eitaa logo
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
10.4هزار ویدیو
142 فایل
مشکل کارمااینه که برای رضای همه کارمیکنیم به جزرضای خدا⚘ حذف آی دی از روی عکس ها وطرح ها مورد رضایت نیست❌ کپی و انتشار مطالب با صلوات جهت تعجیل در فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف بلا مانع هست✅ خادم کانال👇 @sh_hajahmadkazemi
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
روزیتون لبخند قشنگ شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️شهدا افتادند تا مـــــا بایستیم! پس بنـــــگر ڪہ ڪجا ایستاده اے اے رفیـــــق✋ سلام بر ابراهیم: 🌸🍃🌸🍃🌸 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
حاج حسین یکتا: هرگاه مایل به بودی این سه نکته را فراموش مکـن: ⇦ خـــــدا می ‌بیند ⇦ مـــلائک می‌ نویسد ⇦ در هر حال مـــرگ می ‌آید. ؟! ✅ شهدا حواسشون به اعمالشون بود. سلام بر ابراهیم: 🌸🍃🌸🍃🌸 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
🌹🇮🇷خدایا اگر شوقی هست ، اگر شجاعتی هست، اگر روحم به تکاپو افتاده است برای رفتن همه همه به لطف تو بوده و بس.....😍 🌹🇮🇷می توانستی مرا هم در این دنیا غرق کنی....می توانستی مرا هم آنقدر سرگرم دنیا کنی که فکر جهاد هم نباشم چه برسد به رفتن....😔 🌹🇮🇷می توانستی آنقدر وابسته ام کنی که نتوانم از داشته هایم دل بکنم....😭 🌹🇮🇷اما خدایا از همه چیز دل بریدم....😢 می خوای تو هم از همه چیزت دل بکنی تا به خدا برسی و شهید بشی!؟🤔 می خوای مثل امام حسین (ع) شهید بشی و فدایی و سرباز واقعی امام زمان ((عج)) باشی!؟ محسن حججی سلام بر ابراهیم: 🌸🍃🌸🍃🌸 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
「وشھـادٺ‌هنـرمـردان‌خـداسٺ !💣」 سلام بر ابراهیم: 🌸🍃🌸🍃🌸 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی زیباست سلام بر ابراهیم: 🌸🍃🌸🍃🌸 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
☑️ 🍁🕊 سردار شهید عبدالحسین برونسی توی صف غذا 🍛 دیدمش... رفتم جلو و بعد از سلام و احوال پرسی گفتم : 🤔 شما چرا ایستادی توی صفِ غذا آقای برونسی؟ مگه شما فرماندهٔ گردان... 🤐 نذاشت حرفم تموم بشه. لبخند از لبهاش رفت و گفت : مگه فرمانده گردان با بسیجی های دیگه فرق داره که باید بدونِ صف، غذا بگیره؟🧐 بسیجی ها خیلی مانعِ توی صف ایستادنش شده بودند 🙌🏻، اما حریفش نمی شدند 🚫 📚 خاکهای نرم کوشک / ص ۷۶ سلام بر ابراهیم: 🌸🍃🌸🍃🌸 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
🌱 اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دلِ من داند و من دانم و دل داند و من... 🌻"اللهم عجّل لولیک الفرج " 🌻
شهدا باران رحمتند دوستی با شهدا دو طرفه است یاعلی که بگویی دستت را خواهند گرفت ..🌱 🔰 نشر دهید و همراه ما باشید 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
