🚨 هدف دشمن از جنگ روانی ایجاد ترس و عقبنشینی است، هر عقب نشینی غیرتاکتیکی غضب الهی را به دنبال دارد
✅ مقام معظم رهبری:
🔸 به تعبیر قرآن کریم، عقبنشینی غیرتاکتیکی در هر میدانی چه عرصه نظامی و چه میدانهای سیاسی، تبلیغاتی و اقتصادی، غضب الهی را به دنبال دارد.
⬅️ دیدار دستاندرکاران کنگره ملی شهدای استان کهگیلویه و بویر احمد با رهبر انقلاب
🗓 ۱۴۰۳/۰۵/۲۴
🏷 #شهید_اسماعیل_هنیه
#خونخواهی_مهمان #خونخواهی_هنیه_عزیز
🔴 حساب انتقام ها
🔹شهید افشاری در حمله ۶ مرداد آمریکا به دیرالزور سوریه مجروح شده بود و روز گذشته به شهادت رسید.
با این حساب ما یک انتقام دیگر هم از آمریکایی ها برای خون شهید مظلوم افشاری بر گردنمان است. البته هنوز انتقام کامل خون حاج قاسم عزیز را از آمریکایی ها نگرفته ایم.
نکند خدای ناکرده این جسارت ها برایمان عادی شود و حساب #انتقام ها از دستمان در برود!! ...
#انتقام_پشیمان_کننده
#آخرالزمان
🔴وزیر دفاع ترکیه خطاب به ایران و رژیم صهیونیستی:اخیرا تنش بین طرفین افزایش یافته و این برای منطقه ما بسیار خطرناک است.
🔹سالهاست درگیریها در سراسر منطقه ما جریان دارد. مردم خسته و درمانده هستند ما از هر دو طرف میخواهیم عاقلانه و منطقی رفتار کنند.
✍ آخه نامردها شما پیدا و پنهان از رژیم صهیونیستی حمایت نکنید ،پشتیبانی اقتصادی و لجستیکی و غذایی و....نکنید ،ببینیم این رژیم یک ماه دوام می آورد که به جنگ افروزی ها و جنایاتش در منطقه ادامه بدهد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ آیا منم مثل جاماندههای عاشورا، از امامم جا میمونم یا نه؟
#کلیپ | #استاد_شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ اعتراف بزرگان صهیونیسم به نزدیک بودن ظهور فرزند پیامبر اسلام
#کلیپ | #استاد_شجاعی
#دلواپسیم_آقا...😔💔
امسال حتی در خیابان روضه می خوانیم
ما قشر نوکر، پای این ارباب می مانیم
این حرف یک احساس نه، یک اعتقاد است:
بی #اربعین ما زندگی را مرگ می دانیم
#9_روز تا #اربعین🏴
#اللهم_ارزقنا_زیارٺ_اربعین💚
44.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﴿نماهنگ رخصت﴾
کربلایی حمیدرضا احمدی
#اربعین
#امام_حسین
#صبحتبخیرمولایمن
روشنازپرتوِرویتنظرینیستکه
نیست
منّتِخاکِدرت،بربصرینیستکه
نیست
ناظـرِ روے تو صـاحب نظـراننـد آرے
سرِگیسوےتودرهیچسرینیست
کهنیست
"حافظ شیرازے"
🏝خوش آن صبحی که
با یاد شما آغاز میگردد
خوشبخت آن دلی که
لبریز از هوای شماست
خرم آن چشمی که
اشکبارِ فراق شماست
چه سربلندند منتظران امیدوار
که عمری در انتظار رویت خورشید،
در قلبها بذر مهر شما را
کاشتهاند
بیچاره آن که
دری غیر از سرای مهر شما را
کوبید...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#روزتونمهدوی
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۲۷ مرداد ۱۴۰۳
میلادی: Saturday - 17 August 2024
قمری: السبت، 12 صفر 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹جریان حکمین در جنگ صفین، 38ه-ق
📆 روزشمار:
▪️8 روز تا اربعین حسینی
▪️16 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام
▪️18 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️23 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام
▪️26 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
✅ التماس دعای فرج
نظࢪے ڪنبہدلـمحالدلمخوبشود
حالواحوالࢪفیقٺبخداجالبنیسٺ..
