این خصلت انبیا و رهبران الهی تاریخ است که مومنین خرد و نوپا را دستگیری کنند و همراه خود در دستگاه معنوی عالم سیر دهند و تبدیل به عابدان و راهبان شب و شیران روز و مجاهدان کبیر کنند و پس از سالها نقشآفرینی در تقابل فعال با جبهه کفر وقتی به کمال رسیدند، حالا یک به یک راهی عالمی دیگرشان کنند برای ماموریتهای بزرگتر بعدی. حضرت آیتاللّه سالهاست که مشغول این راهبری الهی و سیر معرفتی مجاهدان است تا پای شهادت و خود نماز شاگردانش را میخواند؛ از صیاد و سلیمانی تا زاهدی و رئیسی و هنیئه. یک سیر معنوی خاص؛ متفاوت از تمام مسالک عرفانی و اولیای قرنهای گذشته. او این سالها شخصا سربازان خود را تا بهشت و دشمنانش را تا جهنم بدرقه میکند. از بدرقه بهشتی امروز که به دفتر کارش بازگردد، آستین برای بدرقه جهنمی کفار بالاخواهد زد. فأیّدهُ بِروحالقدُس.
«مهدی مولایی»
برانداز مسکین ایرانی تصور میکنه که تمام افراد و کشورهای دنیا از جیب نداشته براندازان ارتزاق میکنن؛ هر اکت مذهبی در ایران یا هر نقطه دور افتاده از کرهخاکی صورت بگیره، برانداز ایرانی با چشمانی بیرونزده از حدقه و رگهای متورم و دود متصاعد از مغز کوچکش سریع توییت میزنه که «من راضی نیستم از جیب من خرج این چیزها بشه؛ از گوشت سگ حرامتر باشه براتون». ایام محرم از برپایی هیئتها و ایستگاههای صلواتی «مردمی» فشاری میشه و ایام صفر از پیادهروی اربعین و موکبهای «عراقی» و میهمان شدن زائران تو خونه شخصی شهروندان «عراق». برانداز زالوی ایرانی پول بسته اینترنتش رو از رلهاش میکَنه و نهایت آمالش مهاجرت قاچاقی از مرز ترکیه و گارسون و پرستار سالمندان شدن در اروپاست، ولی معتقده که یه تنه داره خرج تمام کشورهای منطقه رو میده. بس کن ایرانی.
یادداشت «چشم امت بر آستین شیعه» را اینجا در روزنامه جوان بخوانید
https://www.javanonline.ir/fa/news/1243978
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید را دوست داشتهباشید یا نه؛ معتقد به تفکر او باشید یا مخالفش؛ باید بپذیرید که او یکی از بزرگترین اساتید جنگروانی در میان فرماندهان جهان معاصر است. از سخنرانی تاریخی او در تلویزیون در جنگ ۳۳ روزه که گفت «دریا را بنگرید؛ کشتی اسرائیلی الان روی آب خواهد سوخت» تا اولین سخنرانی او پس از هفتاکتبر که هفتهها جهان را در اغمای انتظار گذاشت و جبهه مقابل را به جنون کشید و سپس چهارمیلیارد بیننده گرفت؛ و تا سخنرانی امروز او که ابتدا پیش از آغازش، یک حمله پهبادی بزرگ به زیرساختهای صهیونی ترتیب داد که با گذشتن از گنبدآهنین انفجارهای بزرگ خوفانگیز در قلب اسرائیل ایجاد کرد و سپس ناگهان در تلویزیونها ظاهر شد و با جملهای فارسی«یواش یواش» تهدیدشان کرد که حزباللّه اگر دست بر ماشه ببرد طی نیمساعت زیرساختهای عمده اسرائیل را زیر آتش خواهد برد. او مسلط و دیوانهکننده، برای سخنانش پیوست عملیاتی ترتیبمیدهد و بعد با جملاتی _و حتی کلماتی_ خواب را بر صهیونها حرام میکند؛ آنها که باید میفهمیدند منظور سید را فهمیدند و آنها که نفهمیدند بهزودی با صدای انفجارهای مهیب بر بام خانههاشان، خواهند فهمید.
