هیچ گاه آن قدرت تصرف و تکرار این شعر با آن قوای الهی که پژواکش مهجة القلب را مبدل به دریای مواج جنون می کرد فراموش نخواهد شد:
چگونه غیر تو بیند کسی که غیر تو نیست
بدان سبب که تویی عین جمله ی اعیان
♦️المکتوبات فی النجف الاشرف
@sholeye_toor
کثرات یعنی چیزهایی که ما را از خدای تبارک و تعالی و مقام توحیدی باز می دارند!
در گذشته طوری بود که کثرات تفکیك می شد، کثرات مفاهیمی بودند که به نظر بد و شر بودند و اینها مایه ی کثرت و فکر و تشتت خاطر می شد. اما در طول زمان وقتی رسید به قرن حاضر، امروزه، کثرت زدگی و حجم اطلاعات و حجم پرداخته شدن به امیال از لایه های عَمَلی فاصله گرفته، یعنی لازم نیست از منزل خارج شوید و به منطقه ی خاصی بروید.
چون امیال با دیدن و شنیدن و فکر کردن هم تحریك می شوند، منظور ما فقط یك میل خاص نیست، این حجم گسترده از اطلاعات که در موبایل و تبلت و لپ تاپ وجود دارند،حتی در کانال های مذهبی!
من دنبال آرامش فکری هستم، دنبال یك رشته ی فکری در ذهن خودم هستم، یك مرتبه یك مداحی پخش می شود، یك سخنرانی از عالمی پخش می شود، اینها عیبی ندارد، "" به شرطی که در برنامه ی من باشد ""
اما اگر من آمدم در فضای مجازی که مثلا پرداخت بانکی انجام بدهم، و تصادفا وارد یک کانال مذهبی هم شدم، این حالت باعث می شود که هر دو موضوع در نَفسِ من "بی اهمیت بشود"
یعنی شنیدن مداحی، کلمات بزرگان، ذکر مصیبت یا روایات، برای ما مشروط به استفاده های دیگری از فضای مجازی می شود!
بزرگواران تجربه کرده اند که زمانی که به مجلس سخنرانی می روند، بعد از مدت کمی احساس نیاز می کنند که موبایل را در آورده و یا عکسی بگیرند، سلفی بگیرند، لایوش را روشن کند بقیه را هم در مجلس شریك کند...
"به تعبیر دیگر این انسان دیگر قرار نمی گیرد"
آرامش ندارد، چون عادت کرده است به جای اینکه راهی که باید برود را خودش برای خودش بسازد و همان راه را پیش برود، "دیگران برای او راه می سازند."
اینکه دیگران برای ما راه بسازند، ممکن است اوایل مداحی و سخنرانی و ذکر مصیبت و غیره باشد،
ولی "به مرور مطالبی بی فایده به خورد ما داده می شود که بی ربط به برنامه ی ماست."
در نتیجه نَفس عادت می کند به اینکه اطلاعاتی به درد نخور به دست بیاورد، ولی اگر خودش بسازد و پیش برود و انتخاب شده
و دقیق پیش برود، خوب است.
ممکن است عده ای که این فضا را دوست دارند خوششان نیاید، اما من برای عرایضم دلیل دارم، شیطان از بیرون برای این ماجرا طراحی و برنامه ریزی کرده است. درست است که شیطان نمی تواند ما را مجبور به کاری کند، ولی کار شیطان زمینه سازی است...
کم کم مسیر توجه نفس به سمت و سویی می رود که فرد متوجه می شود نمی تواند بدون فضای مجازی زندگی را بگذراند، نمی تواند صبح را به شب برساند، موقع خواب باید به موبایل نگاه کند، موقع بیدار شدن هم، حتی گاهی این فضا برای انسان وظیفه تراشی می کند، مثلا من الان وظیفه دارم فلان مطلب را ارسال کنم.
