۱ 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 اینستاگرام  🆔️ https://instagram.com/fenderesk96_ir?igshid=ZDdkNTZiNTM= روبیکا https://rubika.ir/fenderesk96_ir 🆔️ روبینو https://rubika.ir/fenderesk96 🆔️ تلگرام https://t.me/fenderesk96_ir 🆔️ ایتا  https://eitaa.com/fenderesk96_ir 🆔️ 🆔️ @fenderesk96_ir ✍رحمت مطهری
🌨❄️❄️⛈❄️❄️🌧 🔘داستان کوتاه 👈 داستان سه همسر 🌴در زمان های گذشته، در بنی اسرائیل مرد عاقل و ثروتمندی زندگی می کرد. او سه تا پسر داشت یکی از آنها از زن پاکدامن و پرهیزگاری به دنیا آمده بود و به خود مرد خیلی شباهت داشت و دوتای دیگر از زن ناصالحه.! 🌴هنگامی که مرد خود را در آستانه مرگ دید به فرزندانش گفت: این همه سرمایه و ثروت که من دارم فقط برای یکی از شماست. پس از مرگ پدر، پسر بزرگتر ادعا کرد منظور پدر من بودم. پسر دومی گفت: نه! منظور پدر من بودم. پسر کوچک تر نیز همین ادعا را کرد. برای حل اختلاف پیش قاضی رفتند و ماجرا را برای قاضی توضیح دادند. قاضی گفت: در مورد قضیه شما من مطلبی ندارم تا بتوانم از عهده قضاوت برآیم و اختلافتان را حل کنم، شما پیش سه برادر که در قبیله بنی غنام هستند بروید، آنان درباره شما قضاوت کنند. سه برادر با هم نزد یکی از برادران بنی غنام رفتند، او را پیرمرد ناتوان و سالخورده دیدند و ماجرای خودشان را به او گفتند. وی در پاسخ گفت: نزد برادرم که سن و سالش از من بیشتر است بروید و از او بپرسید. آنها پیش برادر دومی آمدند، مشاهده کردند او مرد میان سالی است و از لحاظ چهره جوانتر از اولی است، او هم آن ها را به برادر سومی که بزرگتر از آنان بود راهنمایی کرد. هنگامی که پیش ایشان آمدند، دیدند که وی در سیما و صورت از آن دو برادر کوچکتر است، نخست از وضع حال آنان پرسیدند (که چگونه برادر کوچکتر، پیرتر و برادر بزرگتر جوانتر است؟) سپس داستان خودشان را مطرح کردند. او در پاسخ گفت: این که برادر کوچکم را اول دیدید او زنی تند خو و بداخلاق دارد که پیوسته او را ناراحت می کند و شکنجه می دهد، ولی وی در برابر اذیت و آزارش شکیبایی می کند، از ترس این که مبادا گرفتار بلایی دیگری گردد که نتواند در برابر آن صبر داشته باشد از این رو او در سیما شکسته و پیرتر به نظر می رسد. اما برادر دومی ام همسری دارد که گاهی او را ناراحت و گاهی خوشحال می کند، بدین جهت نسبت به اولی جوانتر مانده است. اما من همسری دارم که همیشه در اطاعت و فرمانم می باشد، همیشه مرا شاد و خوشحال نگاه می دارد، از آن وقتی که با ایشان ازدواج کرده ام تاکنون ناراحتی از جانب او ندیده ام، جوانی من به خاطر او است. اما داستان پدرتان! شما هم اکنون بروید و قبر او را بشکافید و استخوانهایش را خارج کنید و بسوزانید، سپس بیایید درباره شما قضاوت کنم و حق را از باطل جدا سازم.!! فرزندان مرد ثروتمند برگشتند تاگفته های ایشان را انجام دهند. هر سه برادر با بیل و کلنگ وارد قبرستان شدند، وقتی که دو برادر تصمیم گرفتند که قبر پدرشان را بشکافند، پسر کوچکتر گفت: قبر پدر را نشکافید من حاضرم سهم خود را به شما واگذار نمایم، پس از آن برادران نزد قاضی برگشتند و قضیه را به او گفتند. وی پاسخ داد: این کار شما در اثبات مطلب کافی است، بروید مال را نزد من بیاورید. امام محمد باقر علیه السلام می فرماید: هنگامی که مال را آوردند قاضی به پسر کوچک گفت: این ثروت مال تو است، زیرا اگر آنان نیز پسران او بودند، مانند تو از شکافتن قبر پدر شرم و حیا می کردند. 📚 بحار ج 14، ص 92 اینستاگرام  🆔️ https://instagram.com/fenderesk96_ir?igshid=ZDdkNTZiNTM= روبیکا https://rubika.ir/fenderesk96_ir 🆔️ روبینو https://rubika.ir/fenderesk96 🆔️ تلگرام https://t.me/fenderesk96_ir 🆔️ ایتا  https://eitaa.com/fenderesk96_ir 🆔️ 🆔️ @fenderesk96_ir ✍رحمت مطهری