«مهدی مولایی»
فریادهای آن دخترک عزیز سرخپوش ایرانی، با آن پرچم مقدس بر بازو، فریاد خفته میلیونها ایرانی وطنپرست بود بر سر کرور کرور بیوطنی و نمکنشناسی که این سالها دیده. فریاد بر قامت حقارت آوارگان خودخواسته بیوطن که رذلانه بسوی وطن لگدپرانی کردند. فریاد بر سر تمام پرچمهای سوخته در وسط خیابانهای تهران در آشوبهای شهری؛ فریاد بر سر همه سلبریتیهای نان وطنخورده و تف بر وطن انداخته؛ فریاد بر سر همه رقصها و سرو شرابهای سرخ بیوطنهای آواره، در شب شهادت سردارهای ایرانی؛ بر سر مزاحمهای وحشی خیابانی پشت در سفارتهای محل اخذ رای در اروپا. بر سر شادی کنندگان از باختهای ورزش ایران در مسابقات جهانی. فریاد بر سر احمقهای «این پرچم ما ایرانیها نیست؛پرچم جمهوری اسلامیه». آری این پرچم شما نیست؛ که بیوطنهای آواره را پرچمی در عالم نیست.این پرچم ماست و فریادهای ناهید فریادهای ما بود. بغض در گلو مانده ما بود بر سر پستیهای ضدوطنها. فریاد بزن ناهید. این فریاد ماست. اینبار در قلب پاریس.
«مهدی مولایی»
از اینکه از سوی مذهبیهای یواش، دگم و متحجر و پردافعه خطاب شوید نترسید؛ که آخرالزمان موعد دگم خطابشدن مومنین توسط یواشهای بلاتکلیف است. بفرما زدن فراموشکاران به هر بیوطن خود فروخته و «به خونه برگرد» و «جای فلانی زندان نیست» گفتن درباره فلان خوانندهای که روزگاری با آهنگش سودای جنگ شهری و آدمکشی و آتشزدن مراکز دولتی و چادرکشیدن از نوامیس شیعه را به سر جوانان انداخته و شریک خون مردم است و از ضدایرانیها جایزه آهنگ سیاسی گرفته؛ و به فلان بازیگر درجه چندم که از آنسوی مرزها وعده آویختن ما و رهبرمان به درختهای ولیعصر را میداد؛ و به فلان دختر ورزشکاری که لگدهای پنج امتیازی بهسوی وطن زده و با مصاحبه در مطبوعات، ایران را سیاه و تاریک و میلیونها دخترش را سرکوبشده و بدبخت نشانداده و با پشتکردن به مام میهن، ناامیدی و یأس در دل جوانها و ورزشکاران تزریق کرده و در آتش بیوطنی دمیده، حاصلی جز وقیحتر شدن فاسقها و عادیشدن بیوطنی ندارد. یواشهای بلاتکلیف شاید یادشان رفته باشد، ما ولی یادمان نرفته که همینها بلوایی بر پا کردهبودند که هرروز پیکر خونین و تکهتکه مامورهایمان را از کف خیابان جمع میکردیم؛ گوشت تن حزباللّهیها را با ناخنگیر ریز میکردند و در صحن دانشگاه انگشت وسط بسوی تصویر حاجقاسم و رهبری میگرفتند؛ به سرکردگیِ همینهایی که الان برایشان اکلیل میریزید و بغض میکنید و دختر ایران و پسر ایران خطابشان میکنید. ما را منسدد و تندرو خطاب کنید،باکی نیست؛ اما بگذارید خائنین بهوطن برای وطنفروشیشان هزینه بدهند تا مِنبعد وطنفروشی باب نشود!
«مهدی مولایی»
این همه بالارفتنهای متعدد و مداوم پرچم ایران، اینهمه پخش سرود ملی ایران در پاریس، این همه فریادهای شادی از خانههای کوی و برزن ایران، این همه بغض از درد کتف یزدانی و این همه خشم و نفرت از بیاخلاقی رقیب زارعی؛ این همه دور افتخار با پرچم در اطراف تشک و این همه پخش آهنگهای حماسی که مو بر تنمان سیخ میکند؛ من بنده این ذوقها و غمها و خشمهای ملیام. بنده این نیمخیز شدنها پای لحظات حساس مسابقه؛ بنده این ذوق و غمهای مشترک جمعی. طفلکی بیوطنها. طفلکی آنهایی که هیچوقت معنی این احساسهای غرورآفرین ملی را درک نمیکنند.
