هفته ای چهار پنج بار بین نطنز و کاشان و تهران می رفت و می آمد. نه یک ماه و دوماه، نه یک سال و دوسال؛ هشت سال کارش همین بود. ساعت چهار صبح می نشست توی ماشین و راه می افتاد. گاهی وقت ها تازه ساعت یازده شب جلسه اش شروع می شد. بعد از آن راه می افتاد و می آمد سمت تهران، هفت صبح توی تهران جلسه داشت. خستگی نمی شناخت. به قول بچه ها لودری کار می کرد. یک بار حساب کردم، مصطفی شاید این مدت بیشتر از پانصدهزار کیلومتر رفته و آمده؛ ده برابر دور کره ی زمین.
#شهید_احمدی_روشن
🌐 مؤسسه شهید احمدی روشن:
💠 @m_ahmadiroshan
یک دفعه بلند شد و رفت بیرون. چیزی نگفت. یک ساعت بعد برگشت. یک پاکت دستش بود؛ از هر میوه یکی دوتا تویش بود؛ کیوی، پرتقال، سیب. تعجب کردم گفتم «کجا رفتی یه دفعه؟»
گفت «من میدونم با این پیمانکارها چه کار کنم. رفتم خودم از این میوه ها خریدم، ببینم این پیمانکارها میوه ها رو به قیمت خریدن یا نه.»
کاری کرده بود. پیمانکارهایی که خلاف کرده بودند و یک جای کارشان گیر داشت، با مصطفی که جلسه داشتند، دست و پایشان میلرزید.
#شهید_احمدی_روشن
🌐 مؤسسه شهید احمدی روشن:
💠 @m_ahmadiroshan
نان سنگگ گرفته بودیم و می آمدیم طرف خوابگاه. چندتا سنگ به نانها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت نانوایی.
میگفت «بچه بودم، یه بار نون سنگگ خریدم، سنگ هاش رو خوب جدا نکرده بودم؛ بهش چسبیده بود. خونه که رسیدم، بابام سنگ ها رو جدا کرد داد دستم، گفت برو بده به شاطر. نونواها بابت اینا پول میدن.»
#شهید_احمدی_روشن
🌐 مؤسسه شهید احمدی روشن:
💠 @m_ahmadiroshan
همه شوکه شدند. دستگاه های سانترفیوژ یکی یکی از کار می افتادند. کنترل از دست مهندس ها خارج شده بود. سرعتشان از حد معمول بالاتر میرفت. بعد یک دفعه خیلی کم میشد، دوباره میرفت بالا. کار ویروس استاکس نت بود.
توی دنیا پیچید که سایت نطنز تعطیل شده. بچه های سایت خودشان یک تیم درست کردند و مصطفی هم شد مسئول تیم. رفتند سراغ چندتا از بچه های نخبه کامپیوتر. کا را بهشان سپردند. خود مصطفی هم پای کار بود. فهمیدند یک جاسوس حافظه های جانبی را آلوده کرده.
خبرگزاری رویترز اعلام کرد «مهندسان ایرانی موفق شده اند ویروس استاکس نت را از تجهیزات و ماشین آلات هسته ای خود پاکسازی کنند.»
#شهید_احمدی_روشن
🌐 مؤسسه شهید احمدی روشن:
💠 @m_ahmadiroshan
مصطفی گفت «من به این شک دارم. به نظرم دوربین داره. داره همه برندهای ما رو نیگا میکنه فلان فلان شده.»
مامور آژانس بین المللی انرژی اتمی آمده بود بازرسی. گفتم «نه بابا، اینکه فقط تاسیسات مارو نگاه میکنه.»
گفت «حالا ببین کی گفتم بهت.»
این مامور که اومد بازدید رو یادته؟ بازنشست شده. داشتم باهاش چت میکردم، گفت من علامت اختصاری همه شرکت های کوچک و بزرگ دنیا رو میشناسم. همه برندهای شما رو به آژانس گزارش دادم تا دیگه کسی بهتون نفروشه.
به نیروهایش گفت روی همه دستگاه ها و تجهیزات برچسب بزنند که بعد از این کسی نتواند تشخیص بدهد.
#شهید_احمدی_روشن
🌐 مؤسسه شهید احمدی روشن:
💠 @m_ahmadiroshan
🏴🌹 کشتن آلاله ها شیوه ی اهریمن است...
🏴🌹 این وطن اما پر از احمدیِ روشن است...