✍با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هر چه خواهی کن💫 در زمانهای قدیم در یکی از بلاد پیرمردی با زنش زندگی میکرد .کار این پیرمرد نانوایی بود و بعد از اتمام کار روزانه اش به ماهیگیری میرفت و ماهیهایی را که میگرفت برای مصرف خودشان به خونه می آورد. این پیرمرد در سخاوت و پاکی زبانزد خاص و عام بود همه اهل شهر احترام خاصی بهش قائل میشدند چنان که از شهرهای دیگه هم به دیدنش می آمدند .کسانی که پول برای خرید نان نداشتند بهشون نان میداد .هر وقت به خونه وارد میشد تکیه کلامش این بود سلام زن تنورت داغه چایئت به راهِ و زنش هم بهش خوش آمد میگفت و ماهیی که با خودش آورده بود و ازش میگرفت و در تنور سرخ میکرد و باهم میخوردند... تا اینکه روزی شاه از آوازه و شهرت این پیرمرد به خشم میاد و به وزیرش میگه باید کاری کنیم تا این پیرمرد پیش مردم اعتبار خودش و از دست بده چرا که مردم اعتمادی که به اون دارند به من که شاه شون هستم ندارند وزیر نقشه میکشه یک روز به اتفاق شاه با لباس مبدل وارد نانوایی پیرمرد میشن و چند تا نون ازش میخرند .دست توی جیب خود برده و میگویند ما پول همراه خود نیاوردیم بهش میگویند ما تاجر هستیم و از دیار دیگری اومدیم .پیرمرد میگه اشکالی نداره شما نون ها را ببرید هر موقع اومدید این طرف پولش و میدید.وزیر میگه نه اصلا نمیشه شاید نیومدیم .پیرمردمیگه باشه در اون صورت حلالتون میکنم .شاه از دستش انگشتری که نشان پادشاهی او بود از انگشتش در آورد و به پیرمرد داد و گفت این پیشت باشه هروقت ما پول تو را دادیم این و ازت پس میگیریم ولی مواظب باش گمش نکنی چون خیلی گران بهاست‌پیرمرد قبول نکرد. ولی وزیر و شاه به اصرار بهش دادند. وقتی کارش تموم شد و به خونه رفت زنش از دیدن انگشتر تعجب کرد و پرسید این کجا بود و اون هم تمام ماجرا را برایش تعریف کرد .زنش گفت نباید قبول میکردی اگه خدای نا کرده گم بشه چی ؟ ما توان مالی اون و نداریم که جبرانش کنیم . خلاصه اون شب پیرمرد انگشتر و میندازه به انگشتش و میگیره میخوابه . وزیر و شاه که برای پیرمرد بیچاره نقشه کشیده بودند .شبانه چند مامور و مخفیانه به خونه پیرمرد می فرستند تا اون انگشتر را ازش بدزدند . ماموران این کار و را با موفقت انجام میدن و انگشتر و از پیرمرد میدزدند و تحویل پادشاه میدهند . بیچاره پیرمرد وقتی صبح بلند شد دید انگشتر نیست . همه جای خونه را زیر و رو کرد ولی اثری از انگشتر نبود زنش گفت حالا چه کار میکنی گفت نمیدونم فعلا برم مغازه اگه اومدند ماجرای دزدیده شدنش و بهشون میگم .پیرمرد وقتی مغازه را باز کرد وزیر اومد و تقاضای امانتشون و کرد وپول نون ها را بهش داد پیرمرد ماجرا را بهش گفت که آره دیشب انگشتر را ازم دزدیدند و وزیر عصبانی شده اون بیچاره را کشان کشان به قصر شاه برد وقتی وارد قصر شد در جا خشکش زد چون دید کسی که ازش نون خریده بود شاه بود .شاه با عصبانیت بهش گفت اگه تا یک هفته نتونی انگشتر را پیدا کنی گردنت را میزنم فقط یک هفته . پیرمرد با ناراحتی قصر را ترک کرد و به خونه اش رفت زنش وقتی ناراحتی او را دید ازش پرسید چه شده . پیرمرد گفت بیچاره شدیم زن کسی که انگشتر را بهم داده بود شاه بوده و یک هفته بهم مهلت داده تا براش پیدا کنم و گر نه اعدامم میکنه. خلاصه هر روز با ناراحتی میرفت سر کار و برمیگشت تا اینکه پنج روز از مهلتش گذشت که زنش بهش گفت ببین من اون روز خوب به اون انگشتر نگاه کردم و مدلش دقیقا یادمه میتونیم سفارش ساخت بدلش و بدیم برامون بسازند و ببری تحویل شاه بدی بعد یواشکی از این شهر کوچ میکنیم تا اونها بیان بفهمن اون انگشتر بدل است ما از اینجا فرسنگها دور شده ایم پیرمرد گفت نه زن با این کارم و فرار مهر تائید دزدی را به پیشانی خود میزنم فقط به خدا توکل میکنم چرا باید از کاری که نکردم فرار کنم خدا خودش بزرگه خودش کمکم میکنه فرداصبح بلند شد و رفت سر کار ششمین روز بود شاه و وزیر خوشحال از این که فردا گردن پیرمرد را میزنیم میرند کنار رود خانه برای ماهگیری شاه یه ماهیه بزرگ از آب داشت میکشید بیرون که یه دفعه پاش سر میخوره می افته رودخونه ملازمان وقتی شاه را از آب میکشند بیرون شاه متوجه میشه که انگشتر در انگشتش نیست به ملازمان دستور میده که اون و برام پیدا کنید هر چه میگردند کمتر می یابند انگار که آب شده رفته بود توی زمین. شاه با ناراحتی تما به قصرش برمیگرده .