#رفیقشهیدم🤍
#بهدعاتمحتاجم
صبحتون شهدایی🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی آنلاین - به سوی دریا - کرمانشاهی.mp3
6.97M
بار و بندیل ببندید که فردا برویم
قطرهایم و همه باید سوی دریا برویم
مادرش چشم به راه من و تو در حرم است
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
#زمینه🔊
#پیشنهاد_ویژه🌟
#۸_روز تا #اربعین🏴
#امیر_کرمانشاهی🎙
امروز مهمان شهیدی داریم قسمتی از زندگی ایشون رو با هم مطالعه میکنیم
شهید عبدالحسین برونسی از شهدای ۸ سال دفاع مقدس بود که در عملیات بدر در ساعت ۱۱ صبح روز ۲۳ اسفندماه ۱۳۶۳ در منطقه هورالعظیم با اصابت ترکش خمپاره دشمن به شهادت میرسه.
ایشون فرمانده ی تیپ ۱۸. جواد الائمه بودند.
از مهمترین اخلاقیات ایشون تهیه ی لقمه حلال برای خانواده بود
شهید عبدالحسین در اوایل زندگی برای کسب و کار حلال تلاش زیادی میکنه بطوری که سر هر کاری می رفتند دقت میکردند ببینند اون کار چطور به دست مشتری میرسه
بزارید چندتا خاطره از ایشون رو براتون بگم
اوایل زندگی مشترکشون بود که در یک مغازه شیر فروشی کار کردند وقتی متوجه میشه که صاحب مغازه آب رو قاطی شیر میکنند تذکراتی میده ولی چون اثر نداره از آن کار دست میکشه ، بعد از این در یک سبزی فروشی مشغول کار میشند، متوجه میشن که سبزی فروش سبزی ها با گل و اب به مردم میفروشه گفت که اینکار هم حلال نیست و ترک کردند
خانمش تعریف میکنه عبدالحسین یه روز خسته و کوفته به خونه اومد دیدم بیل و کلنگ و چند تا از وسایل دیگه هم همراهشه
ازش پرسیدم عبدالحسین اینا چیه
گفت نان حلال
اینبار دیگه خیالم راحته که از بازوی خودم تهیه شده و کاملا حلاله😄
اینطور شد که عیدالحسین شدند به بنای خوب و زحمتکش
حالا بیایم یه کم از جبهه بگیم🙂
کتاب خاکهای نرم کوشک
نوشته سعید عاکف
ایشون چشم برزخی داشتند و در زندگی شاهد کراماتی از ائمه بودند
داستان توسل به حضرت زهرا زمان عملیات ها و حضرت زینب در کمک کردن تو جبهه با چشمان خودشون ملاحضه کردند
چندتا از این کرامات به این شرح هست
«هنوز عملیات درست و حسابی شروع نشده بود که که کار گره خورد. گردان ما زمینگیر شد و حال و هوای بچه هاُ حال وهوای دیگری. تا حالا این طور وضعی برام سابقه نداشت. نمیدانم چهشان شده بود که حرف شنوی نداشتند. همان بچههایی که میگفتی برو توی آتش، با جان و دل میرفتند! به چهره بعضیها دقیق نگاه میکردم. جور خاصی شده بودند؛ نه میشد بگویی ضعف دارند؛ نه میشد بگویی ترسیدند. هیچ حدسی نمیشد بزنی.
هرچه براشان صحبت کردم، فایدهای نداشت. اصلا انگار چسبیده بودند به زمین و نمیخواستند جدا شوند. هر کار کردم راضیشان کنم راه بیفتند، نشد. اگر ما توی گود نمیرفتیم، احتمال شکست محورهای دیگر هم زیاد بود، آن هم با کلی شهید. پاک در مانده شدم. ناامیدی در تمام وجودم ریشه دوانده بود. با خودم گفتم چه کار کنم؟ سرم را بلند کردم روبه آسمان و توی دلم نالیدم که: خدایا خودت کمک کن. از بچهها فاصله گرفتم؟ اسم حضرت صدیقه طاهره (س) را از ته دل صدا زدم و متوسل شدم به وجود شریفش. زمزمه کردم: خانم خودتون کمک کنین. منو راهنمایی کنین تا بتونم این بچهها رو حرکت بدم. وضع ما رو خودتون بهتر میدونین.
