eitaa logo
نشر معارف حضرت سیدنا حجت ابن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف
91 دنبال‌کننده
10 عکس
5 ویدیو
1 فایل
خشنودی قلب نازنین امام زمان علیه‌السّلام گناه نکنیم! اَللّهُمَّ عَجِّل‌ لِوَلیِّکَ‌ الغَرِیبِ‌ المَظلُومِ الوَحِیدِ الطَّرِیدِ الشَّرِیدِ الفَرَج انشاالله
مشاهده در ایتا
دانلود
«بعضی وقت‌ها انسان می‌بیند یک حال خوشی دارد؛ حالت نورانی دارد! نمی‌داند علتش چیست. هر چه فکر می‌کند، هیچ علتی پیدا نمی‌کند نه کار خاصی کرده، نه نماز خاصی خوانده؛ هیچ کاری نکرده است! نمی‌داند در کوچه‌ای، جایی، رد می‌شده و فقط گذرا حضرت (عج) از کنارش رد شده است این نورانیّت و حال خوش، به همین جهت در این شخص ایجاد شده است» _به نقل از مرحوم آیت الله بهجت(ره) برشی از کتاب «حضرت حجت(ع)»
🌹امام صادق علیه السلام: در آن هنگام(عصر غیبت)، اهل باطل، شک و توهم (شبهه افکنی) خود را آغاز می‌کنند. اگر در آن زمان بودی، پس این دعا را بخوان: اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏ 📙مکیال المکارم ج۲
🔷🔶 وضه‌_خوان‌_ها 👈🏼👈🏼شخص موثقی از مرحوم آیت‌الله اصفهانی (فرزند مرحوم آیت‌الله آقا طاب‌ثراهما) نقل نموده که: یکی از گفته است که همه ساله در من در حسینیه خود اقامه عزای حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام می‌نمودم. اتفاقا سالی روز چهارم محرم یکی از آقایان طلاب علوم دینیه نجف اشرف تشریف آوردند و مهمان ما شدند و فرمودند فردا به قصد زیارت حضرت رضا علیه‌السلام حرکت خواهم کرد، من با اصرار زیاد از ایشان خواهش کردم که تا عاشورا در مجلس ما شرکت داشته باشد، بالاخره قبول کردند. 🔸شبی بعد از صرف شام عرض کردم: هر سربازی و هر نوکری با ارباب خود یک ارتباطی دارد جز شما سربازهای امام زمان علیه‌السلام فرمود: از کجا می‌دانی ما با امام زمان علیه‌السلام ارتباطی نداریم؟ عرض کردم اگر ارتباط دارید آدرس آن حضرت را به من نشان دهید؟! 🔸فرمود: فردا شب آدرس آن حضرت را به تو معرفی می‌کنم. چون او را سید با حقیقی می‌دانستم از شنیدن این سخن اشکم جاری شد، عرض کردم: آیا ممکن است من حقیقتا شرفیاب حضور آقا شوم؟! فرمود: آری. 🔸شب و روز را با انتظار بسر بردم و انتظار شب بعد را می‌کشیدم تا اینکه شب وعده رسید. عرض کردم بفرمائید آدرس کجاست؟ آقا لبخندی زد و چند مرتبه فرمود: مرحبا به تو یک مژده دهم که روز تاسوعا امام عصر علیه‌السلام به مجلس روضه تو شرکت خواهد کرد و شما آن حضرت را در همین منزل زیارت خواهید کرد و نشانیش این است که واعظی که هر شب آخرین منبری بود آن شب اولین منبری خواهد شد و منبر خود را درباره امام زمان علیه‌السلام اختصاص خواهد داد. 🔸من آن شب دستور دادم تمام روضه را عوض کردند و فرش‌های عالی انداختند و مجلس را بسیار آراسته نمودم. تا آنکه دیدم همان واعظ اول هم تشریف آورده گفت: زود چای بدهید من بروم منبر. گفتم: چطور امشب شما اول منبر می‌روید؟ گفت: می‌خواهم بروم بخوابم که فردا بتوانم به مجالس برسم. بعد ایشان منبر رفته و حدیث فضیلت انتظار فرج را عنوان منبر خود قرار داده و در فضیلت امام زمان علیه‌السلام صحبت کرد تا آخر منبر روضه خواند و آقایان دیگر هم همین کار را کردند و من درب منزل به مردم خوش آمد می‌گفتم تا اینکه مجلس به نصف رسید و شروع کردند به دادن چای و من در بین مردم هر چه نگاه می‌کردم شخصی را به عنوان امام زمان علیه‌السلام نمی‌دیدم. 🔸بالاخره آمدم نزد آقا سید حسن عرض کردم: آقا تشریف نمی‌آورند دیدم آقا سید حسن به دو زانو نشسته و دو دست خود را به روی زانوان نهاده و سر به زیر افکنده و ابداً به جائی نظر نمی‌کند، چند دفعه صدا زدم آهسته جواب داد. گفتم: آقا نیامد؟! گفت: چرا از اول مجلس شرکت دارد. گفتم: ایشان را نشان من دهید. 🔸فرمودند: یکی از آن دو نفری که در مقابل منبر نشسته‌اند و لباس کردی در بر دارند امام زمان تو است. چون نظر کردم یکی از آن‌ها صورتش مانند ماه درخشان بود و خال سیاهی در گونه صورتش نمایان بود جلو رفتم دست به سینه نهاده عرض کردم: "السلام عليك یا بقیةالله فی أرضه ویا حجةبن الحسن". 🔸 فرمودند: "شما درب منزل مشغول پذیرائی از مردم باشید". من عقب عقب تا درب منزل برگشتم و از زیر چشم به جمال مبارکش نگاه می‌کردم تا آنکه یکی از علما تشریف آوردند، من به استقبال او رفتم چون برگشتم دیگر آن آقا را ندیدم. 🔸پیش آقا سید حسن آمدم پرسیدم: آقا کجا رفت؟ فرمود: در این شهر مجلس روضه زنی تشریف بردند و جای دیگر نمی‌روند. 📚 شناخت اسلام، تألیف آیةالله سیدضیاءالدین استرآبادی ص۳۳۸ 🔆
🔷🔶 👈🏼👈🏼 در کتاب نقل می‌کند: يكى از كسانى كه به خدمت حضرت صاحب‌الزّمان (عليه‌السلام) رسيده‌اند، شخصى به نام است كه از بود و بسيار پريشان حال بود. او مى‌گويد: من گاهى به زيارت امام حسين (عليه‌السلام) مى‌رفتم و بعضى اوقات آنجا مى‌ماندم. شبى در آنجا بودم، پس نماز خواندم و به تلاوت قرآن مشغول شدم. در اين مابين جوانى خوش لباس را ديدم كه در حال خواندن سوره حمد بود. صبح كه شد با هم از خانه بيرون آمده و به كنار فرات رسيديم. ايشان فرمود: تو به كوفه مى‌روي؟! گفتم: بلى. 🍃 فرمود: برو. و به راه خود رفت. من از جدايى او، پشيمان شدم و به دنبال او رفتم و خود را به او رساندم. بعد از لحظه‌اى ناگهان خود را در شهر نجف اشرف ديدم. بعد از زيارت، در خدمت ايشان به مسجد سهله رفتيم. آن جناب فرمود: اين منزل من است. در آنجا در وقت سحر، ايشان بر خواست و دست بر زمين زد و با دست خويش، چاله‌اى كَند. ناگهان آب ظاهر شد. پس وضو گرفت و نماز شب خواند و بعد از آن نماز صبح را به‌جاى آورد. 🍃 سپس به من فرمود: تو مردى پريشان و عيال‌مند هستى. وقتى به كوفه رسيدى به درب خانه ابوطاهر زرارى برو و درب خانه را بكوب. او از خانه بيرون خواهد آمد و دستش از خون قربانى كه ذبح كرده خون آلود خواهد بود. به او بگو، جوانى كه صفتش بدين گونه است فرمود كه كيسه‌اى كه در زير تخت مدفون است را به من بدهى. من پرسيدم: نام خود را بگو. ايشان فرمود: محمّد بن الحسن (عليه‌السلام). چون به كوفه رسيدم به درب خانه ابوطاهر رفتم و درب را زدم. پرسيد: كيستي؟! گفتم: (سوره). گفت: تو ما چكار داري؟ گفتم: پيغامى دارم. 