پیرمرد غروب روز ششم وارد خونه اش شد با یک ماهی کوچک در دستش زنش گفت امروز ماهیه بزرگی به تورت نخورده . پیرمرد گفت خوب قسمت آخرین شب زندگیم همین اندازه بود پا شو چاقو را بیار زنش چاقو را آورد دست شوهرش داد و اون هم شروع به پاک کردن ماهی کرد و تمیزش کرد دید همون انگشترشاهه خیلی خوشحال شد و خدا را شکر کردوبه زنش گفت دیدی گفتم زن توکلت به خداباشه خدا ارحم الراحمینه شماره حساب صندوق خیرین فندرسک👇 ۶۹۸۵۲۸۲۹۶۸ ۵۸۵۹۸۳۷۰۱۲۹۶۸۷۱۱
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿🌺❀✿ ا ❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿ ا ❀✿ ا 🌺 📚 مبادا! با یکی از دوستانم وارد قهوه‌خانه‌‌ای کوچک شدیم و سفارش‌ دادیم به سمت میزمان می‌رفتیم که دو نفر دیگر وارد قهوه‌خانه شدند و سفارش دادند: پنج‌تا قهوه لطفاً، دوتا برای ما و سه تا هم قهوه مبادا!سفارش‌شان را حساب کردند، دوتا قهوه‌شان را برداشتند و رفتند. از دوستم پرسیدم: «ماجرای این قهوه‌های مبادا چی بود؟» دوستم گفت: «اگه کمی صبر کنی بزودی تا چند لحظه دیگه حقیقت رو می‌فهمی.» آدم‌های دیگری وارد کافه شدند. دو تا دختر آمدند، نفری یک قهوه سفارش دادند، پرداخت کردند و رفتند. سفارش بعدی هفت‌تا قهوه بود از طرف سه تا وکیل، سه تا قهوه برای خودشان و چهارتا قهوه مبادا! همان‌طور که به ماجرای قهوه‌های مبادا فکر می‌کردم و از هوای آفتابی و منظره‌ی زیبای میدان روبروی کافه لذت می‌بردم، مردی با لباس‌های مندرس وارد کافه شد که بیشتر به گداها شباهت داشت. با مهربانی از قهوه‌چی پرسید: قهوه‌ی مبادا دارید؟ خیلی ساده‌ است! مردم به جای کسانی که نمی‌توانند پول قهوه و نوشیدنی گرم بدهند، به حساب خودشان قهوه مبادا می‌خرند. سنت قهوه‌ی مبادا از شهرناپل ایتالیا شروع شد و کم‌کم به همه‌جای جهان سرایت کرد. در بعضی مکان‌ها شما نه تنها می‌توانید نوشیدنی گرم به جای کسی بخرید، بلکه می‌توانید پرداخت پول یک ساندویچ یا یک وعده غذای کامل را نیز تقبل کنید. چه زیباست ما هم کمی بیشتر به این “مبادا”ها در زندگی فکر کنیم لبخند “مبادا”، سخاوت “مبادا”، مهربانی “مبادا”، محبت “مبادا” چه بسا کسانی در اطراف ما باشند که با این”مبادا”ها جان دوباره ای بگیرند، یادمان باشد که: امروز همان روز “مبادا” است، همان فردایی که دیروز نگرانش بودیم. لینک گروه صندوق خیرین جوادالائمه(ع) فندرسک در واتساپ👇 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/FCXHtYCxk eYHtnoPBfRNa4 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در ایتا👇👇 https://eitaa.com/joinchat /259457354Cc37c302a40 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در روبیکا👇👇 https://rubika.ir/joing/DICJEDBC0DSJAQYAJTYGMRVMJDLQAFVT 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 شماره حساب و شماره کارت صندوق خیرین فندرسک در بانک تجارت👇👇 ۶۹۸۵۲۸۲۹۶۸ ۵۸۵۹۸۳۷۰۱۲۹۶۸۷۱۱ 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
