🕊.#هادےدلھٰا
اوست گرفتھ شھر دڵ
من بہ کجا سفر برم...!؟
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#امام_زمان
╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
🕊.#هادےدلھٰا
اوست گرفتھ شھر دڵ
من بہ کجا سفر برم...!؟
@m_kanalekomeil
∞♥∞
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
دلم آشفتـــــه و
غم بی امان است
که غم ازدوری
صاحب زمان است
سه شنبـه شور و
حالم فـرق دارد
دلم مهمــــــان
صحن جمکران است
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
سلام بر ابراهیم:
🌸🍃🌸🍃🌸
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
شھید مصطفی صدرزادہ🕊
فرازی از وصیت نامہ🕊
شادی روح شهدا صلوات🌹🌹🌹
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
سلام بر ابراهیم:
🌸🍃🌸🍃🌸
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
☝️بیائید درحق غدیر جفا نکنیم❗️❗️
از دو الی سه ماه پیش بعضی از شیعیان برای عاشورا و اربعین روزشمار زدند❗️
👌 این علاقهء به سید الشهدا علیه السلام قابل ستایش است
👈 اما قبل از محرم، ما مناسبتی داریم که افضل بر تمام مناسبتهای ما است.
اساس مذهب ما 👈به بزرگداشت این روز است. برای غدیر چه کردیم؟ برای غدیر کار نکردیم،
متاسفانه انکار و تفسیر به رای شد !
❣ امام حسین علیه السلام کشته احیایِ غدیر است
✅باید برای غدیر 👈صد هزار برابر عاشورا و فاطمیه توان گذاشت
👌اگر غدیر فراموش نمی شد که
👈عاشورا و فاطمیه ای در کار نبود
پس باید با تمام توان 👈 برای غدیر کار کنیم.
✅برای غدیر روز شمار بزنید،
❣پوستر پخش کنید.
بنر بزنید،
❣جشن بگیرید،
❣دسته شادی در خیابان راه بندازید
❣کم کاری نکنید، اگر در حق امیرالمومنین علیه السلام و غدیر کم کاری کنیم، جفا کردیم❗️
❣ایستگاه صلواتی بر پا کنید .
❣خیابان ها را آزین ببندید . دست به دست هم دهید .
🍀از عید قربان تا مباهله جشن غدیریه بگیرید
❣خطبه غدیریه را چاپ کنید پخش کنید. ستون اسلام و تشیّع غدیر است، اما متاسفانه برای این ستون و استحکامش کم کاری کردیم .
☝️از هر مناسبتی که داریم 👈 غدیر واجب تر و مهمتر است.
🍀ولایت امیرالمومنین علیه السلام را جار بزنید، شور به پا کنید.
🍀برای غدیرکم گذاشتیم انکار شد، وقت بلند شدن است، رزق محرم در غدیر داده میشود، هر کس برای غدیر کم بگذارد قطعا برای محرّم کم گذاشته است!
🍀برای غدیر کاری کنید این مملکت بلرزد!
🍀این مملکت از عید قربان تا مباهله باید غوغا شود،
🍀صدای علیا ولی الله گوش فلک را کَر کند. دسته به خیابان ها بیاورید،
🍀ایستگاه صلواتی بزنید، شهرهای خودتان را
🍀چراغانی کنید.
🤲 ان شاء الله امام عصر روحی فداه دعایی برای همه کند. روز عید غدیر، روزی است که خدا نعمتش را کامل کرده است، چرا شکر نعمت نکنیم❓
✅ صد هزار برابر هر سال توان بگذارید، کاری کنید مرحم بر سینهء مجروح صدیقه طاهره سلام الله علیها شوید .
✅ تمام معصومین به شهادت رسیدند بخاطر غدیر ، چرا ما ساکتیم؟
چرا ما بی تفاوتیم.
✅کاری کنید که کسی جرات نکند خدشه بر غدیر وارد کند .
✅من کنت مولا فهذا علی مولا را بلند بگویید، روز غدیر روز بیعت با امام عصر روحی فداه است. دست به دست هم بدهیم احیایِ غدیر کنیم. با پولمان، با وقتمان، با هیئتمان؛ با وسائلمان؛ با هر عملی که میتوانیم احیایِ غدیر کنیم.
🔰پویندگان غدیر و ولایت نشر دهید .
#یا_صاحب_الزمان_عج
سلام بر ابراهیم:
🌸🍃🌸🍃🌸
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
🤲 نجوای عاشقانه شهید سید حسن طباطبایی
✍️خدای من!
گناهانم لباس خواری بر تنم کرده است و دوری از تو، درماندگی را، آرایش کرده است. مرداب گناهانم، ماهی دلم را میرانده است ...
