eitaa logo
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
10.4هزار ویدیو
142 فایل
مشکل کارمااینه که برای رضای همه کارمیکنیم به جزرضای خدا⚘ حذف آی دی از روی عکس ها وطرح ها مورد رضایت نیست❌ کپی و انتشار مطالب با صلوات جهت تعجیل در فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف بلا مانع هست✅ خادم کانال👇 @sh_hajahmadkazemi
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام برشهیدان سلام بر مردان به معنای واقعی همانند برادرم ابراهیم سلام دلاور صبح پاییزیت بخیر سلام بر همه صبحتون بخیر 👉 @sardarkomil👈
🍃🍃🌷🍃🍃 : اگر کسی بخواهد تشنگی و عطش دیدار آن‌ها را، در وجود خود تخفیف دهد، زیارت مشاهد مشرفه به‌منزلۀ ملاقات آن‌ها و دیدار حضرت غایب عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف است. آن‌ها در هرجا حاضر و ناظرند. هرگاه انسان به یکی از آن‌ها متوجه شود، مانند آن است که به همه متوجه شده و همه را زیارت و دیدار کرده است. گذشته از اینکه [امام عصر عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف] در برخی تشرفات فرموده‌اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می‌آییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید. رحمت واسعه، ص٢٢٢ 🍃🍃🌷🍃🍃 👉 @sardarkomil👈
🌹 مژده به علاقمندان آذری زبان شهید ابراهیم هادی 🌹 📚 با همت تعدادی از دلدادگان شهید ابراهیم هادی کتاب سلام بر ابراهیم 1 به زبان ترکی آذری ترجمه گردید . علاقمندان می توانند برای دریافت کتاب به بخش آذری تارنمای شهید ابراهیم هادی به آدرس زیر مراجعه کنند و کتاب را به صورت رایگان دریافت نمایند . ⭕️ از شما همسنگران عزیز توقع داریم تا ما را در معرفی شهید ابراهیم هادی به سایرین یاری نمایید. کافیست ترجمه کتاب سلام بر ابراهیم که به زبانهای انگلیسی ، اردو، عربی ، آذری ، روسی و آلمانی ترجمه گردیده است را برای ایشان ارسال نمایید. 🌏 http://ebrahimhadi.ir/index.php/az/az.html 🌏 👉 @sardarkomil👈
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
🌹 مژده به علاقمندان آذری زبان شهید ابراهیم هادی 🌹 📚 با همت تعدادی از دلدادگان شهید ابراهیم هادی کتاب سلام بر ابراهیم 1 به زبان ترکی آذری ترجمه گردید . علاقمندان می توانند برای دریافت کتاب به بخش آذری تارنمای شهید ابراهیم هادی به آدرس زیر مراجعه کنند و کتاب را به صورت رایگان دریافت نمایند . ⭕️ از شما همسنگران عزیز توقع داریم تا ما را در معرفی شهید ابراهیم هادی به سایرین یاری نمایید. کافیست ترجمه کتاب سلام بر ابراهیم که به زبانهای انگلیسی ، اردو، عربی ، آذری ، روسی و آلمانی ترجمه گردیده است را برای ایشان ارسال نمایید. 🌏 http://ebrahimhadi.ir/index.php/az/az.html 🌏 👉 @sardarkomil👈
▪️در مجلس عزاي شما گريه مي كنم ▪️امشب فقط براي شما گريه مي كنم ▪️عطر گلاب مرقدتان بر مشام خورد ▪️در گوشه ي سراي شما گريه مي كنم 🏴 وفات حضرت معصومه (سلام الله علیها) تسلیت باد @sardarkomil
السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا ابا صالح المهدی سلام بر شما ای وعده ی خدا که تضمینش کرده سلام آقا جان صبحت بخیر 👉 @sardarkomil👈
🔶یاالله یا زهـ️ــــــــرا سلام الله علیها🔶 🌸سلام بر مردان بی ادعا شهیدان راه خدا.... 🌸سلام بر ابراهیم دلها فدائیان ثاره الله ...... 👉 @sardarkomil👈
☘️ سلام بر ابراهیم ☘️ 💥قسمت یازدهم : شکستن نفس ✔️راوی : جمعي از دوستان شهيد 🔸باران شديدي در باريده بود. خيابان 17 شهريور را آب گرفته بود. چند پيرمرد ميخواستند به سمت ديگر خيابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهيم از راه رسيد. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پيرمردها، آنها را به طرف ديگر خيابان برد. 