فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر ابراهیم:
🌸
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/
GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شھیدانھ ❤️
خوابش را دید و گفت:
چگونه توفیقِ شهادت را پیدا کردی؟!
گفت: از آنچه دلم میخواست گذشتم🕊...
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃
🌸
#رمان_تلالو_ابراهیم
#کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده
#هرگونهکپیغیرقانونیوحـراماست
#پیــگـردقانــونــی
پارت چهلم
- هانیه :
داشتم اتاق را تمیز میکردم چادری که آن شب سر کرده بودم و پاره شده بود دیدم
روی میز گذاشتمش که به مامان تحویلش بدهم
زیپ کیفم را که باز کردم یک تیکه از جعبه دستمال کاغذی که آدرسی داخلش نوشته شده بود را دیدم
برای همون افسر گشت ، سید بود
حالا که پیدایش کرده بودم دور از ادب بود باید میرفتم …
بعد از ظهر چادر سر کردم و کیفم را برداشتم
از یک شیرینی فروشی یک جعبه شیرینی خشک خریدم و رفتم دنبال آدرس …
کوچه پس کوچه های تهران یکی یکی میگذراندم دنبال کوچه سماوات میگشتم…
بعد از پرس و جو فهمیدم کوچه سماوات
یک کوچه قبل از چهارراه اصلی هست"
خدای من…
حالا این سید را از کجا پیدا بکنم!؟
اصلا ما خیلی سید داریم اگه توی این کوچه سه تا سید باشه از کجا این سید جوان ناجی
را پیدا بکنم'!
با استرس یکی یکی به مردم نگاه میکردم
به مغازه ها نگاه میکردم
سمت بچه هایی که کنار جدول نشسته بودن رفتم و پرسیدم
---
- سلام بچها شما سید و میشناسید؟
+ سلام خاله سید زیاد داریم کدوم را میگید؟؟
- اسمش را نمیدونم ولی یک آقای جوان هست که چند وقت پیش دست و سرش شکسته بود
قدش هم بلنده
+ خاله گرفتی مارو ؟ از کجا بشناسیمش
+ باشه ممنون…
----
جلو تر سه چهارتا پسر داشتن فوتبال بازی میکردن
- سلام آقا پسر شما سید و میشناسید!؟
+ بله
- خببب کجاست
اشاره کرد به خودش و گفت:
+ اینجا ، سید منم
---
کلی خودم رد سرزنش کردم که چرا اسم این سید را نپرسیدم که حالا یک پسر نوجوان بگه سید منم
بنده خدا خب خودش هم سید بود
داخل مغازه ها شدم نشانی های این سید دادم هیچ کدلم نمیشناختند
کم کم داشتم شک میکردم که نکنه آدرس را اشتباه دادند…
یک خانم هم گفت اینجوری پیدایش نمیکنید باید اسمش را یادداشت میکردید
چند بار کوچه را رفتم و برگشتم
بچه هایی که داشتند فوتبال بازی میکردند هربار میپرسیدند
هنوز پیدایش نکردی؟!
رسیدم به آخر کوچه چندتا خانم جلوی در سبز رنگ آهنی ایستاده بودند
رفتم جلو پرسیدم ببخشید شما سید میشناسید ؟
یک آقای جوان هست چند وقت پیش دست و سرش شکسته بود
یکی از خانوم ها با شک و تردید گفت توی چهار راه اصلی یک حجره نجاری هست به اسم حاج مرتضی
این سید هم کنار حاجی هست
از کوچه درآمدم بیرون وارد چهارراه اصلی شدم با یکم پرس و جو حجره حاج مرتضی رل پیدا کردم
اون روز یک پا کاراگاه شده بودم
رفتم داخل !
کسی توی حجره نبود ناچار نشستم روی صندلی تا یکی بیاد و جوابگو باشه…
چندتا مشتری هم آمدند وقتی دیدند این حاجی نیست رفتند!
تقریبا یک ربع بعد یک آقای نسبتا پیر وارد حجره شدند
بلوز قهوه ای و جلیقه سیاه پوشیده بودن
کلاه بافتنی قدیمی سبز هم سرشون بود!
----
- سلام حاجی
+ سلام دخترم ! ببخشید منتظر نشستی
سفارش داری؟
- نه حاجی من با یک آقایی به اسم سید کار دارم ، توی کوچه سماوات یک خانومی آدرس شما را به من داد
+ خیره ، اما اینجا سه چهار تا سید داریم با کدومشان کار داری!؟
- راستش اسمشان را یادم نمیاد ولی حدودا جوان هستند و چند وقت پیش هم دست و سرشون شکسته بود
+ خب فهمیدم کی را میگی سید محمد!
خیره پس …!
منطورشونو نفهمیدم و با عجله پرسیدم
- حاجی، آدرسشونو میدین!؟
+ گفتم این محمد چرا اینجوری شده ،
خب...