✅ برگرفته از کتاب:
معمای حضور (ناشر: موسسه فرهنگی سماء)
#یا_صاحب_الزمان_عج
سلام بر ابراهیم:
🌸🍃🌸🍃🌸
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
#خدا که می بیند
در مکتب شهدا🕊️
✍🏻 نخستین عید بعد از ازدواجمان که لبنانیها رسم دارند دور هم جمع میشوند مصطفی در مؤسسه ماند و نیامد به خانه پدرم. آن شب از او پرسیدم: «دوست دارم بدانم چرا نرفتید؟» مصطفی گفت: «الان عید است خیلی از بچهها رفتهاند پیش خانوادههایشان اینها که رفتهاند، وقتی برگردند، برای این دویست، سیصد نفر یتیمی که در مدرسه ماندهاند تعریف میکنند که چنین و چنان من باید بمانم با این بچهها ناهار بخورم، سرگرمشان کنم که اینها هم چیزی برای تعریف کردن داشته باشند». گفتم: «چرا از غذایی که مادر برایمان فرستاد، نخوردید؟ نان و پنیر و چای خوردید». گفت: «این غذای مدرسه نیست». گفتم: «شما دیر آمدید بچهها نمیدیدند شما چی خوردهاید». اشکش جاری شد، «گفت: «خدا که میبیند».
📚 نیمه پنهان ماه🌙،
*ج۴*
#شهید_مصطفی_چمـران 💐
•┈••✾🔷🍃🌸🍃🔷✾••┈•
سلام بر ابراهیم:
🌸🍃🌸🍃🌸
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
💠با_نهج_البلاغه
⛔️ #غیبت_نکردن ⛔️
⚠️ غیبت کردن و پشت سر دیگران حرف زدن تلاش افراد ناتوان است.
📗 برگرفته از #حکمت461 #نهج_البلاغه
سلام بر ابراهیم:
🌸🍃🌸🍃🌸
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
💌 سهم امروزمون از یاد مولای غریب
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🔴 آیا امام زمان علیه السلام صدای ما را می شنوند؟
🔹 بر اساس آموزه های دینی یکی از شاهدان رفتار و گفتار ما امامان معصوم هستند. لذا امام زمان علیه السلام تمامی
صحبت ها و صداهای ما را می شنوند
🔹 در زمان حضرت امام هادی(علیه السلام) شخصی نامهای نوشت از يکی از شهرهای دور که آقا من دور از شما هستم.
گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم،
به هر حال چه کنم؟
حضرت در جواب ايشان نوشتند:
«إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْك»
🔺 اگر حاجتی داشته باشی لبت را حرکت بده،
📚 بحارالانوار ج ۵۳ ص ۳۰۶
🌕 مرحوم آيت الله بهجت (ره) میفرمودند:
🔺 بين دهان تا گوش شما کمتر از يک وجب است. قبل از اينکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسيده است.او نزديک است، درد و دلها را میشنود، با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید.
#مهدویت
سلام بر ابراهیم:
🌸🍃🌸🍃🌸
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑🇮🇷❤️🇮🇷๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑🌱❤️🌱๑━━━━╝
AUD-20220628-WA0055.mp3
6.49M
فایل صوتی از طرف SaRy ³¹³
#این_که_گناه_نیست 6
زورِ الکی نزن...
بیخود با گناهی که بهش مبتلا هستی؛ نَجَنــگ!
اول روی قلبت کار کن؛
قلبت که بزرگ و نورانی بشه؛
خودبخود گناه،حالتو بد میکنه
و راحت میذاریش کنار.
#استاد_شجاعی 🎤
✨ 💚 ✨
@m_kanalekomeil
*#جان_شیعه_اهل_سنت*
*#قسمت_بیست_ویکم*
کرد: «خدا لعنت کنه صدام رو! هر بلایی سرش اومد، کمش بود!» جمله ابراهیم
نفس حبس شده بقیه را آزاد کرد و نوبت محمد شد تا چیزی بگوید: «ببخشید
مجید جان! نمیخواستیم ناراحتت کنیم!» و این کلام محمد، آقای عادلی را از
اعماق خاطرات تلخش بیرون کشید و متوجه حالت غمزده ما کرد که صورتش
به خندهای ملیح گشوده شد و با حسی صمیمی همه ما را مخاطب قرار داد: «نه!
شما منو ببخشید که با حرفام ناراحتتون کردم...» و دیگر نتوانست ادامه دهد و با
بغضی که هنوز گلوگیرش بود، سر به زیر انداخت. حالا همه میخواستند به نوعی
میهمانی را از فضای پیش آمده خارج کنند؛ از عبدالله که کتاب آورده و احادیثی
در مورد عید قربان میخواند تا ابراهیم و لعیا که تلاش میکردند به بهانه شیطنتها
و شیرین زبانیهای ساجده بقیه را بخندانند و حتی خود آقای عادلی که از
فعالیتهای جالب پالایشگاه بندرعباس میگفت و از پیشرفتهای چشمگیر
صنعت نفت ایران صحبت میکرد، اما خاطره جراحت دردنا کی که روی قلب او
دیده بودیم، به این سادگیها فراموشمان نمیشد، حداقل برای من که تا نیمههای
شب به یادش بودم و با حس تلخش به خواب رفتم.