البته گاهی اقتضای فضای کاری شخص ایجاب می کند از موبایل و فضای مجازی استفاده کند که این بحث دیگری است باید بررسی کنیم این کاری که می خواهیم انجام دهیم
بهترین هست یا نه؟ آن وقت مشکل حل می شود. اگر در رشته ی کاری بنده، این مهم ترین و اصلی ترین کار باشد، خب من باید آن را انجام بدهم، اما باید با خودم به این نتیجه برسم که
این کاری که الان در حال انجام آن هستم بهترین کار هست یا خیر؟
پس این فضا باعث می شود انسان نتواند ذهن خود را دقایقی به خدا و توحید و قرآن معطوف کند، حال چه برسد بخواهیم دو
دقیقه سر نماز متوجه ذات اقدس باری تعالی باشیم. در روایت آمده: التوحید نفی التوحید : یعنی شما آن حالت توحیدی که تصور
می کنید عالی ست را حتی باید نفی کنید، و بالاتر بروید. چه برسد به اینکه من دو دقیقه سر نماز بنشینم و ذهنم هزار جا برود.
پس نکته اینجاست که "ما باید جلوی ورودی های چشم، گوش و ... را ببندیم و آن را مدیریت کنیم."
••• یافته های چشم و گوش و چشائی به قلب وارد می شود
و قلب با آنها شکل می گیرد. ورودی ها، رفت و آمدها و ارتباطات باید کنترل شوند تا خیال ما آرام شود •••
♦️ماه رمضان، دریچه ی سلوک در طبقات وجود انسان کامل.
🔻جلسه ی سیزدهم
"کنترل ورودی ها در جهان مدرن برای تصحیح خیال"
♦️آرشیو صوت ها🔻
t.me/esfahani_archive
♦️المکتوبات فی النجف الاشرف
@sholeye_toor
♦️اینستاگرام
https://b2n.ir/460822
هدایت شده از شعله ی طور
♦️اقیانوس آدم ها ♦️
دیروز پنجشنبه ۱۱جمادی ۱۴۴۱ توفیق یافتم مجددا بر مزار آسمانی سید العرفا مرحوم آیت الله سید علی قاضی طباطبایی ره حاضر شوم.
نشسته بودم روی سکوی کنار آن در که منتهی می شود به اتاقکی که ایشان گاها در آنجا مشغول عبادت می شده است و چند تن از فرزندان ایشان آنجا مدفون هستند.
پیرزنی عراقی سراغم آمد و گفت شیخ من سوالی دارم ،
چون به حال خود بودم گفتم ایرانی هستم بلکه رهایم کند،
گفت ایرانی هستی لکن عربی بلدی!
تعجب کردم ،
نشست پایین پایم کف زمین،
گفتم بیا بالا بنشین و کنار رفتم ،اما محکم روی زمین نشسته بود و خاضعانه گفت ما به نشستن در مجلس علماء انس داریم.
چهره ای ساده ، پوششی ساده تر از آن اما هویتی نورانی داشت که او را احاطه کرده بود.
گفت شیخ من را راهنمایی کن من چه کنم در کارهای معنوی ام قوت بگیرم،
وادی السلام که می آیم روح علماء را می بینم
ملائک را می بینم
قرآن که می خوانم ملائک و اجنه ی مومن سراغم می آیند و نزدیکم می شوند و با وجود ناری و نوریشان انس دارم.
کتاب های مرحوم امام خمینی ره علیه را خوانده بود
علامه و آقای قاضی را خوب می شناخت،
کتاب های شهید صدر که از شاگردان گرعاوی از سلسه شاگردان سید هاشم حداد بوده است را خوانده بود و با روح شهید صدر که از عرفای نجف بوده است، مرتبط بود.
گفت من فقیرم ، در زندگی ام توسط اهلم مورد ظلم واقع شده ام ،
گویا خیابان نشین بود با این اوصاف همچنان بیش از پیش به دنبال ترقی خویشتن بود.
نگران بود که چه باید بکند که او را به مراتب عالی تر راه دهند.
می گفت گاهی نشسته ام روی زمین خود را در آسمان ها می بینم ،
اینجا نشسته ام همزمان خود را در هند می بینم که بر مزار امام زادگان آنجا در حال زیارتم.
خسته بود از باطن آدم ها و شکایت ها در این باره داشت.
می گفت این مردم شکل بوزینه ها و انواع و اقسام حیواناتند
من چه کنم
من مانده بودم باید چه بگویم به این بنده ی خدا
گفتم لابد من هم شکل بوزینه ام !