يک دختر کوچک به داروخانه رفت و گفت: معجزه داريد؟ معجزه می خوای واسه چی عزیزم؟ ! یه چیز بدی هر روز داره توی سر داداش کوچولوم گنده تر می شه ! بابام میگه فقط معجزه میتونه نجاتش بده ، منم همه پول هام رو آوردم تا اونو براش بخرم . عزیزم ببخش که نمی تونم کمکت کنم ، ما اینجا معجزه نمی فروشیم. چشم های دخترک پر از اشک شد و گفت : ولی اون داره میمیره ، تورو خدا یه معجزه بهم بدید . ناگهان دستی موهای دختر کوچولو رو نوازش کرد و صدائی گفت : ببینم چقدر پول داری؟ پول ها رو شمرد و گفت : خدای من عالیه ، درست به اندازه خرید معجزه برای داداش کوچولوت ! بعد هم گرم و صمیمی دست دختر رو گرفت و گفت منو ببر خونه تون تا ببینم می تونم واسه داداشت معجزه تهیه کنم؟ ! اون مرد فوق تخصص جراحی مغز بود دو روز بعد عمل بدون پرداخت هیچ هزینه اضافه ای انجام شد. هزینه عمل مقداری پول خرد بود و ایمان یک کودک . مدتی بعد هم پسرک صحیح و سالم به خانه برگشت. دکتر ارنست گروپ رئيس سابق بيمارستان هانوفر المان ....... چندي پيش اين خاطره رو در يک کنفرانس علمي مطرح کرد .... و اون مرد جراح کسي نبود جز ....پروفسور مجيد سميعي .. لینک گروه موسسه خیرین فندرسک در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/FCXHtYCxk eYHtnoPBfRNa4 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در ایتا👇👇 https://eitaa.com/joinchat /259457354Cc37c302a40 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در روبیکا👇👇 https://rubika.ir/joing/DICJEDBC0DSJAQYAJTYGMRVMJDLQAFVT 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 شماره حساب و شماره کارت صندوق خیرین فندرسک در بانک تجارت👇👇 ۶۹۸۵۲۸۲۹۶۸ ۵۸۵۹۸۳۷۰۱۲۹۶۸۷۱۱ 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
ا ❀✿🌺❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿🌺❀✿ ا ❀✿🌺❀✿ ا 🌺❀✿ ا ❀✿ ا 🌺 📚 مبادا! با یکی از دوستانم وارد قهوه‌خانه‌‌ای کوچک شدیم و سفارش‌ دادیم به سمت میزمان می‌رفتیم که دو نفر دیگر وارد قهوه‌خانه شدند و سفارش دادند: پنج‌تا قهوه لطفاً، دوتا برای ما و سه تا هم قهوه مبادا!سفارش‌شان را حساب کردند، دوتا قهوه‌شان را برداشتند و رفتند. از دوستم پرسیدم: «ماجرای این قهوه‌های مبادا چی بود؟» دوستم گفت: «اگه کمی صبر کنی بزودی تا چند لحظه دیگه حقیقت رو می‌فهمی.» آدم‌های دیگری وارد کافه شدند. دو تا دختر آمدند، نفری یک قهوه سفارش دادند، پرداخت کردند و رفتند. سفارش بعدی هفت‌تا قهوه بود از طرف سه تا وکیل، سه تا قهوه برای خودشان و چهارتا قهوه مبادا! همان‌طور که به ماجرای قهوه‌های مبادا فکر می‌کردم و از هوای آفتابی و منظره‌ی زیبای میدان روبروی کافه لذت می‌بردم، مردی با لباس‌های مندرس وارد کافه شد که بیشتر به گداها شباهت داشت. با مهربانی از قهوه‌چی پرسید: قهوه‌ی مبادا دارید؟ خیلی ساده‌ است! مردم به جای کسانی که نمی‌توانند پول قهوه و نوشیدنی گرم بدهند، به حساب خودشان قهوه مبادا می‌خرند. سنت قهوه‌ی مبادا از شهرناپل ایتالیا شروع شد و کم‌کم به همه‌جای جهان سرایت کرد. در بعضی مکان‌ها شما نه تنها می‌توانید نوشیدنی گرم به جای کسی بخرید، بلکه می‌توانید پرداخت پول یک ساندویچ یا یک وعده غذای کامل را نیز تقبل کنید. چه زیباست ما هم کمی بیشتر به این “مبادا”ها در زندگی فکر کنیم لبخند “مبادا”، سخاوت “مبادا”، مهربانی “مبادا”، محبت “مبادا” چه بسا کسانی در اطراف ما باشند که با این”مبادا”ها جان دوباره ای بگیرند، یادمان باشد که: امروز همان روز “مبادا” است، همان فردایی که دیروز نگرانش بودیم. لینک گروه صندوق خیرین جوادالائمه(ع) فندرسک در واتساپ👇 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/FCXHtYCxk eYHtnoPBfRNa4 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در ایتا👇👇 https://eitaa.com/joinchat /259457354Cc37c302a40 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در روبیکا👇👇 https://rubika.ir/joing/DICJEDBC0DSJAQYAJTYGMRVMJDLQAFVT 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 شماره حساب و شماره کارت صندوق خیرین فندرسک در بانک تجارت👇👇 ۶۹۸۵۲۸۲۹۶۸ ۵۸۵۹۸۳۷۰۱۲۹۶۸۷۱۱ 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