🔸ابراهيم از اين کارها زياد انجام ميداد. هدفي هم جز شکستن خودش نداشت. مخصوصاً زماني که خيلي بين بچه ها مطرح بود! ٭٭٭ 🔸همراه ابراهيم راه ميرفتيم. عصر يک روز تابستان بود. رسيديم جلوي يک کوچه. بچه ها مشغول بودند به محض عبور ما، پسر بچه اي محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقيم به صورت ابراهيم خورد. به طوري که لحظه روي زمين نشست. صورت ابراهيم سرخ سرخ شده بود. 🔸خيلي عصباني شدم. به سمت بچه ها نگاه كردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. ابراهيم همينطور که نشسته بود دست کرد توي ساك خودش. پلاستيک را برداشت. داد زد: بچه ها کجا رفتيد؟! بياييد گردوها رو برداريد! 🔸بعد هم پلاستيک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت كرديم. توي راه با تعجب گفتم: داش ابرام اين چه کاري بود!؟ گفت: بنده هاي خدا ترسيده بودند. از قصد که نزدند. بعد به بحث قبلي برگشت و موضوع را عوض کرد! اما من ميدانستم انسانهاي بزرگ در زندگيشان اينگونه عمل ميکنند. ٭٭٭ 🔸در باشگاه بوديم. آماده م يشديم براي تمرين. ابراهيم هم وارد شد. چند دقيقه بعد يکي ديگر از دوستان آمد. تا وارد شد بي مقدمه گفت: ابرام جون، تيپ وهيکلت خيلي جالب شده! تو راه كه مي اومدي دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف ميزدند! 🔸بعد ادامه داد: شلوار و پيراهن كه پوشيدي، ساک ورزشي هم که دست گرفتي. کاملاً مشخصه ورزشکاري! به ابراهيم نگاه كردم. رفته بود تو فكر. شد! انگار توقع چنين حرفي را نداشت. 🔸جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهيم را ديدم خنده ام گرفت! پيراهن بلند پوشيده بود و شلوار گشاد! به جاي ساك ورزشي لباسها را داخل کيسه پلاستيكي ريخته بود! از آن روز به بعد اينگونه به باشگاه مي آمد! بچه ها ميگفتند: بابا تو ديگه چه جور آدمي هستي؟! ما مييايم تا ورزشکاري پيدا کنيم. بعد هم لباس تنگ بپوشيم. اما تو با اين هيکل قشنگ و رو فُرم، آخه اين چه لباسهائيه که ميپوشي؟! 🔸ابراهيم به حرفهاي آنها اهميت نميداد. به دوستانش هم توصيه ميکرد که: اگر ورزش براي خدا باشد، ميشه . اما اگه به هر نيت ديگ هاي باشه ضرر ميکنين. ٭٭٭ 🔸توي زمين چمن بودم. مشغول فوتبال. يکدفعه ديدم ابراهيم در كنار سكو ايستاده. سريع رفتم به سراغش. سلام کردم و با گفتم: چه عجب، اين طرفها اومدي؟! مجله اي دستش بود. آورد بالا و گفت: عکست رو چاپ کردن! 🔸از خوشحالي داشتم بال در مي آوردم، جلوتر رفتم و خواستم مجله را ازدستش بگيرم. دستش را كشيد عقب و گفت: يه شرط داره! گفتم: هر چي باشه قبول دوباره گفت: هر چي بگم قبول ميکني؟ گفتم: آره بابا قبول. مجله را به من داد. داخل صفحه وسط، عکس قدي و بزرگي از من چاپ شده بود. در كنارآن نوشته بود: «پديده جديد فوتبال جوانان » و کلي از من تعريف کرده بود. کنار سكو نشستم. 🔸دوباره متن صفحه را خواندم. حسابي مجله را ورق زدم. بعد سرم را بلند کردم و گفتم: دمت گرم ابرام جون، خيلي خوشحالم کردي، راستي شرطت چي بود!؟ آهسته گفت: هر چي باشه قبول ديگه؟ گفتم: آره بابا بگو، کمي مکث کرد و گفت: ديگه دنبال فوتبال نرو!! خوشکم زد. با چشماني گرد شده و با تعجب گفتم: ديگه فوتبال بازي نکنم؟! يعني چي، من تازه دارم مطرح ميشم!! گفت: نه اينکه بازي نکني، اما اينطوري دنبال فوتبال حرف هاي نرو. گفتم: چرا؟! جلو آمد و را از دستم گرفت. عکسم را به خودم نشان داد و گفت: 🔸اين عکس رنگي رو ببين، اينجا عکس تو با لباس و شورت ورزشيه. اين مجله فقط دست من و تو نيست. دست همه مردم هست. خيلي از دخترها ممکنه اين رو ديده باشن يا ببينن.بعد ادامه داد: چون بچه مسجدي هستي دارم اين حرفهارو ميزنم. وگرنه کاري باهات نداشتم. تو برو اعتقادات رو قوي کن، بعد دنبال حرف هاي برو تا برات مشکلي پيش نياد.بعد گفت: کار دارم، خداحافظي کرد و رفت. 🔸من خيلي جاخوردم. نشستم و کلي به حرف هاي ابراهيم فکر کردم. از آدمي که هميشه شوخي ميکرد و حرف هاي عوامانه ميزد اين حرفها بعيد بود.هر چند بعدها به سخن او رسيدم. زماني که ميديدم بعضي از بچه هاي و نمازخوان که محکمي نداشتند به دنبال ورزش حرفه اي رفتند و به مرور به خاطر جوزدگي و... حتي نمازشان را هم ترک کردند! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 @sardarkomil👈