علمدار که باشی🍃 فرقی نمی کند میدان جنگ باشد یا میدان تربیت و هیئت،علم "یا حسین" نباید روی زمین بماند...🥀 •♥️• 🔰 نشر دهید و همراه ما باشید 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد ‌‌ 📝 «رقابت نابرابر ثروتمندان و فقرا» ✂️ (برشی از نقد سریال بازی مرکب) 📥 لینک دانلود سخنرانی کلیپ👇 🌐 t.me/Masafbox/3707 📥 لینک دانلود با کیفیت‌های مختلف 👇 🌐 aparat.com/v/fiCVc ✅ کانال رسمی استاد رائفی‌پور و مؤسسه مصاف 👇 🆔 @Masaf 🔰 نشر دهید و همراه ما باشید 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 پارت شصت و پنج - هانیه ‌ با تعجب پرسیدم: واقعا محمد این کتاب و دوست داره؟ من میترسیدم حرفی از ابراهیم بزنم گفتم شاید عصبی بشه 🚶‍♀ + نه چرا عصبی بشه؟ وقتی همه چیز حد وسط باشه از خداشم باشه کی کتابشو خریدی؟؟ هانیه : خیلی وقت نیست چند ماه پیش چطور؟ - من این شهید و داخل حوزه شناختم انقدر که این شهید معروف هست تا چند وقت کتاب سلام بر ابراهیم نبات حوزه شده بود دست به دست میچرخید و فرداش همه باهم درمورد شهید هادی حرف میزدیم حتی یک بار هم دادم محمدمون مطالعه بکنه با خنده گفت محمد میگه اگه دست من امانت نبود هیچ وقت بهم نمیدادش داشتیم حرف میزدیم که تقه ریزی به در خورد! ---- - بفرمایید ؟؟ در باز شد و محمد اومد داخل سجاده سفیدی دستش بود با شوخی گفت : خوب باهم خلوت کردید بعد رو به من گفت این سجاده کجا بزارم بلند شدم رفتم سمتش سجاده ازش گرفتم گفتم الان میزارمش سرجاش ... تا من برم سجاده داخل کمد بزارم ریحانه گفت که خیلی تشنه است و رفت بیرون از اتاق سرم پایین بود با خودم گفتم حتما الان کلی میخواد سرزنشم بکنه که چرا اونجوری بود؟ و یا چرا بهش نگفتم چی بودم و چی شدم.... محمد تک سرفه ای کرد و گفت : این کتاب سلام بر ابراهیم خوندی؟ سرمو بالا آوردمو گفتم : آره چند ماه پیش... گفت : میدونی شهید هادی چقدر داداشه!؟ برای من که خیلی داداش بوده🚶‍♂ یک بار عملیات داشتیم ذکر عملیات ابراهیم هادی بود بهترین عملیاتی بود که تاحالا داشتیم 🌱 تو چطور این شهید و پیدا کردی؟؟ نفس عمیقی کشیدم و گفتم : وقتی داشتم برای کنکور میخوندم برای درس زبان کتاب کمک درسی نیاز داشتم رفتم کتاب فروشی هرچقدر گشتم نبود چشمم یهو افتاد به این کتاب اون موقع دلم میخواست ببینم ابراهیم هادی کیه و چرا عکس خودشو روی کتاب چاپ کرده!؟ آروم با شرمندگی ادامه دادم : اون موقع من هنوز شهدا نمیشناختم این کتاب و برای این خریدم چون میخواستم ببینم ابراهیم کیه که هم عکس و هم اسم خودش را با اعتماد به نفس چاپ کرده و اینطوری شناختمش ... سید گفت : چه جالب اصلا هرکسی از یک نوع گل ساخته شده و بر اساس همین هرکسی هم یک جور با شهدا آشنا میشه گفتم : آره واقعا… اما خیلی نگرانم اگه امسال کنکور قبول نشوم چی!؟ گفتش : نگران نباش قبول میشی 🚶‍♂ گفتم : بابت امشب ببخشید ……… من... من تحت تاثیـر قرار نگرفتم محمد نزاشت ادامه بدم و گفت : اول اینکه خدا ببخشه چیزی نشده دوما میدونم نیازی به توضیح نیست هرچی هست بین خودت و خدا باشه بهتره گفتم : محمد اسم تو را چجوری انتخاب کردن؟ گفت : به راحتی اسم من از قرآن انتخاب کردن ، قرآن باز کردن سوره محمد اومد برای همون شدم سیـد محمـد گفتم : ولی جدی وقتی اسمی از قرآن انتخاب میکنی درواقع خداست که اون اسم بهت میده این افتخارش خیلی بیشتر از اسم های عجیب و غریبه تا حالا چند بار خواستگاری رفتی؟؟ خندید و گفت : منی که کارم توی همین مایه هاست انقدر سخت بازجویی نکرده بودم خدمت جناب بازپرس عرض میکنم که تعداد خواستگاری های منو میخوای چیکـار؟ گفتم : همینـجوری ، میشه شماره اتو حداقل بدی جناب؟ با تعجب گفت : شماره امو مگه ندادم!؟ بزار برات میفرستم 🚶‍♂ نویسنده✍| 🔰 نشر دهید و همراه ما باشید 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #رمان_تلالو_ابراهیم #کپی‌فقط‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده‌مجاز‌است پارت شصت و پنج - هانیه ‌
