》﷽《
بسم الله الرحمن الرحیم
به توکل نامت شروع میکنم و قدم میگذارم به میهمانی ات..
اذن دخول میخواهم بر مهمان شدنت..
و به سفارش خودت..
دست در دست "حسین" بر درت آمده ام..
مثل کودکی گناهکار که پشت پدرش قایم میشود تا همسایه نبیند صورت خطاکارش را..
صورت میپوشانم تا نبینی ام..
که شرمِ سیاه رویی ام از این آب تَرَم نکند در محضرت..
آری غرق شدم در گناه و روی ورود ندارم..
آنقدر غرق ، که دلم حُرّی ریخت مثل دیشبی که هلال ماه آمد و من چشم باز کردم
که ای وای ! رجب و شعبان چون بادی گذشت
و
من هیییچ..
رجب و شعبان رفت و من هیچ سَکویی برای پروازِ رمضان نساختم..
و حالا
بدون هیچ نردبانی چگونه بالا بیایم مثل خیلیها در این ماه..
چه کسی دستم را بگیرد..
از چه راهی روم..
....
قرار ندارم..
یک قلب سیاه از گناه..
یک سر پرهوس و سرگردان..
وجدان خواب
و
یک سال عمر ازدست رفته..
و
دلی که ندیده گرفت معشوقش را..
چشمانی که ندیده مهرش را..
و وجودی که حس نکرده بودن و نظاره اش را..
شرم دارم از ورودم..آری..
اما همه را کوله ای کردم بر پشتم و کشان کشان به امید "رحمتت" آمده ام..
بپذیر مرا..
به حق "حسین"ی که شفیع آورده ام..
حمل بر گستاخی ام نکن..
اما نور سفره ی رحمت بینهایتت هر خطارکاری را سمت خود میکِشد..
و البته..
خطاکاری سر به زیر گرفته و شرمگین از گناه..
که امید بسته به جرعه ای از مِی ناب رحمتت..
که امید بسته و با تصور آغوش دوباره باز شده ات ، برای بخشش دوباره این پا و آن پا میکند..
و چه شیرین است تصور لحظه ای که دست بر زیر چانه ام گذاری و صورتم را بالا گیری و به حق شفیعی که آورده ام بپذیری ام..
همان که کشتی نجاتش به مقصد "رحمت"و "کرمت" هر سیاه روی پشیمانی مثل مرا جای میدهد..
و چه شفیع نابی ست "حسین"برای ورود به ماه میهمانی ات..🤚
#دریاب_ما_را_به_حق_حسین
#رمضان_الکریم
#افطار_اول
💚💚💚
✍️ریحانه