خنده ای کرد و چیزی گفت...
چهره ای داشت نورانی با زوایای عمیقی از ریاضت های شکل گرفته در خطوط روح و چهره اش که سابقه ای از استقامت را بر صحیفه ی جانش رقم زده بود.
می گفت جوان که بودم، زمان صدام میخواستم بروم ایران از طریق کردستان و در راه بعثی ها مرا گرفتند و در بیابان زندانی کردند، گشنه و تشنه و بی کس مانده بودم
ناگهان دستانی را مشاهده کردم که در آن آبی بود و صدایی که به من گفت از این آب بنوش
آب را نوشیدم ،
به خواب رفته بودم حضرت مریم سلام الله علیها را دیدم که به من گفت برگرد عراق و من به او گفتم می خواهم بروم ایران ، گفت قسمت میدهم به پسرم عیسی که برگرد عراق،برگشتم از وقتی برگشتم احوالات آسمانی برایم آغاز شد.
خرابه نشین و فقیر و در به در بود و خیلی حرف ها زد هم راجع به خودم و دیگر امور که گفتن ندارد.
و چیزی که مرا به حیرت وا داشته بود پیغام الهی این ماجرا بود،
آدم ها هر کدام اقیانوس بی کرانه ای از حقایق اند، باید آن ها را کشف کرد و از کنار احدالناسی با تبختر و اینکه من با عوالمی مرتبط هستم که تو از آنها بی خبری نباید رد شد.
حماقت است و کودکی کردن.
و اینکه
گاهی ممکن است کسی چیزی ببیند یا حالی رخ کند و یا با عوالمی مرتبط شود و او را اعجابی از خویشتن دست دهد.
خدا وند مربی نفوس است با دوستانش و سالکانش برفرق تکبر انسان می کوبد که خیالاتی نباش،
خیلی ها که خیلی چیزها داشته اند و دارند نه پوشش تو را دارند نه علم ظاهری تو را نه اوضاع مالی تو را و نه ادعای تو را ، با اینکه دستانشان پر تر و ضمیرشان صافی تر و ارتقای روحشان متعالی تر است، خاضعانه تقاضای راهنمایی از تو می کنند که خود می دانی کوچک تر از آن هستی که بخواهی جوابی برای آن ها داشته باشی اما آن ها با این پرسش سیر استکمالی خویش را تکمیل می کنند و تو را هم متوجه حقارت خویش می نمایند.
والبته نظیر این ماجرا برای شیخ مرتضی زاهد ره رخ داده بود آن هنگام که قدرت طیران پیدا نموده بود در مقابلش پیرزنی را دید که همان کار را با مرتبه ای بالاتر انجام داده بود و به او فهمانده بود که این ها مهم نیست بالاتر بیا...
اساسا این ها تماما بر می گردد به مدار وجودی آن قبر شریف در آن قبرستان اسرارآمیز که هرگاه انسان در آنجا حاضر می شود به شکلی درسی از توحید و بیداری را روزی انسان میکند و با آن قدرت لاهوتی و فانی در دست ولایت ثابت میکند که ماسوی الله بالجمله نقل و نباتی بیش نیست.
از او عجایبی دیده ام که زمان ها باید بگذرد تا از سینه بر زبانم جاری شود که اندرون پر از زخم واماندگی از خویشتن است...
مطالب نقل به مضمون است.
المکتوبات فی النجف الاشرف
@sholeye_toor
شعله ی طور
♦️اقیانوس آدم ها ♦️ دیروز پنجشنبه ۱۱جمادی ۱۴۴۱ توفیق یافتم مجددا بر مزار آسمانی سید العرفا
بازنشر این نوشته شاید خالی از لطف نباشد
هو
یك وقتهایی یك چيزهایی در دل آدم خلجان میکند که آدم دلش میخواهد بقيه از او تجليل کنند واین یك هویت انسانی است که دوست دارد دیده شود.
اما نکته این است که خدای تبارک و تعالی و اهل بيت عليهم السلام به ما میگویند که ما داریم تو را میبينيم و تو کارت را بکن و پر قوّت وپرقدرت پيش برو.