🖤 سالروز شهادت دانشمند هستهای شهید مصطفی احمدی روشن در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۰ گرامی باد.🌹🌷
بچههای #شهید_احمدی_روشن 🇮🇷
🌐 مؤسسه شهید احمدی روشن:
💠 @m_ahmadiroshan
ما مصطفی را با حاج آقا خوشوقت آشنا کردیم، ولی خودش شده بود پایه مجلس حاج آقا. یک جلسه که دور حاج آقا جمع شده بودیم، مصطفی پرسید «حاج آقا، یه ذکر بده شهید شیم.»
حاج آقا گفت «شما اول کارتون رو تموم کنید، بیاید بهتون میگم چیکار کنید که شهید شید.»
نمیدانم، شاید همان جمله ای که حاج آقا گفت ذکر شهادت بود. حتما مصطفی کارش را تمام کرده بود.
#شهید_احمدی_روشن
🌐 مؤسسه شهید احمدی روشن:
💠 @m_ahmadiroshan
20.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | ترور علم
🔻 به مناسبت اربعین شهید هسته ای و دفاعی کشور دکتر فخری زاده و سالروز شهادت دانشمند هسته ای احمدی روشن
#شهدای_هستهای
#شهید_احمدی_روشن
#شهید_فخری_زاده
🌐 مؤسسه شهید احمدی روشن:
💠 @m_ahmadiroshan
مصطفی سفارش داد برای سازمان یکی دوتا دستگاه جور کنم. هر بار می خواستند پولم را حساب کنند، می خورد به سیستم پرپیچ و خم اداری. اول که به دستگاه ایراد می گرفتند و می زدند زیر قرارداد. تازه وقتی ایراد منتفی می شد، پولم را دیر می دادند، اما مصطفی همیشه پشتم بود و حمایت می کرد. یک بار که آمده بود دفترم، گفت «بیا سازمان پیش خودمون»
گفتم «مگه دیوانه ام؟ کجا بیام؟ پول میدن؟ درست برخورد میکنن؟ چی داره اینجا؟ تو بیا بریم بیرون کار راه بندازیم.»
گفت «من وایستادم اینجا رو درست کنم.»
هروقت می رفتم نطنز، توی راه برگشت بغض می کردم. غربتی داشت آنجا.
بعد از شهادت مصطفی، دم ظهر نمازخانه سایت. پر از رفقای خودمان بود؛ رفقایی که خیلی هایشان را مصطفی با هزار زحمت راضی کرد و آورد پای کار. یاد روزهایی افتادم که مصطفی تنها بود. بغضم ترکید.
#شهید_احمدی_روشن
🌐 مؤسسه شهید احمدی روشن:
💠 @m_ahmadiroshan
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 می گفت فقط آقا... 🌹
🔺 به مناسبت ایام شهادت شهید مصطفی احمدی روشن
#شهید_احمدی_روشن
🌐 مؤسسه شهید احمدی روشن:
💠 @m_ahmadiroshan
همراه هم رفتیم دفتر مدیر عامل یکی از شرکتهای سازمان. طرف پنج سال مسئول بود، ولی کار را به نتیجه نرسانده بود. تازه دوسال دیگر هم وقت میخواست. مصطفی بهش گفت «پنج سال داری جون میکنی؟ چه کار میکنی؟ پول های بیت المال رو معلوم هست چه کار کرده ای؟»
طرف جا خورده بود. دستش را گذاشت روی شانه مصطفی که آرامش کند. مصطفی خیلی از این که کسی بهش دست بزند، بدش می آمد. گفت «دستت را بنداز، بگو چه غلطی میکنی این همه سال؟ این همه خون شهید داده ایم که تو اینطوری کنی؟»
طرف گفت «آقای مهندس، این چه ادبیاتیه؟»
مصطفی گفت «جمع کن خودت رو! ادبیات من اینه. دمار از روزگارت درمی آرم.»
رو کرد بهم «چقدر وقت میخوای مهندس؟»
از قبل برنامه آماده کرده بودم. گفتم «شش ماهه تحویل میدیم.»
مصطفی به مدیرعامل گفت «تموم. کار رو تحویل اقای مهندس بدید، خداحافظ شما.»
کمتر از شش ماه تمامش کردیم.
#شهید_احمدی_روشن
🌐 مؤسسه شهید احمدی روشن:
💠 @m_ahmadiroshan