طبق تحقیقات، برگزاری بازیهای المپیک روی جزئیترین شئون زندگی مدرن تاثیر مستقیم دارد؛ از جابجایی نرخ تولید ناخالص ملی کشورها تا میزان امید اجتماعی ساکنان کشور میزبان؛ از کاهش اقبال مردم نسبت به فیلمها و سریالها در بازه المپیک تا تأثیر روی میزان خریدهای مصرفی مردم از پاساژها؛ از تاثیر روی میزان ثبتنام باشگاههای ورزشی در شهرهای جهان و حتی تا کاهش محسوس آمار تماشای فیلمهای مستهجن در سایتها. تا جزئیترین شئون زندگی. همه متمرکزند روی المیپک. همه رسانهها، دولتها، مردم. همه چشمها به کوه المپیاست و به سالنها و سکوهای پاریس. همه چیز متوقف شده و چشمها بر همه چیز جز پاریس بسته است؛ اسفبارتر؟ حتی چشم مومنین از جسمهای مقطّع خونآلود جمعشده در کیسههای دستهدار در نوار غزه. المیپک 2024، به مثابه مسخ جهانی چشمها برای چندهفته متوالی؛ سوت پایانش که نواخته شود و جهان به زندگی عادی بازگردد، تا زانو توی خون و خونآبهایم.
کاروان سیدالشهدا در سال ۶۱ مضمحل و متلاشی نشده؛ برای او هنوزا هنوز کاروانی است بزرگ و طویل و پر جمعیت و سیاهپوش که هنوز در دل تاریخ میرود؛ این روزها پیشقراولهایش در مهران و چذابه و طریقالعلما و مشایّهاند و دنبالهاش در هیئات و کنج اتاقهای خانگی، به اشکی و حسرت و آهی و دست بر سینه به سلامی. قافله اربعین، قافله سالکین است و حرکتکنندگان؛ چه سالک در مهران و چذابه باشد و چه در کنج اتاق نشسته به حسرت؛ قاعدین اهل این قافله نخواهند بود، حتی با حرکت در مشایّه و استراحت در سایهسار موکبهای عراقی. قافله بزرگ او هنوز میرود و عنقریب با گذر از مهران و نجف و مشایه از شامات و قدس به قلههای آخرین خود خواهد رسید.
«مهدی مولایی»
مفهوم «توریسم» اساسا برای بسط و اشاعه فرهنگی تمدن غرب در جهان پایهگذاری شده و با «گردشگری» تفاوتهای زیادی داره. تو این یادداشت کوتاه، درباره تقابل مفهوم «زیارت» به عنوان آلترناتیو تمدن اسلامی در برابر صنعت توریسم در تمدن غرب نوشتیم. خوندنش تو این ایام خالی از لطف نیست. مدت مطالعه: ۳ دقیقه
https://www.javanonline.ir/fa/news/1245227
روستای امزاجرد همدان، مدینهفاضله آخرالزمانی بود به ابعادی کوچک در کنج آرام غرب ایران؛ روستا در مسیر زائران عتبات قرار گرفته؛ درب تمام خانهها را چارطاق باز گذاشتهاند بهروی خستگان، و خود_ کوچک تا بزرگ_ در موکب بزرگ روستا، مشغولند. محصولات مزارعشان را از سرِ زمینها مستقیم میآوردند به موکب و روی آتش، داغ داغ به زائران میدهند؛ زنانشان نان به تنور میزنند و بچههاشان خدمت زوّار میکنند؛ مکانیک روستا، نگاهی به قوّت مرکب زائران میاندازد و بزرگ روستا، با لیوانهایی سقایت زائران را عهدهدار است. طرز میزبانی مومنانه برادران عراقی، حالا در حال اشاعه در ایران و تمام شریان مسیر زوار در سراسر منطقه است.
پ.ن: تصویر امیرعباس_خادم ۱۲ ساله موکب_ بعد از اینکه به من گفت «اسمت بهت نمیاد؛ کاش اسمت علی یا مرتضی بود» و هر دو بهذوق لبخند زدیم.
#خرده_روایتهای_یک_پیاده