🍃🍃🌷🍃🍃 🍃چگونه «محبت‌مان به امام زمان(ع)» را افزایش دهیم؟ 🍃خواندن داستان‌ها و جزئیات زندگی ائمه(ع)، محبت ما به آن‌ها را افزایش می‌دهد. اما، از امام زمان(ع) که همیشه غائب بوده‌اند، مطالب زیادی نقل نشده. در عوض، باید از قدرت «تفکر» بیشتر استفاده کنیم! مثلاً بیایید کمی در مورد میزان علاقۀ امام زمان(ع) به خودمان «فکر» کنیم. چرا حضرت پروندۀ ما را به‌صورت هفتگی مرور می‌کنند؟ از سرِ کنجکاوی؟ یا از سرِ علاقه، و مانند پدر و مادر مهربانی که وضعیت تحصیلی فرزندش برایش مهم است؟ از کنار این موضوع، به سادگی عبور نکنیم، در موردش تأمل کنیم. این تفکر _ اگر برایش وقت بگذاریم _ ما را متحول می‌کند و علاقۀ ما به آن حضرت را افزایش می‌دهد. 🍃🍃🌷🍃🍃 👉 @sardarkomil👈
«مرغ دلم راهی قم می‌شود‌ در حرم امن تو گم می‌شود عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک کوثر نوری به کویر قمی آب حیات دل این مردمی عمه سادات بگو کیستی؟ فاطمه یا زینب ثانیستی؟ از سفر کرب و بلا آمدی؟ یا که به دنبال رضا آمدی؟ من چه کنم شعله داغ تو را درد و غم شاهچراغ تو را کاش شبی مست حضورم کنی باخبر از وقت ظهورم کنی» 🏴 وفات حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) تسلیت باد. @sardarkomil
مذهب ما مکتب مهربانی است رهبر ما هم مهربانترین رهبر دنیاست یاور مظلومان و دشمن درجه یک آدمکشان... به وقتش سیلی می زند: سیلی به یزید زمان سیلی به فتنه گر سیلی به هرج و مرج طلب 🆔👇👇👇 @sardarkomil
🔴سرنوشت ایران به دست پر صلابتیست که از تمام دستان توانا تر بود و هست... #آقامونه ✨اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای✨ 🆔👇👇👇 @sardarkomil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🔥جنگ نرم جدید از نوع نفوذ 🎥آن چيزی كه بنده مكرر در مكرر به مسئولان تذكر ميدهم عبارتست از نفوذ: در مراكز تصميم سازی و تصميم گيری برای تغيير باورها برای تغيير محاسبات 🆔👇👇👇 @sardarkomil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼تو آن گل خوشبو هستے ڪه عطـر دل نـوازتــــ، هـستے را پــــر مے‌کند! و بہ مـشـــام مـا، تنها، رایـحه‌اے از تـو رســیده!🌼 #سلام_اقا عج 👉 @sardarkomil👈
☘ سلام بر ابراهیم 💥این قسمت : ایام انقلاب ✔️راوی : امير ربيعي 🔸ابراهيم از دوران کودکي و ارادت خاصي به امام خميني داشت. هر چه بزرگتر ميشد اين علاقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از به اوج خود رسيد. در سال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقلاب نبود. صبح جمعه از جلسه اي در ميدان ژاله (شهدا) به سمت خانه برميگشتيم.🔸از ميدان دور نشده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. شروع کرد براي ما از امام خميني تعريف کردن. بعد هم با صداي بلند فرياد زد: «درود بر خميني»ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند. تا نزديک چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم. دقايقي بعد چندين ماشين به سمت ما آمد. ابراهيم سريع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه ها پخش شديم.🔸دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه ميدان جلوي ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم. جمعيت که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود.🔸دقايقي بعد، قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم را متفرق کرد. بعد با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم. دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شدم جلوي ماشينها را ميگيرند و مسافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشين و حدود 10 مأمور در اطراف خيابان ايستاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود. او در ميدان همراه مردم بود!