دخترم بشین الان میاد اینجا که با من بره مسجد
بعد کارت را بهش بگو…
----
دقایقی توی حجره کنار حاجی نشستم
هرکس از جلوی در حجره رد میشد به حاجی سلام میکرد
و با تعجب به من نگاه میکرد
برای اینکه زمان بگذره حاجی برایم یک غزل از حافظ خواند…
نویسنده ✍ | #الفنـور_هانیهبانــو
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #رمان_تلالو_ابراهیم #کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده #هرگونهکپیغیر
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🌸🍃
🌸
#رمان_تلالو_ابراهیم
#کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده
#هرگونهکپیغیرقانونیوحـراماست
#پیــگـردقانــونــی
پارت چهل و یک
- هانیه :
برای اینکه وقت زودتر بگذره حاجی شروع به خواندن یک غزل از حافظ کرد🕊🍀
( الا یا ایها الساقی ادرکأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها
به می سجده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزل ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل ها
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها♥️🌱)
شعری که حاجی گفت خیلی قشنگ و پر مفهوم بود
یکم باید دقت میکردی تا تفسیرش و میفهمیدی.
داشتم به این فکر میکردم که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها✋🏻
یاد شب مهمانی عمو افتادم ..'!
به خاطر عاشقی سرزنش شدم(:؟
چون عاشق خدا شدم نمیخواستم حرفش را زیر پا بزارم چادر سر کردم و نماز خواندم…~
ولی خب همین دردسر و تمسخر ها الان در حال حاضر برای من خیلی ارزشمند هست🙂💚
یک عمر خلاف حرف خدا عمل کرده بودم
حالا چندتا فحش یعنی نمیتوانستم برای خدا بخورم ؟
مگه ادعا نمیکنند عشق مقدس هست!؟
پس کدوم عشق از عشق به خدا مقدس تره!؟🚶♀
انقدر با خودم حرف زدم تا اینکه حاجی از روی صندلی بلند شد و با خنده گفت:
+ به به اینم سید محمد ما ، آقا سید با شما کار دارند
پیرد مرد خیلی شوخ و شادی بود
از خوشحالی زیاد اون لحظه یادم رفت که نامحرم هست و دستم را جلو بردم🤦♀
حالا خوب بود چند دقیقه قبل داشتم از عشق به خدا میگفتم ولی خب چه کنم من نه سال اینطوری زندگی کردم بعضی وقت ها یادم میرود🚶♀💔
سید محمد با تعجب نگاه من میکرد و نهایتا دستش را گزاشت روی سینه اش
فهمیدم که ای وای عجب اشتباهی کردمتو جمع ضایع شدم
حس خنده و خجالت وقتی باهم قاطی بشه
دیگه نمیتونی خودت کنترل بکنی
با عجله گفت :
ببخشید نمیدانستم شما اینجاهستید ! حاجی با اجازه من میرم
یاعلی✋🏻'!
بعد هم به سرعت از حجره رفت بیرون…
انقدر سریع که مهلت نداد حداقل حاجی جوابش را بدهد
---
+ حاجی☹️💔 چرا اینطوری کرد!؟ مگه چیکار کردم به خدا حواسم نبود دستم را بردم جلو🚶♀
- والا نمیدونم دخترم جوانه دیگه ، تو ببخشش
+ ممنون ، ببخشید خدانگهدار😕✋🏻
---
اشتباه کرده بودم ولی زیر بار نمیرفتم
این خصلت که "از همه طلبکار هستم" هنوز توی من بود و باید اول وقت ترکش میکردم
عصبانی دنبال همین سید راه افتادم بالاخره شیرینی خریده بودم از صبح در به در دنبالش گشته بودم که تشکر بکنم لااقل شیرینی هارا تحویلش بدم
فکر نکنه من بی ادب هستم
یکم تند تر قدم برداشتم!
نزدیک مسجد چند قدم باهاش فاصله داشتم
داد زدم اقا محمد چند لحظه صبر کنید
ایشون هم سرش را تکان داد و گفت بفرمایید!
زشته جلوی همسایه ها توی خیابان داد میکشید 🤫!
نویسنده ✍: #الفنـور_هانیهبانــو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ابراهیم میگفت:
اگه جایی بمانی که دست احدی بهت نرسه، کسی تو رو نشناسه، خودت باشی و آقا، مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره، این خوشگلترین شهادته..
.
#شهید_ابراهیم_هادی
#ابراهیم_هادی
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
بر فرش حرم ؛
گرد و غباریم و
نشستیم...!
ما را نتڪانے...
نتڪانے...
نتڪانے...
#امامرضایدلم 💛
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
32.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎐 #مکتب_حاج_قاسم
🔹 آه مرگ خونین من کجایی...💔
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
🎐 #مکتب_حاج_قاسم
💔 شب جمعه...
روضهخون شروع به خوندن میکنه:
السلام علی المظلوم بِلا ناصر...
من یاد تو میافتم
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حسینیه_مجازی
این ساعت و این ثانیه دور حسین مهمانیه....ارباب تو جمع نوکراش مشغول روضه خوانیه...
🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘🍃⚘
کپی باصلوات وهدیه جهت فرج امام زمان(عج)وبنیابت از شهیدابراهیم هادی
#پیشنهاد_دانلود
🔻حسینیه_شهید_هادی
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