چند لحظهای راز و نیاز کردم و آمدم پیش نیروها. یقین داشتم حضرت تنهام نمیگذارند. اصلا منتظر عنایت بودم توی آن تاریکی شب و توی آن بیچارگی محض، یکدفعه فکری به ذهنم الهام شد. رو کردم به بچهها. محکم و قاطع گفتم: دیگه به شما احتیاجی ندارم! هیچ کدومتون رو نمیخوام. فقط یک آرپی جی زن از بین شما بلند شه با من بیاد . دیگه هیچی نمیخوام. زل زدم بهشان. لحضه شماری میکردم یکی بلند شود. یکی بلند شد. یکی از بچههای آرپی جی زن. بلند گفت: من میام. پشت بندش یکی دیگر ایستاد. تا به خودم آمدم همه یگردان بلند شده بودند. سریع راه افتادم، بقیه هم پشت سرم.
پیروزیمان توی آن عملیات، چشم همه را خیره کرد. اگر با همان وضع قبل میخواستیم برویم، کارمان این جور گل نمیکرد. عنایتام ابیها (س) باز هم به دادمان رسید بود.»
صادق جلالی نقل میکنند وقتی عبدالحسین از مکه برگشت با همسرم رفتیم خانه آنها خانهشان آن موقع، در كوي طلاب بود. قبل از اين كه وارد اتاق بشويم، توي راهرو چشمم افتاد به يك تلويزيون رنگي، با كارتن و بند و بساط ديگرش.
بعد از احوالپرسي و چاق سلامتي، صحبت كشيد به سفر حج او، و اينكه چه كارهايي كرده و چه آورده و چه نياورده. مي خواستم از تلويزيون رنگي سوال كنم، اتفاقاً خودش گفت: از وسايلي كه حق خريدنش رو داشتم، فقط يك تلويزيون رنگي آوردم.
گفتم: ان شاء الله مبارك باشه و سال هاي سال براتون عمر كنه.
خنده معني داري كرد و گفت: اون رو براي استفاده شخصي نياوردم.
گفتم: پس براي چي آوردين؟
گفت: آوردم كه بفروشم و فكر مي كنم شما هم مشتري خوبي باشي، آقا صادق.
با تعجب پرسيدم چرا بفروشينش، حاج آقا؟
گفت: راستش من براي اين زيارت حجي كه رفتم، يك حساب دقيقي كردم، ديدم كل خرجي كه سپاه براي من كرده، شونزده هزار تومن شده.
مكثي كرد و ادامه داد: حالا هم مي خوام اين تلويزيون رو درست به همون قيمت بفروشم كه پولش رو بدم به سپاه، تا خداي ناكرده مديون بيت المال نباشم.
ساكت شد. انگار به چيزي فكر كرد كه باز خودش به حرف آمد و گفت: حقيقتش از بازار هم خبر ندارم كه قيمت اين تلويزيون ها چنده.
مانده بودم چه بگويم. بعد از كمي بالا و پايين كردن مطلب، گفتم: امتحانش كردين حاج آقا؟
گفت: صحيح و سالمه.
گفتم من تلويزيون رو مي خوام، ولي توي بازار اگر قيمتش بيشتر باشه چي؟
گفت: اگر بيشتر بود كه نوش جان تو، اگر هم كمتر بود كه ديگه از ما راضي باش.
تلويزيون را با هم معامله كرديم، به همان قيمت شانزده هزار تومان. پولش را هم دودستي تقديم كرد به سپاه، بابت خرج و مخارج سفر حجّش.
سالها از آن جریان می گذرد. هنوز که هنوز است، گاهی همسرم از آن خاطره یاد می کند و از حساسیت زیاد شهید برونسی، نسبت به بیت المال می گوید