─┅─═ঊঈداستان کوتاه ঊঈ═─┅ كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند. اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه‌هایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه‌اش برد و گفت: «خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت: «ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندم‌ها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه: «خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندم‌ها را در راہ تو بدهم!!» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه‌ای رسید. خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندم‌ها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد: «های های خدا! گندم‌ها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟» هرکه را باشد طمع اَلکَن(لکنت زبان شود با طمع کی چشم و دل روشن شود پیش چشم او خیال جاہ و زر، همچنان باشد که موی اندر بصر! جز مگر مستی که از حق پر بوَد گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود 📚مولانا مثنوی معنوی لینک گروه موسسه خیرین فندرسک در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/FCXHtYCxk eYHtnoPBfRNa4 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در ایتا👇👇 https://eitaa.com/joinchat /259457354Cc37c302a40 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در روبیکا👇👇 https://rubika.ir/joing/DICJEDBC0DSJAQYAJTYGMRVMJDLQAFVT 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 شماره حساب و شماره کارت صندوق خیرین فندرسک در بانک تجارت👇👇 ۶۹۸۵۲۸۲۹۶۸ ۵۸۵۹۸۳۷۰۱۲۹۶۸۷۱۱ 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
بهای یک لیوان شیر روزگاری پسرکی فقیر برای گذران زندگی و تأمین مخارج تحصیلش دست‌فروشی می‌کرد؛ از این خانه به آن خانه می‌رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد. روزی متوجه شد که تنها یک سکه ۱۰ سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می‌کرد. تصمیم گرفت از خانه‌ای مقداری غذا تقاضا کند. به طور اتفاقی در خانه‌ای را زد. دختر جوان و زیبایی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و به جای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد. دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود به جای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد. پسر به آهستگی شیر را سر کشید و گفت: «چقدر باید به شما بپردازم؟» دختر پاسخ داد: «چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: «پس من از صمیم قلب از شما سپاسگزاری می‌کنم.» سال‌ها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند. دکتر هوارد کلی، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامی که متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و به سرعت به طرف اطاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکی‌اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد. در اولین نگاه او را شناخت. سپس به اطاق مشاوره بازگشت تا هر چه زودتر برای نجات جان بیمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری، پیروزی از آن دکتر کلی گردید. آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود. زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد. سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجه‌اش را جلب کرد. چند کلمه‌ای روی قبض نوشته شده بود. آهسته آن را خواند: «بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است!» لینک گروه موسسه خیرین فندرسک در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/FCXHtYCxk eYHtnoPBfRNa4 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در ایتا👇👇 https://eitaa.com/joinchat /259457354Cc37c302a40 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در روبیکا👇👇 https://rubika.ir/joing/DICJEDBC0DSJAQYAJTYGMRVMJDLQAFVT 