لازم نيست حسرت بخوری و یا برنامه ات را طوری تنظيم کنی که دیگران تو را ببينند. طوری زندگی کن که داری دیده میشوی و در صحنه ی بازیگری یا هنرمندی ای قرار داری که اتفاقاً بينندگان تو، مهمترین بينندگان هستند
این تصور، که ما مگر چه کسی هستيم که بخواهند به ما نگاه کنند؛ این تصورِ غلط از انسانشناسی است. انسان اگر درست شناخته شود؛ معلوم میشود ماها، بسيار بسيار مهم هستيم و اتفاقاً هر چقدر که انسان دستش را به خدای تبارک و تعالی بدهد و فکرش این باشد که من در منظر اهلبيت عليهم السلام هستم، آرامش بيشتری خواهد داشت و این خيلی مهم و قابل فکر است.
♦️ماه رمضان،دریچه ی سلوک در طبقات وجود انسان کامل.
جلسه ی شانزدهم(روز شانزدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱)
توجه به حقیقت مرأی و مسمع مقام ولایت، راهکاری مهم برای کنترل خیال
@sholeye_toor
توجه به حقیقت مرأی و مسمع مقام ولایت، راهکاری مهم برای کنترل خیال
آن حالتی که انسان را از توحيد خارج می کند، آن حالتی که باعث میشود که انسان کارهای خود را برای دیگران انجام بدهد، مایه ی تشتت خيال است. تمام دستورات شریعت برای تمرکز انسان بر روی توحيد و توجه به خدای تبارک و تعالی است. و باید ما این رشته را از لابه لای تمام رفتار و افعالی که داریم، پيدا کنيم. و این خيلی مهم است.
لازم نيست غصه بخوریم برای اینکه فعاليتهایمان دیده نمیشود؛ ما در این عالم، دیده میشویم و در مرآی و در مسمع اهل بيت عليهم السلام ، خدای تبارک و تعالی و رسول الله صلی الله عليه وآله هستيم.
♦️ماه رمضان،دریچه ی سلوک در طبقات وجود انسان کامل.
جلسه ی شانزدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱)
@sholeye_toor
💠 "انسان بازیگر صحنه ی هستی و رفع خواطر با توجه به سائق و شهید"💠
ما راجع به یك حقیقتی داریم حرف می زنیم که الان با ما هست اما ما نمی بینیمش. در سوره "ق" می فرماید:
✨وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ؛ و ما انسان را خلق کرده ایم و از وساوس و اندیشه های نفس او کاملا آگاهیم که ما از رگ گردن او به او نزدیکتریم.
✨إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ؛ به خاطر بیاورید هنگامی را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسانند، اعمال او را دریافت میدارند.
✨مَا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ؛ هیچ سخنی را به زبان نمی گوید جز اینکه نزد آن (برای نوشتن و حفظش) نگهبانی آماده است." علاوه بر اینکه طبق آیات قبل خدا میبیند، رسول میبیند، مومنین(اهل بیت علیهم السلام) میبینند، رقیب و عتید این دو ملك هم او را می بینند و دارد دیده می شود.
✨وَ جَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ؛ و سرانجام، سکرات مرگ بحق فرا میرسد و به انسان گفته میشود: این همان چیزی است که تو از آن میگریختی!
✨وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ذَلِكَ یَوْمُ الْوَعِیدِ؛ و در صور دمیده میشود. آن روز، روز تحقّق وعده وحشتناک است!
✨وَ جَاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِیدٌ(سوره ق/۲۱)✨
و هر کسى میآید(در حالى که) با او سوق دهنده و گواهی دهنده اى است.