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 پارت شصت و شش - هانیه: شب صیغه هم گذشت بابا خیلی عصبانی بود اما به حرمت مامان جون که خانه ما بود حرفی نمیزد . . . شب وقتی سرم روی بالش رفت به اولین چیزی که فکـر کردم دعوای عمو و بابا و محمد بود چرا باید اینجوری میشد؟ الان مامان محمد درباره من چی فکر میکرد؟ ای خدا ولش بکن خسته شدم بعد از نماز صبح یک پیامی امد اول گفتم شاید اول صبح پیامک های تبلیغاتی باشه با حرص و عصبیانیت رفتم پوشه پیام ها دیدم یک شماره ناشناس بود :/ احتمالا اینبار تبلیغ با شماره شخصی میکردن پیامک باز کردم نوشته بود : سلام امروز ساعت پنج وقتی کارم تموم شد میام دنبالت آماده باش بریم بیرون🌱' فهمیدم ڪه شماره محمده جواب ندادم فقط شماره اش سیو کردم که داشته باشمش🚶‍♀ تا صبح توی رخت خواب غلت زدم به این فکر میکردم که من اگه ازدواج بکنم کی برای کنکور وقت بگذارم ؟ صبـح که شد بابا به خاطر ماجرای دیشب هنوز عصبانی بود برای همین زودتر از خانه زد بیرون و گفت میخواد بره به کار های پارسا و پدرش رسیدگی بڪنه تا دادگاه زودتر برگزار شود مامان جون هم حالش زیاد خوب نبود ب یکم بیشتر از همیشه خوابید به خاطر استفاده زیاد الکل قلب و کبدش خیلی درگیری پیدا کرده بود جوری که دکتر ها درمانی پیدا نکرده بودند برای همین کلا از خوردن مشروب معاف شده بود! مامان رفته بود مطب و من تنها بودم 🚶‍♀ رفتـم قرآنی که توی اصفهان بهم مامان بزرگ هدیه داد آوردم و شروع به خواندن سوره محمد کردم .... ساعت پنج بعد از ظهر لباس پوشیدم رفتم در حیاط محمد بیرون توی ماشین منتظرم بود ...! رفتم داخل و بهش سلام دادم اصلا از من به خودم و همه نصیحت 👀 همیشه به این پسرا باید گفت خسته نباشی خدایی خستگیشون در میره کوک میشن.. پسراهم لطفا یکی خسته نباشید میگه تسکر کنید دیگه سکوت کردیم داشتیم میرفتیم پارک ساعی توی راه به محمد گفتم .. - محمد چه غذایی دوست داری؟ + خندید و گفت همه چیز🚶‍♂ - نه جدی + خب زرشک پلو با مرغ بیشتر خوشم میاد - اگه من نتوانم آشپزی بکنم چی؟ + خب تا وقتی عروسی نکردیم یاد بگیر حداقل زنده بمونیم چون من نمیتونم تحمل بکنم - یکی از ابرو هام پرید بالا و گفتم استرس بهم نده اگه غذارو بسوزونم چیکار میکنی ؟ + اگه قابل خوردن باشه میخوریم اگه نباشه نمیخوریم - خندیدم و گفتم نمیتونی نخندی نه؟؟ خب حالا اگه واحد امنیت کار نمیکردی چیکاره میشدی؟ + هرکاری که خدا میداد و باید قدرش دونست حالا میخواد هرچی باشه - چه رنگی دوست داری؟ + سبز سوال بعدی🚶‍♂ - محمد به نظرت آرزو کجا میره ؟ + خب معلومه آرزو خانوم میره خونه شوهرش چپ چپ نگاهش کردمو گفتم این حق ما خانوم هاست که بدونیم داریم با کی زندگی میکنیم اصلا همه زوج ها باید انقدر سوال بکنند از همدیگه تا شناخت بیشتری پیدا بکنن والا تا وقتی برسیم پارک بینمون همین حرف ها زده شد ! توی پارک شروع کردیم راه رفتن محمد گفت خب هر سوالی داری بپرس گفتم: یه چیزی خیلی ذهنمو مشغول کـرده ببین ما چند بار همدیگه را دیدم تو چطوری اصلا منو دیدی؟ چطوری اصلا تصمیم گرفتی بیای خواستگاری؟ نویسنده✍| 🔰 نشر دهید و همراه ما باشید 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #رمان_تلالو_ابراهیم #کپی‌فقط‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده‌مجاز‌است پارت شصت و شش - هانیه: شب
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 پارت شصت و هفت - محمد : خب من چندبار شمارو دیدم اول که من چندوقت قبل باید سر میزدم به یکی از واحد های گشت وقتی اومدم متوجه شدم که کارشون درسته موقع برگشتن تو و باباعلی را دیدم گذشت تا اون شب که همین پسره جلوتو گرفته بود اون شب من هم پست بودم که خداروشکر سالم اومدی بیرون + پریدم وسط حرفشو گفتم : البته سر و دستت شکست خندید و ادامه داد بعدش هم چون ماموریت داشتم پیگیر شکایت یکی شدم اومدم اون آگاهی و دیدم که شماهم اونجا هستید دیگه فهمیدم که ازتون کلاهبرداری کردن دیگه اومدی محله ما و همون ماجرای شیرینی که دیگه خودت میـدونی اون موقع دنبال این بودم که بتونم بیام خواستگاریت بابا ندارم درست ولی خدا یک حاج مرتضی (صاحب کار نجاری) بهم داده رفتـم بهشون گفتم که من چند وقت ذهنم درگیره و اسمی از تو ندارم گفتم چیکار بکنم به گناه نیفتم برایم ماجرای اینکه خودش چجوری رفته خواستگاری گفت بعد بهم گفت که صبور باشم الله یحب الصابرین خدا هم صبور هارا دوست داره الله مع الصابرین و هم با صابرین هست🌱🌿 بهشون گفتم من شاید بعضی شرایط ازدواج هنوز نداشته باشم بهم گفت تو حرکت کن خدا برکت میده تا جایی که میشه کمک بگیر شرایط برای خودت فراهم بکن و بقیه اش هم بسپار دست خدا با حرف به جایی نمیرسی بعد راهنماییم کرد .. قبل از اقدامات باید گزارش میدادم تا بیان درمورد تو تحقیق بکنن بعد که تحقیقات انجام شد دیگه یک شب مامان و ریحانه را بردم رستوران ماجرای تو رو گفتم مامان خیلی ذوق کرد و گفت که فردا میاد خونه شما و حرف امـر خیر بیاره وسط دیگه بعدشم خودت میدونی + یه چیز دیگه بگم؟ چرا باید درمورد من تحقیق میکردن ؟ - خب باید درمورد طرف مقابل تحقیقات کامل انجام بشه تا مطعن بشیم کاملا سفید هستید یعنی مثلا بینـتون افراد جاسوس یا... نباشه بعد درمورد گذشته و زمان حال تحقیق میـکنن که خدایی نکرده مثلا توی گذشته با … همکاری نداشته باشید و مساله های دیگه + پس منو اینجوری شناختی . . خب وقتی مامانت اومد خانه ما بعد چی بهت گفت؟ - خندید و گفت بهت میـگم بازجو باور نمیکنی هیچی من اون روز کار داشتم تا غروب اداره بودم وقتی اومدم خانه مامان گفت که تو رفته بودی خونه عموت و نبودی گفت که از من تعریف کرده و خواستگاری کرده و قراره مامان حورا با تو حرف بزنه بعدش مامانم زنگ بزنه و خبرشو بگیره🚶‍♂ که دیگه گفته بودی باید بیشتر آشنا بشویم + با عصبانیت ساختگی گفتم : چـرا مثل شیرینی های خودم آوردی خواستگاری سکته کردم گفتم حتما اومدی به بابا و مامانم بگی - خندید و بحث عوض کرد یه سوال تو چرا چادر ساده میپوشی؟ اخه ریحانه همیشه از این عربی ها میپوشه + من اولین چادری که خریدم ، چادر ساده بود دیگه عادت کردم بعد خیلی خوشم میاد چون فرق داره با بقیه چادر ها برای همون.. . - عجب .. خب حالا قراره چه رشته ای توی کنکور انتخاب بکنی؟ + اخ گفتی کنکور … خیلی استرس دارم هنوز هیچی نتوانستم بخوانم نمیدونم شاید تربیت معلم یا مدیریت انتخاب کردم راستی ریحانه اتون چرا رفت حوزه؟ - میخونی نگران نباش رشته های خوبی هم انتخاب کردی ریحانه امون؟ نمیدونم از خودش باید بپرسی ... داشتیم حرف میزدیم صدای اذان بلند شد رفتیم توی ماشین نزدیک ترین مسجد پارک کرد محمد گفت : شما بشین توی ماشین من یک ربع دیگه میام با تعجب گفتم چرا بشینم توی ماشین؟ جواب داد: نمـاز میخونی؟ اخم کردمو گفتم : نه فقط تو نماز میخونی خب معلومه چرا نباید نماز بخونم؟ سرفه ای کرد و گفت : از محضر مبارکتون عذر خواهم عفو کنید بنده خطاکار به همین ترتیب با شوخی حلالیت گرفتم و گفتم پس سریع بریم که از نماز جماعت جا نمونیم نویسنده✍ | 🔰 نشر دهید و همراه ما باشید 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
@zekr_media - محمد حسین پویانفر_۲۰۲۱_۱۰_۱۵_۱۸_۲۸_۴۷_۷۰۴.mp3
4.37M
دل آرام جهان ♥️🌱 فوق‌العاده👌👌 پیشنهادی 🔰 نشر دهید و همراه ما باشید 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil 🌻|در واتساپ [‌1] https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df ‌[2] https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM [3] https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
🍃بسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم🍃 🌿به نام خداوند بخشنده مهربان🌿 🌱اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌱
❤️ آقای من .. اینجا دیگر هیچ بهانه ای برای نبودنت نیست ! ، بیـــا ... 🙏 🔰 نشر دهید و همراه ما باشید 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝╗
1_916746311.mp3
21.59M
صوت قرائت قرار صبحگاهی منتظران ظهور سرعت مناسب برای قرائت روزانه
┄┅══✼ *✨﷽✨*✼══┅┄ دست ادب بر روی سینه می گذاریم السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ✋🏻 سلام بر تو ای فرزند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اے یوسف فاطمه!♥️ پیراهنــت ناگفته‌ها را گفت... تعابیر نادرست را تصحیح کرد... کورها را شفا داد... دلداده‌ها را تسکین داد... خودت کجایـــــے؟! أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ 🕊 💚 ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎ ‎ ‌‎‎‎‎‌ 
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح 🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🌹خوشبخت‌تر از نبود، آنگاه که هر صبح و شام چشم می گشود بر این 🌹پس خرده مگیر، روزهای پساجنگ را.. شاید دل‌تنگ لباسهای خاکی شده 🔰 نشر دهید و همراه ما باشید 🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊 ╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗ ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے] 🌻|درایـتا https://eitaa.com/m_kanalekomeil ╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