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 شماره حساب و شماره کارت صندوق خیرین فندرسک در بانک تجارت👇👇 ۶۹۸۵۲۸۲۹۶۸ ۵۸۵۹۸۳۷۰۱۲۹۶۸۷۱۱ 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🎊 ویژه برنامه هفته وحدت شهرستان رامیان در شهر تاتار علیا🎊 برگزاری کرسی تلاوت رضوی یکشنبه ۹ مهرماه ۱۴۰۲ بعد از نماز مغرب و عشا مسجد جامع تاتار علیا از توابع شهرستان رامیان. اینستاگرام  🆔️ https://instagram.com/fenderesk96_ir?igshid=ZDdkNTZiNTM= روبیکا https://rubika.ir/fenderesk96_ir 🆔️ روبینو https://rubika.ir/fenderesk96 🆔️ تلگرام https://t.me/fenderesk96_ir 🆔️ ایتا  https://eitaa.com/fenderesk96_ir 🆔️ 🆔️ @fenderesk96_ir ✍رحمت مطهری
هدایت شده از اصغر ارباب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️تاریخ سازی شیرپسر سیستانی از استان گلستان در رشته ژیمناستیک در قهرمانی آسیایی بنیاد نیمروز این رخداد بزرگ تاریخی را به خانواده ورزش کشور و استان گلستان تبریک می گوید برای مهدی الفتی عزیز نیز بهترین ها را آرزومندیم @nimroozonline ❇️ کارگروه ورزش حرفه ای بنیادنیمروز سیستانی‌ها
🌸🍃🌸🍃 از مردی پرسیدند بچه ت را بیشتر دوست داری یا همسرت رو پاسخ جالبی داد: گفت بچم رو عاشقانه دوست دارم ولی زنم رو عاقلانه گفتم یعنی چی؟ گفت من عاشق بچم هستم همه کارهاش رو دوست دارم همه افکارش رو و همه حرکاتش رو همه چیزش برام زیباست حتی اگر برای دیگران بد باشه... ولی همسرم را عاقلانه دوست دارم دختر زیبای رویاهای من وقتی با من ازدواج کرد زیباترین موها رو داشت بنابرین الان که بین موهای زیبایش موهای سفید میبینم من اون موهای سفید رو میپرستم. وقتی با من ازدواج کرد صورتش بسیار زیبا بود حالا که چروکهای صورتش را میبینم من اون خطهای صورتش رو سجده میکنم. وقتی از دست من عصبانی میشه و سکوت میکنه من اون سکوت رو دوست دارم. وقتی به خاطر من چندین سال با ناملایمات ساخته من اون ساختنش را دیوانه وار دوست دارم پس من نسبت به همسرم عاقلانه عاشق هستم زن هر چقدر هم که بزرگ شود، همسر شود، مادر شود، مادر بزرگ شود، درونش هنوز هم دختری کوچک چشم انتظار است، انتظار میکشد برای لوس شدن، محبت دیدن، دستی میخواهد برای نوازش، و چشمی برای ستایش، مهم نیست چند ساله شدی، زن که باشی دنیای درونت همیشه صورتی ست تقدیم به همه ی بانوان سرزمينم
🤸‍♂ دیدار «مهدی الفتی» نایب قهرمان(سیستانی) ژیمناستیک آسیا و افتخار آفرین و تاریخ ساز ژیمناستیک کشور با دکتر زنگانه استاندار گلستان 🤸‍♂مهدی الفتی در رقابت‌های آسیایی هانگژو موفق شد پس از ۸۰ سال برای ژیمناستیک ایران افتخارآفرین باشد و در ماده پرش خرک به مدال نقره دست یافت. 🤸‍♂ ژیمناست ۲۲ ساله گلستانی در این دیدار گفت: هرچه دارم از مادرم است و ایشان تاج سرم هستند. 🤸‍♂الفتی از نگاه‌های حمایتی استاندار گلستان و مدیرکل ورزش و جوانان استان تقدیر کرد و گفت: اگر یک سالن اختصاصی ژیمناستیک داشته باشیم می‌توانیم قهرمانان زیادی را پرورش دهیم. 🤸‍♂دکتر زنگانه، استاندار گلستان: مهدی الفتی مدالی تاریخی کسب کرد و قدردان تلاش‌های این قهرمان ملی هستیم. 🤸‍♂حمایت از جوانان سرلوحه کار ما است و بدون شک از این قهرمان ملی و تمامی ملی‌پوشان افتخارآفرین حمایت می‌کنیم. اینستاگرام  🆔️ https://instagram.com/fenderesk96_ir?igshid=ZDdkNTZiNTM= روبیکا https://rubika.ir/fenderesk96_ir 🆔️ روبینو https://rubika.ir/fenderesk96 🆔️ تلگرام https://t.me/fenderesk96_ir 🆔️ ایتا  https://eitaa.com/fenderesk96_ir 🆔️ 🆔️ @fenderesk96_ir ✍رحمت مطهری
