☘️ سلام بر ابراهیم ☘️
💥قسمت دوازدهم : يدالله
✔️راوی : سيد ابوالفضل كاظمي
🔸ابراهيم در يکي از مغاز ههاي #بازار مشغول کار بود. يك روز #ابراهيم را در وضعيتي ديدم که خيلي تعجب کردم!
دو کارتن بزرگ اجناس روي دوشش بود. جلوي يک مغازه،کارتنها را روي زمين گذاشت.
🔸وقتي کار تحويل تمام شد، جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام براي شما زشته، اين کار باربرهاست نه کار شما!
نگاهي به من کرد و گفت: #کار که عيب نيست، بيکاري عيبه، اين کاري هم که من انجام ميدم براي خودم خوبه، مطمئن ميشم که هيچي نيستم. جلوي غرورم رو ميگيره!
🔸گفتم: اگه کسي شما رو اينطور ببينه خوب نيست، تو ورزشكاري و... خيلي ها ميشناسنت. #ابراهيم خنديد وگفت: اي بابا، هميشه كاري كن كه اگه #خدا تو رو ديد خوشش بياد، نه مردم.
٭٭٭
🔸به همراه چند نفر از #دوستان نشسته بوديم و در مورد ابراهيم صحبت ميكرديم.
يكي از دوستان كه ابراهيم را نميشناخت تصويرش را از من گرفت و نگاه كرد. بعد با تعجب گفت: شما مطمئن هستيد اسم ايشون ابراهيمه!؟
با تعجب گفتم: خُب بله، چطور مگه؟!
🔸گفت: من قبلاً تو #بازار سلطاني مغازه داشتم. اين آقا ابراهيم دو روز در هفته سَر بازار مي ايستاد. يه كوله #باربري هم مي انداخت روي دوشش و بار ميبرد. يه روز بهش گفتم: اسم شما چيه؟
گفت: من رو #يدالله صدا كنيد!
🔸گذشت تا چند وقت بعد يكي از دوستانم آمده بود بازار، تا ايشون رو ديد با تعجب گفت: اين آقا رو ميشناسي!؟
گفتم: نه، چطور مگه!
گفت: ايشون #قهرمان واليبال و كشتيه، آدم خيلي باتقوائيه، براي شكستن نفسش اين كارها رو ميكنه. اين رو هم برات بگم كه آدم خيلي بزرگيه! بعد از آن ماجرا ديگه ايشون رو نديدم!
🔸صحبتهاي آن آقا خيلي من رو به فكر فرو برد. اين ماجرا خيلي براي من عجيب بود. اينطور مبارزه كردن با #نفس اصلاً با #عقل جور در
نمي آمد
٭٭٭
🔸مدتي بعد يكي از دوستان #قديم را ديدم. در مورد كارهاي ابراهيم صحبت ميكرديم. ايشان گفت: قبل از انقلاب. يك روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما. من و برادرم و دو نفر ديگر را برد چلوكبابي، بهترين #غذا و سالاد و نوشابه را سفارش داد.خيلي خوشمزه بود. تا آن موقع چنين غذائي نخورده بودم. بعد از غذا آقا #ابراهيم گفت: چطور بود؟
گفتم: خيلي عالي بود. دستت درد نكنه، گفت: امروز صبح تا حالا توي بازار باربري كردم. خوشمزگي اين غذا به خاطر زحمتيه كه براي پولش كشيدم!!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
🇮🇷━⊰🍃کانال کمیل🍃⊱━🇮🇷
درایتا👇
👉 @m_kanalekomeil 👈
نزدیکا👇
m_kanalekomeil
واتساپ 👇
:https://chat.whatsapp.com/0RTqGq3dSKmLWz2oraWKtU
╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╯
#غذا
مهدی حسن قمی از کوچکترین دوستان ابراهیمی گفت: تربیت کردن ابراهیم به صورت غیر مستقیم بود. مثلاً هر بار که با هم بودیم و یک فقیر میدید، پول را به من میداد تا به فقیر بدهم .اینطوری خودش گرفتار ریا نمیشد و درس برخورد با فقیر میداد.
یادم هست ابراهیم به ساندویچ الویه علاقه داشت. اما هر جایی برای ساندویچ نمیرفت.
یک ساندویچ فروشی در ۱۷ شهریور بود که فروشندهاش آقا شیخ میگفتند. یعنی آدم مقدس و مسجدی بود.
ابراهیم همیشه پیش او میرفت. حساب دفتری پیش او داشت.
میدانست توی الویه، کالباس نمیریزد و فقط از مرغ استفاده میکند. ابراهیم سوسیس و همبرگر و ... هرگز استفاده نمیکرد.
اینگونه به ما درس تربیتی میداد که هر چیزی نخوریم و هر جایی برای غذا نرویم. میدانست که این فروشنده به حلال و حرام خیلی دقت دارد. برای همین آنجا میرفت. چرا که قرآن دستور میدهد: انسان به غذایی که میخورد توجه داشته باشد.
کتاب:سلام بر ابراهیم ۲
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
سرباز #امام_زمان(عج) باشید
🕊 کانال شهیدابراهیم هادی 🕊
🏴••@m_kanalekomeil ••🏴
࿐ᭂ⸙🍃🇮🇷🍃⸙ᭂ࿐