#احسن_القصص #قسمت_هفتم
#زندگینامه_حضرت_یوسف_علیه_السلام
🌸🌾باید طوری صحنه سازی کنند که پدر ، دروغشان را راست پندارد و سخنشان را بپذیرد . بنابراین پیراهن یوسف را با کشتن حیوانی ، خون آلود ساختند و باقیمانده روز را در صحرا ماندند که شب فرا رسد
🌸🌾و در تاریکی شب تشخیص حرکات چهره آنها برای پدر قابل تشخیص نباشد و از سوئی دیگر ، دیر آمدن آنها پدر را نگران کند و او را آماده شنیدن آن خبر دردناک سازد .
🌸🌾شبانگاه در حالی که پیراهن خون آلود یوسف در دستشان بود ، گریه کنان بخانه بازگشتند . یعقوب که از دیر آمدنشان نگران و پریشان شده بود و گریه و شیون آنها بر نگرانیش افزوده بود با عجله پرسید : یوسف کجا است ؟ چرا گریه میکنید ؟ حرف بزنید .
این داستان ادامه دارد.....
═══✿☟عضویت☟✿═══
@maaboodam
❤️عاشقیبامعبود👆