🔸به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط يكدفعه سرش را بالا گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش... 🔸مأمورها دنبال ابراهيم دويدند. ابراهيم رفت داخل کوچه، آ نها هم به دنبالش بودند. حواس مأمورها که حسابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم...ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آ نها هم خبري نداشتند.خيلي نگران بودم. ساعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم.🔸يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم . دويدم دم در، باتعجب ديدم ابراهيم با همان چهره و هميشگي پشتِ در ايستاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم خوشحاليام را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوري؟نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم. گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست. سريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم.🔸رفتيم داخل ميدان غياثي(شهيد سعيدي)بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم. آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي. شب بود که با ابراهيم و سه نفراز رفقا رفتيم مسجد لرزاده. حاج آقا چاووشي خيلي نترس بود. حرفهائي روي منبر ميزد که خيليها جرأت گفتنش را نداشتند. 🔸حديث امام موسي کاظم که ميفرمايد: «مردي از مردم را به حق فرا ميخواند. گروهي استوار چون پاره هاي آهن پيرامون او جمع ميشوند »خيلي براي مردم عجيب بود. صحبتهاي انقلابي ايشان همينطور ادامه داشت.🔸ناگهان از سمت درب مسجد سر و صدايي شنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهاي ساواک با چوب و چماق ريختند جلوي درب مسجد و همه را ميزنند.جمعيت براي خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها، هر کسي را که رد ميشد با ضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتي به زن و بچه ها رحم نميکردند.🔸ابراهيم خيلي شده بود. دويد به سمت در، با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفري ابراهيم را ميزدند. توي اين فاصله راه باز شد.خيلي از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهيم با با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم و مجروح شدند.🔸ضرباتي که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، شديدي براي او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتي گرفتن او تأثير بسياري داشت.با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلامي هها و... او خيلي شجاعانه کار خود را انجام ميداد.🔸اواسط شهريور ماه بسياري از بچه ها را با خودش به تپه هاي قيطريه برد و در نماز عيد فطر شهيد مفتح شرکت کرد. بعد از اعلام شد که راهپيمائي روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 @sardarkomil
🌸🌸.🌸🌸 💠﷽💠امام صادق علیه السلام فرمودند: 🔸صله رحم انسان را 🔸خوش اخلاق 🔸وبا سخاوت 🔸نفس را پاکیزه 🔸روزی را زیاد 🔸و مرگ را به تاخیر می‌اندازد. 👉 @sardarkomil👈
✨یلدای مهدوی✨ یک ثانیه ازعمرهمین یک شب یلدا باعث شده تاصبح به یمنش بنشینيم ده قرن زعمرپسرفاطمه طی شد یک شب نشدازهجرظهورش بنشینیم😔😔 ❣_یلدا_مبارک❣ 👉 @sardarkomil👈
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
ما منتظر صبح شب یلداییم آماده برای فرج فرداییم روزی که عزیز فاطمه می آید با خامنه ای به کربلا می آییم 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🕊 یاحسیـــــن آدرس ما در پیام رسان سروش وایتا👇👇 🆔 @sardarkomil
#یلداے_خانطومان شب‌هاے طولانے فقط در #جبهه بود! وقتے از عملیات مےآمدند، و رفیقے را جا گذاشته بودند.. مگر صبح مےشد آن #شب؟؟ اصلاً عجیب #طولانے بود، آن #یلداے_فراق_یاران... 🆔 @sardarkomil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنهامسیر: ✨ مژده نزدیکی ظهور توسط آیت الله بهجت رحمه الله علیه. یه کسی اومد به ماگفت.... 🌷 @sardarkomil