🔍 ادامه 🔸 جدول دشمن را کامل نکنید اینکه در مقابل این تفرقه‌افکنی و تشدید اختلافات و ایجاد تعصب‌های غلط، وظیفه ما چیست و چگونه باید طراحی دشمن را به شکست کشاند؟ سوال مهمی است که پاسخ آن را باید در سیره رسول اکرم پیدا کنیم و الگوی رفتاری ایشان را چراغ راه خویش قرار دهیم: «قرآن به ما معیار داده... «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» اگر شما دیدید این راهی که داریم می‌رویم، راهی است که کفّار را خوشحال می‌کند، بدانید که «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» نیستید، پس «مع رسول الله» نیستید، همراه پیغمبر نیستید؛ [امّا] اگر دیدید نه، این راهی که دارید می‌روید، استکبار را، دولت‌های قاهر ضدّ دین و ضدّ اسلام را ناراحت می‌کند، عصبانی می‌کند، خب خوب است؛ این «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» است... حرفی که می‌زنیم در جهت نقشه‌ی دشمن نباشد، جدول دشمن را کامل نکند.» ۱۴۰۲/۶/۲۰ اغتشاش‌های پاییز ۱۴۰۱ نشان داد که دشمن دونقطه اساسی وحدت ملّی و امنیّت ملّی را هدف و آماج حمله خودش قرار داده است. در شرایطی که دشمن این چنین آشکار به میدان آمده است و تلاش می کند تا با عملیات روانی، نقاط قوت کشور را به ضعف تبدیل کند و وحدت ملی و مذهبی را که در طول این سال‌ها، ایران اسلامی خود داعیه‌دار آن بوده و مبدع هفته وحدت در جهان اسلام است را به چالش بکشد، باید هوشیار باشیم: «وحدت یعنی چه؟ یعنی در مسائل اساسی کشور، آنجایی که پای منافع ملّت در میان است، اختلافات مذهبی، اختلافات سیاسی، اختلافات گروهی، اختلافات قومی باید به کنار گذاشته بشود، همه باید در کنار هم باشند؛ اقوام مختلف در کنار هم، مذاهب مختلف در کنار هم؛ آنجایی که یک جهت‌گیری مشخّصی هست، این وحدت مهم است. و امنیّت؛ آن کسانی که امنیّت ملّی را تهدید می‌کنند دشمن ملّتند، برای دشمن کار می‌کنند؛ چه خودشان بفهمند، چه نفهمند. گاهی کاری می‌کنند، نمی‌فهمند چه کار می‌کنند... دشمن این دو نقطه را، یعنی وحدت را و امنیّت را، که باید در مقابلش ایستاد.» ۱۴۰۲/۶/۲۰ 🔸 باید دشمن را مأیوس کرد کلام آخر اینکه امروز و در گام دوم انقلاب اسلامی که دشمنان این ملت و مسلمانان جهان بیش از هر زمان دیگری، بر طبل تفرقه و تشتت میان پیروان پیامبر خاتم می‌کوبند و تلاش می‌کنند تا هر رویداد یا مسئله کوچکی را به یک حادثه بزرگ برای تضعیف اقتدار جمهوری اسلامی ایران و قدرت مسلمانان، تبدیل کنند، توجه به ابعاد پیچیده و چندلایه این توطئه شوم و خنثی‌سازی آن، بیش از هر زمان دیگری، واجب و حیاتی است. « به اختلافات کمک نکنیم؛ اختلافات قومی، اختلافات مذهبی، تحریک احساسات یک گروهی علیه یک گروه دیگر... باید دشمن را مأیوس کرد. بحمدالله ملّت با معنویّت، با کمک الهی، با هدایت الهی، در خدمت انقلابند، پشت سر انقلابند، پشت سر نظامند، کمک می‌کنند.» ۱۴۰۱/۱۰/۲۲ 🔖 منتشرشده در شماره جدید نشریه خط حزب‌الله .💥جنگ نرم ودشمن شناسی
💐هوا هوای تجلی‌ست، دوستان! صلوات به شکر مقدم آن یار مهربان، صلوات به دیده‌بوسی باران، درخت‌ها! لبخند به پای‌کوبیِ خورشید، آسمان! صلوات 💐میلادحضرت محمد صلی الله علیه وامام جعفر صادق مبارک💐 ✅ مصاحبه جناب آقای سیدرضا نظری مدیرکل آموزش پرورش استان گلستان بارادیو ایران سه شنبه ۱۴۰۲/۷/۱۱ اینستاگرام  🆔️ https://instagram.com/fenderesk96_ir?igshid=ZDdkNTZiNTM= روبیکا https://rubika.ir/fenderesk96_ir 🆔️ روبینو https://rubika.ir/fenderesk96 🆔️ تلگرام https://t.me/fenderesk96_ir 🆔️ ایتا  https://eitaa.com/fenderesk96_ir 🆔️ 🆔️ @fenderesk96_ir ✍رحمت مطهری
صدا ۰۰۱.m4a
8.84M
💐میلادحضرت محمد صلی الله علیه وامام جعفر صادق مبارک💐 ✅بخش اول مصاحبه جناب آقای سیدرضا نظری مدیرکل آموزش پرورش استان گلستان بارادیو ایران سه شنبه ۱۴۰۲/۷/۱۱ اینستاگرام  🆔️ https://instagram.com/fenderesk96_ir?igshid=ZDdkNTZiNTM= روبیکا https://rubika.ir/fenderesk96_ir 🆔️ روبینو https://rubika.ir/fenderesk96 🆔️ تلگرام https://t.me/fenderesk96_ir 🆔️ ایتا  https://eitaa.com/fenderesk96_ir 🆔️ 🆔️ @fenderesk96_ir ✍رحمت مطهری
صدا ۰۰۲.m4a
4.08M