من این آیه شریفه را تقدیم می کنم به دوستان، به محبین امیرالمؤمنین علیه السلام و درخواست می کنم به تأمل به آن. وَ جَاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِیدٌ «هر نفسی که وارد می شود
(به عرصه قیامت) هر کسی که وارد می شود، همراه او یك سائق و یك شهید است. یعنی دو نفر همیشه همراه او هستند که این با آن ها می آید. حالا سوال این است که آیا قبل از این هم، این دو نفر که اسم یکی سائق است و اسم یکی شهید است، با او بودند یا نه؟ ببینید آیه شریفه را؛
✨"لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ" تو از این غافل بودى. ما پرده از برابرت برداشتیم و امروز چشمانت تیزبین شده است تو در غفلت بودی از این. یعنی قبلا هم این دو تا با تو بودند. در دنیا که بودی این دو تا کنار تو ایستاده بودند. "لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَکَ" امروز غطاء تو را، نه چشمت را، غطاء تو را، حجاب وجودی تو را از روی وجودت برداشتیم "فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ" حالا امروز چشم تو تیز بین شد. دارد می بیند. چی را دارد می بیند؟ دارد می بیند که وقتی آمد وارد عرصه قیامت شد، یك سائق کنار اوست و یك شهید.
در روایت دارد: عن أبی عبدالله علیه السلام فی قوله تعالی "و جاءت کل نفس معها سائق و شهید" اینکه سائق و شهید با هر نفسی هستند و به تعبیر آیه بعدی که فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ" امروز تیزبین شدی و قبلا غافل بودی، این دو چه کسانی بودند که از قبل با او بودند؟ الصّادق علیه السلام: "السَّائِقُ أمیرالمؤمنین علیه السلام
وَ الشَّهِیدُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله." هر نفسی، هر که میخواهد باشد، سائق و شهید با او در این دنیا هستند. یعنی امیرالمومنین علیه السلام کنار ما ایستاده، در زندگی ما هستند. وقتی ما فعل خوب انجام می دهیم ایشان خوشحال می شوند و وقتی کار بدی انجام می دهیم، ناراحت می شوند. ایشان سائق است و سوق دهنده ی ماست به سمت حقیقت.
شهید که وجود اتمّ و اکمل در تجلیات باشد، یعنی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین ساقی است و سوق دهنده است به حقیقت پیغمبر اکرم. ساقی کوثر است دیگر. یعنی از کثرات سوق می دهد به سوی وحدت و این حقیقت امیرالمومنین علیه السلام است. پس بدانیم که ما در کنار حضرت امیر علیه السلام هستیم و حضرت امیر کنار ما هستند و کسی که اینطور فکر کند واقعا اگر به این فکر کند، می بیند چقدر خیالات در او کم می شود، چقدر خواطر در او کم می شود، چقدر غم ها در او کم می شود. وقتی می فرماید سائق و شهید، یعنی دیگه امام زمان علیه السلام هم همین جایگاه را دارند و امام احاطه دارند به ما.
♦️ماه رمضان،دریچه ی سلوک در طبقات وجود انسان کامل.
جلسه ی پانزدهم (ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱)
@sholeye_toor
هدایت شده از الهادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری #انتخابات #پست_ویژه #انقلاب_اسلامی
🎥 لزوم رسیدگی بیشتر به مردم
و حضور حداکثری
🎙 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
⏱ زمان: ۳ دقیقه
🔺 @nasery_ir
حضرت عیسی علیه السلام:
وقتی حیوان یا چهارپایی دارید، اگر از او سواری نگیرید و او را به زیر نکشید و رام نکنید، و از او استفاده نکنید، چموش شده و اخلاقش متغیّر می شود و احساس می کند که آزاد است "و کذلك القلوب"؛ و قلب ها نیز این چنین هستند.
وقتی قلب را با ذکر موت مرافقت نکنید و یاد مرگ را به او یادآوری نکنید، و فقط بخواهید با عبادت او را خسته کنید و یاد مرگ را به او تزریق نکنید، قلب قسی می شود و غلظت پیدا می کند.
یاد مرگ مثل این است که سوار آن بشوید و بخواهید به او افسار بزنید که چموش نشود.
شاهد برای این مطلب اینکه خیلیها بیان می کنند که وقتی نماز می خوانند هیچ حالی ندارند، چرا اینگونه است؟! چون باید روی یاد مرگ تمرکز کرد، وقت گذاشت، فکر کرد، سرمایه گذاشت و مطالعه کرد!
ماه رمضان،دریچه ی سلوک در طبقات وجود انسان کامل.
جلسه ی دوازدهم (روز دوازدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱)
@sholeye_toor