eitaa logo
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
10.4هزار ویدیو
142 فایل
مشکل کارمااینه که برای رضای همه کارمیکنیم به جزرضای خدا⚘ حذف آی دی از روی عکس ها وطرح ها مورد رضایت نیست❌ کپی و انتشار مطالب با صلوات جهت تعجیل در فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف بلا مانع هست✅ خادم کانال👇 @sh_hajahmadkazemi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 در محضر شهید 🎲 در عملیات کربلای ۵ بود که با مرتضی در سنگر نشسته بودیم. او به من گفت: صبحانه بچه های گردان را آماده کن. 🥠 وقتی صبحانه همه را دادم، سهم ما شد بیسکوییت و عسل. یک بیسکوییت را داخل عسل زد و به من داد. بعد به من گفت: آمار شهیدها و زخمی ها را در بیار. از سنگر رفتم بیرون. ♦ چند قدمی دور نشده بودم که ناگهان صدای انفجاری آمد. سنگر پشتم فرو ریخت انگار خواب بودم. سریع رفتم و در حالی که گریه می کردم، دنبال عمو مرتضی می گشتم. 🗯 ولی اثری از او نبود. با خودم گفتم: حتما مرتضی خودش رو از سنگر انداخته بیرون. اره عمو فناناپذیره. ولی هیچ اثری از او نبود. سریع به بقیه اطلاع دادم. 🔘 همه فکر می کردند موجی شدم ولی وقتی بقیه را به محل حادثه رساندم دیدم گریه می کنند و جید او را بالای سنگر پیدا کردند. ❇ وقتی رفتم و او را دیدم با خودم گفتم: کاش از سنگر خارج نمی شدم... 🇮🇷━⊰🍃کانال کمیل🍃⊱━🇮🇷 درایتاواینستاگرام👇 👉 @m_kanalekomeil 👈 نزدیکا👇 m_kanalekomeil واتساپ 👇 :https://chat.whatsapp.com/0RTqGq3dSKmLWz2oraWKtU ╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╯
🇵🇸⚘کانال کمیل⚘🇮🇷(شهید ابراهیم هادی)🇵🇸
👇👇👇👇👇👇
~°• در محضر شهید 🖌 یکی از همرزمان او آقای غلام زارعی جلیانی نقل می کردند: 📎 زمانی در یکی از مناطق عملیاتی در پشت خاکریزی، سنگر گرفته بودیم قسمتی از خاکریز به اندازه حدوداً ۱۰۰ متر بریدگی داشت و در تیررس دشمن بود و هیچ کس جرأت حرکت در آن مسیر را نداشت. 🔍 یک روز دیدم مرتضی سرش پایین است و خیلی عادی از آن سمت خاکریز به این سمت می آید و دشمن هم وی را به خمپاره بسته است. ♨ چون زمین نمکزار بود، ترکش خمپاره هایی که از اطراف او می گذشت به خوبی مشهود بود. من خیلی ترسیدم و با خود گفتم: الان است که مرتضی شهید شود! 💠 اما او نه تنها خیز برنمی داشت، حتی سرش را هم بالا نمی آورد و همانطور به آهستگی به سمت من آمد. دیدم خیلی در فکر و ناراحت است. 🔼 پرسیدم: چیزی شده مرتضی؟ با ناراحتی گفت: دیشب خواب بدی دیده ام. با خودم گفتم حتماً خواب شهادت کسی یا شکست از دشمن و یا چیزی از این قبیل را دیده که اینطور در فکراست و حتی ذره ای هم به خمپاره های اطرافش توجهی ندارد. 🔶 گفتم: ان شاءالله خیر است، چه خوابی دیده ای؟ گفت: خواب دیدم که مادرم با مادر محمد علی کلمبیا دعوایشان شده است. ◾ این را که گفت، من واقعاً خنده ام گرفت و به عظمت روح او پی بردم که چگونه خوابی چنین کوچک و بی اهمیت ذهن او را به خود مشغول کرده. 〰 اما این همه خمپاره های دشمن که از چپ و راست به سمتش می آمدند کوچک ترین توجه وی را به خود جلب نکرد. ❇ ایشان در عملیاتی سخت و طاقت فرسا به نام والفجر۲، در منطقه عملیاتی حاج عمران، رشادت های جانانه ای از خود نشان داده بود. 🔆 در حالی که ۴ شب و ۳ روز در چهل کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقب عقب نشینی می دهد، ⌛ او پشت بیسیم می گوید که قصه احد در تاریخ برای بار دیگر تکرار نخواهد شد و ما تنگه را ترک نمی کنیم، به همین علت او را به عنوان سردار احد هم می شناسند. خدایش بیامرزد. ┅═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄ 🇮🇷━⊰🍃کانال کمیل🍃⊱━🇮🇷 درایتا👇 👉 @m_kanalekomeil 👈 گروه۱ واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df گروه۲واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM ╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╯