💐میلادحضرت محمد صلی الله علیه وامام جعفر صادق مبارک💐 ✅بخش دوم مصاحبه جناب آقای سیدرضا نظری مدیرکل آموزش پرورش استان گلستان بارادیو ایران سه شنبه ۱۴۰۲/۷/۱۱ اینستاگرام  🆔️ https://instagram.com/fenderesk96_ir?igshid=ZDdkNTZiNTM= روبیکا https://rubika.ir/fenderesk96_ir 🆔️ روبینو https://rubika.ir/fenderesk96 🆔️ تلگرام https://t.me/fenderesk96_ir 🆔️ ایتا  https://eitaa.com/fenderesk96_ir 🆔️ 🆔️ @fenderesk96_ir ✍رحمت مطهری
⚽️افتخاری دیگر برای فندرسک. ⚽️تیم فوتبال زیر ۱۰سال استقلال جوان خان ببین با سرمربی گری جناب آقای نعمت بیانی ومربی جوان این تیم امیرحسین جعفری با پیروزی 3بر0ماقبل تیم پرسپولیس گرگان به مقام نائب قهرمان رسید وبه لیگ برترصعودکرد. ⚽️در پایان آقای آرمان وطن بازیکن تیم استقلال جوان خان ببین با12 گل زده آقای گل این دوره از مسابقات شد. اینستاگرام  🆔️ https://instagram.com/fenderesk96_ir?igshid=ZDdkNTZiNTM= روبیکا https://rubika.ir/fenderesk96_ir 🆔️ روبینو https://rubika.ir/fenderesk96 🆔️ تلگرام https://t.me/fenderesk96_ir 🆔️ ایتا  https://eitaa.com/fenderesk96_ir 🆔️ 🆔️ @fenderesk96_ir ✍رحمت مطهری
💢گنجشکی با عجله و تمام توان به آتشی نزدیک می شد و برمی گشت! پرسیدند : چه می کنی؟ پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم. گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد. گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما آن هنگام که خداوند می پرسد: زمانی که خانه دوستت در آتش می سوخت تو چه می کردی؟ پاسخ می دهم : هر آنچه از من بر می آمد! صدقه 5 نوع است :🌸🍃 صدقه به انسان صحیح و سالم: پاداش یک به ده دارد (شادی دل کودک، نشاندن امید، دادن هدیه) صدقه به فرد زمین گیر و افتاده: پاداش یک به دارد (کمک به تهی داستان، خرید نان برای همسایه پیر) صدقه به پدر و مادر: پاداش یک به است (لبخند به روی آنان، شاد کردن دل آنها) صدقه برای اموات و مردگان: پاداش یک به دارد (به نیت آنان خیرات کنید درختی بکارید) صدقه به طالب علم: پاداش یک به دارد (خریدن کفش مدرسه برای کودکی، ساخت مدرسه) 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا بخوان دعاي فرج را كـه يـوسـف زهــــــرا ز پشت پرده ي غيبت به ما نظـر دارد🌱 ♡ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ♡ 💐السّلام علیک یاابا صالح المهدی (عج)💐🤲💐 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/FCXHtYCxk eYHtnoPBfRNa4 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در ایتا👇👇 https://eitaa.com/joinchat /259457354Cc37c302a40 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 لینک گروه موسسه خیرین فندرسک گلستان در روبیکا👇👇 https://rubika.ir/joing/DICJEDBC0DSJAQYAJTYGMRVMJDLQAFVT 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 شماره حساب و شماره کارت صندوق خیرین فندرسک در بانک تجارت👇👇 ۶۹۸۵۲۸۲۹۶۸ ۵۸۵۹۸۳۷۰۱۲۹۶۸۷۱۱ 🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🏴 انا الله و انا علیه راجعون 🏴 با نهایت تاثر و تاسف درگذشت همسری مهربان و مادری فداکار مرحومه عادله جباری فرزند حاج جانعلی جباری (نی تپه) همسر مصطفی جباری خواهرکربلایی سجادجباری را به اطلاع کلیه دوستان و آشنایان محترم می رساند. مراسم تشییع و خاک سپاری آن مرحومه امروزچهار شنبه ۱۴۰۲/۷/۱۲ ساعت ۱۱:۳۰ از روستای نی تپه به گلزارشهدای این روستا برگزارمیگردد. لذا ازشما سروران گرامی جهت شرکت دراین مراسم دعوت بعمل می آید. از طرف ، فرزندان، خواهران و برادران داغدار 🏴روحش شادنامش جاودان🏴   اینستاگرام  🆔️ https://www.instagram.com/fenderesk96ir?r=nametag روبیکا https://rubika.ir/fenderesk96ir 🆔️ روبینو https://rubika.ir/fenderesk96 🆔️ تلگرام https://t.me/fenderesk96ir 🆔️ ایتا  eitaa.com/fenderesk96ir 🆔️ 🆔️ @fenderesk96ir 🖌مطهری