* * *
سر انگشت قطرات باران به شیشه میخورد و خبر از سپری شدن آخرین ماه پاییزی سال 91میداد.
از لای پنجرهُ طراوتی به داخل آشپزخانه میدوید
و صورتم را نوازش میداد. آخرین تکه ظرف شسته شده را در آبچکان قرار دادم و
از آشپزخانه خارج شدم که دیدم مادر روی کاناپه دراز کشیده و چشمانش را بسته
است. ساعتی بیشتر نمیشد که از خواب برخاسته بود، پس به نظر نمیرسید باز
هم خوابیده باشد. کنار کاناپه روی زمین نشستم که چشمانش را گشود. اشاره ای
به پنجره های قدی اتاق نشیمن کردم و گفتم: «داره بارون میاد! حیف که پشت
پرده ها پوشیدهاس! خیلی قشنگه!» مادر لبخندی زد و با صدایی بیرمق گفت: «
تِقش میاد که میخوره کف حیاط.» از لرزش صدایش، دلواپس
شدم که نگاهش کردم و پرسیدم: «مامان! حالت خوبه؟» دوباره چشمانش را
به قَلَــــم فاطمه ولی نژاد
#جان_شیعه_اهل_سنت
#قسمت_بیست_ودوم
#فصل_اول
بست و پاسخ داد: «آره، خوبم... فقط یکم دلم درد میکنه. نمیدونم شاید بخاطر
شام دیشب باشه.» در پاسخ من جملاتی میگفت که جای نگرانی چندانی
نداشت، اما لحن صدایش خبر از ناخوشی جدیتری میداد که پیشنهاد دادم:
«میخوای بریم دکتر؟» سری جنباند و با همان چشمان بسته پاسخ داد: «نه مادر
جون، چیزیم نیس...» سپس مثل اینکه فکری بخاطرش رسیده باشد، نگاهم
کرد و پرسید: «الهه جان! ببین از این قرصهای معده نداریم؟» همچنانکه از جا
بلند میشدم، گفتم: «فکر نکنم داشته باشیم. الان میبینم.» اما با کمی جستجو
در جعبه قرصها، با اطمینان پاسخ دادم: «نه مامان! نداریم.» نگاه ناامیدش به
صورتم ماند که بلافاصله پیشنهاد دادم: «الان میرم از داروخانه میگیرم.» پیشانی
بلندش پر از چروک شد و با نگرانی گفت: «نه مادرجون! داره بارون میاد. یه زنگ
بزن عبدالله سر راهش بخره عصر با خودش بیاره.» چادرم را از روی چوب لباسی
دیواری پایین کشیدم و گفتم: «حالاکو تا عصر؟!!! الان میرم سریع میخرم میام.»
از نگاه مهربانش میخواندم که راضی به سختی من نیست، اما دل دردش به
قدری شدید بود که دیگر مانعم نشد. چتر مشکی رنگم را برداشته و با عجله از
خانه خارج شدم. کوچه های خیس را به سرعت طی میکردم تا سریعتر قرص را
گرفته و به مادر برسانم. تا سر چهار راه، ده دقیقه بیشتر نمیکشید. قرص را خریدم
ً میدویدم. باران تندتر شده و به شدت روی چتر
و راه بازگشت تا خانه را تقریبا
میکوبید. پشت در خانه رسیدم، با یک دست چترم را گرفته و دست دیگرم
موبایل و کیف پول و قرص بود. میخواستم زنگ بزنم اما از تصور حال مادر که روی
کاناپه دراز کشیده و بلند شدن و باز کردن در برایش مشکل خواهد بود، پشیمان
شدم که کلید را به سختی از کیفم درآوردم و تا خواستم در را باز کنم، کسی در را
از داخل گشود. از باز شدن نا گهانی در، دستم لرزید و موبایل از دستم افتاد. آقای
عادلی بود که در را از داخل باز کرده و نگاهش به قطعات از هم پاشیده موبایلم روی
زمین خیس، خیره مانده بود. بی اختیار سلام کردم. با سلام من نگاهی گذرا به
صورتم انداخت و پاسخ داد: «سلام ، ببخشید ترسوندمتون.» هر دو با هم خم شدیم
به قَلَــــم فاطمه ولی نژاد
#جان_شیعه_اهل_سنت
#قسمت_بیست_وسوم
#فصل_اول
تا موبایل را برداریم. گوشی و باتری را خودم برداشتم، ولی سیم کارت دقیقابین دو
کفشش افتاده بود. با سرانگشتش سیم کارت را برداشت. نمیدانم چرا به جای
گرفتن سیم کارت از دستش، مشغول بستن چترم شدم، شاید میترسیدم این چتر
دست و پا گیر خرابکاری دیگری به بار آورد. لحظاتی معطل شد تا چترم را ببندم
و در طول همین چند لحظه سرش را پایین انداخته بود تا راحت باشم. چتر را که
بستم، دستش