بیقرار توام و در دل تنگم گلههاست.
آه! بیتاب شدن عادت کمحوصلههاست.
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست.
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
«بال» وقتی قفس پر زدن چلچلههاست.
بیتو هر لحظه مرا بیم فروریختن است.
مثل شهری که به روی گسل زلزلههاست.
باز میپرسمت از مسئله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مسئلههاست.
#فاضلمیفرماد:)
@maahjor
هو الرزاقهفتمین کتاب ۱۴۰۳ ۷ از ۵۰ 📚 نا: مریم برادران/ نشر دارالصدر ۲۱۶ صفحه «بیشتر از آنچه میخوانید، فکر کنید. اگر به صرف خواندن عادت کنید. در بین متنها و سطرها محدود میشوید. آنوقت نوآور نمیشوید.» در «نا» با داستان زندگی شهید محمدباقر صدر مواجهایم. راوی سعی کرده دریای عظیم وجودی شخصیتش را در ظرف کتاب فشرده سازد تا جرعهای آب زلال دستگیر مخاطب تشنه شود. و آب چنان گواراست که تو را مشتاق به نوشیدن دوباره و چندباره میکند. بهطوریکه نمیتوانی قانع به چشیدن سهم کمی از این عظمت وجودی باشی و مشتاقانه خواهان نوشیدن جرعههای بیشتری از این دریای عظیم میشوی. آنچه از لابلای سطور کتاب قلابی میشود و مخاطب را همراه میکند، عظمت وجودی و شخصیتی و ایمانی سید محمدباقر صدر است. چنانچه مشتاق میشوی هرچه بیشتر از او بدانی و مأنوسش شوی و آرزو میکنی زیستن در حوالی شخصیتی چون او را. برادران در «نا» شمهای کلی از زندگی سید محمدباقر صدر را، ترسیم کرده و گاهی فراخور بستر روایت به جزئیات نیز پرداخته است. گویا او بالاجبار با نگاهی گذرا کلیت ماجراهای زندگی شخصیتاش را مطرح کرده تا بتواند نمایی کلی از آنچه بر سید صدر رفته را در کتابی کمحجم گرد آورد چرا که « آب دریا را گر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید.» #چند_از_چند @maahjor
هو الحی«از مشاهدی که در بیرون شهر شیراز واقع شده، قبر شیخ صالح معروف به سعدیست که در زبان فارسی سرآمد شاعران زمان خود بوده و گاهی نیز در بین سخنان خویش شعر عربی سروده است. مقبرهٔ سعدی زاویهای دارد نیکو با باغی نمکین که او خود در زمان حیات خویش بنا کرده و محل آن نزدیک سرچشمهٔ نهر معروف رکنآباد است و شیخ در آنجا حوضچههایی از مرمر برآورده که برای شستن لباس میباشد. مردمان از شهر به زیارت شیخ آمده پس از خوردن غذا در سفرهخانهٔ شیخ و شستن لباسها مراجعت میکنند و من خود نیز چنین کردم.» 📚 سفرنامه ابنبطوطه : محمدعلی موحد #جرعهای_کتاب #سهکتاب @maahjor
هوالرزاقهشتمین کتاب ۱۴۰۳ ۸ از ۵۰ 📚 تور تورنتو: محمدعلی جعفری/ نشر روایت فتح ۱۴۱ صفحه جعفری، در تور تورنتو به روایت یکی از شهدای حادثه پرواز اوکراین از زبان پدرش پرداخته. حادثهٔ تلخ و جانگدازی که گذر زمان هم زهر تلخیاش را کم نکرد. و حتماً شنیدن ماجرای هریک از جانباختگان این حادثه غمناک و أسفبار تاب و توان علیحدهای را میطلبد. #چند_از_چند @maahjor
هوالرزاقنهمین کتاب ۱۴۰۳ ۹ از ۵۰ 📚 استخوان خوک و دستهای جذامی: مصطفی مستور/نشر چشمه ۸۷ صفحه «و در صفت دنیا فرمود: به خدا سوگند که دنیای شما در نزد من پستتر و حقیرتر است از استخوانِ خوکی در دستِ جذامی.» #چند_از_چند @maahjor
هو
المحبوب« آدم باید عاشق باشد، یا حداقل عاشقپیشه باشد تا بتواند به صراحت دنبال عشق برود و در این راه البته از خیلی چیزها باید بگذرد.» 📚 ناصر أرمنی : رضا امیرخانی #جرعهای_کتاب @maahjor
هو
الخبیر « تقاطع خیابان کارگر با خیابان آزادی، میدان انقلاب است. کارگر که به آزادی میرسد، انقلاب میشود.» 📚 ناصر أرمنی : رضا امیرخانی #جرعهای_کتاب @maahjor
هومقلبالقلوب « الهی هر چه زودتر به قول آخوندها صور اسرافیل بدمد و من از این زندگی، زندگی که نمیشود گفت، مردگی نکبتی خلاص شوم! » 📚 ناصر أرمنی : رضا امیرخانی #جرعهای_کتاب @maahjor
هو المحبوب« فقط وقتی وارد عشق شدم، فهمیدم رنجی که همه از آن میگویند، همان عطش ِیکی شدن و جبر جدایی است که در ذات عشق نهفته و هیچ گریزی از آن نیست.» 📚 کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد: مهزاد الیاسی #جرعهای_کتاب @maahjor
هو المحبوبتو با اغیار مِی خوردی و من رفتم ز دست اینجا نمیدانم چه نیرنگ است، سنگ آنجا، شکست اینجا... #قاضیسعیدقمی @maahjor
و سهم هر سالهام، اشک و آه و دریغ.....
جانودل را بوی وصل آن دل و جان کیرسد
وین شب تنهای تاریکی به پایان کیرسد؟!
#اوحدی_مراغهای
@maahjor