🍃 پس او با دست خون آلود بيرون آمد. چون پيغام رسانيدم، سمعاً و طاعاً گفت و روى مرا بوسيد و مرا به درون خانه برد. سپس از زير پايه كرسى، كيسه‌اى بيرون آورد و به من داد و مرا ضيافت نمود. 🍃 بعد دست خود را بر چشم من ماليد و گفت: آن شخص، صاحب العصر والزّمان (عليه‌السلام) است. و من از بركت او، بينا شدم و مذهب زيديّه را واگذاشتم. پسر سوره مى‌گويد: پدرم تا زنده بود بر دين اماميّه بود و با آن اعتقاد از دنيا رفت و آن كيسه او را ثروتمند و بى‌نياز ساخت. 📚 بحارالأنوار (ط‌.بيروت)، ج‏۵۱، ص۳۱۸ 🔆
🔷🔶 ی 👈🏼👈🏼 در کتاب از از "ابوغالب زراری" روایت کرده که گفت: در کوفه زنی را طایفه هلالی که خزاز بودند، تزویج کردم. وآن زن موافق میل من افتاد و در دل من جا کرده بود. اتفاقاً میان من و آن زن کلامی واقع شده که باعث شد که آن زن از خانه من بیرون رفت واراده طلاق نمود و از من امتناع نمود، و عشیره او معتبر و با غیرت بودند. 🍃 پس، از این جهت دلتنگ گردیدم و به جهت تقلیل حزن و اندوه خود، اراده سفر بغداد نمودم با شیخی از اهل آن. پس داخل بغداد شده و حق واجب زیارت را ادا نمودیم. پس از آن متوجه خانه شدیم، و او در آن زمان از سلطان، ترسان و مستور بود. چون داخل شدیم وسلام کردیم، فرمود: اگر تو را حاجتی باشد نام خود را در اینجا ذکر کن. پس کاغذی را نزد من گذاشت که نزد او بود و من نام خود و پدر خود را در آن نوشتم. 🍃 پس قدری نشستیم. بعد از آن برخواسته، او را وداع کرده روانه "سُرَّ مَنْ رَای شدیم به عزم زیارت و بعد از زیارت مراجعت به بغداد کرده، دیگر باره شرفیاب خدمت شیخ ابوالقاسم شدیم. 🍃 چون وارد شده، آن کاغذ را که نام خود را بر آن نوشته بودم بیرون آورد و پیچید آن را بر اموری که در آن نوشته بود، تا آنکه به موضع نام من رسید. پس آن را به من نمود. ملاحظه کردم، دیدم در زیر نام من، به قلم ریزه [= خط بسیار ریز] نوشته بود این مضمون را: امّا "زراری" در باب زوج وزوجه؛ پس خداوند به زودی در میان آنها اصلاح خواهد فرمود. 🍃 راوی گوید: در وقت نوشتن نام خود، خواستم التماس دعا نمایم در باب اصلاح امر زوجه خود، لکن آن را ذکر نکردم و به نوشتن نام خود اقتصار نمودم و جواب بیرون آمد همان طوری که می‌خواستم و در خاطر داشتم، بدون آنکه ذکر نمایم. 🍃 پس شیخ را وداع نموده روانه کوفه گردیدیم. در روز ورود یا فردای آن، برادرهای زن من آمدند و بر من سلام کردند و عذرخواه شدند در باب خلافی که در باب زوجه با من داشتند، و زوجه هم به احسن حال به نزد من و خانه من آمد و دیگر بعد از آن، میان من و او سخن سردی اتفاق نیفتاد و با وجود طول زمانِ مصاحبت، بدون اذن من از خانه بیرون نرفت تا آن وقت که بِمُرد. 📚 منابع: ۱. الخرائج والجرائح، قطب راوندی، ج۱، ص۴۷۹ و۴۸۰ ۲. دارالسلام، شیخ‌محمود میثمی‌عراقی، ص۲۲۲ و۲۲۳ 🔆
🔷🔶 👈🏼👈🏼 آیت‌الله فرمودند: شبی در عالم رؤیا دیدم فضای مابین قم و مسجد جمکران گویا تمام چمنزار است و دارای درخت‌های سبز که مهتاب بر آن می‌تابید و نهرهای آب در آن جریان داشت. درختی را دیدم که دارای شاخه‌های بسیار جذاب و سرسبز و صدای روح‌بخشی از میان آن به گوش می‌رسید که به ذهنم خطور کرد، صدای حضرت داوود است. 🍃 در وسط آن درخت، جایگاهی بود که در آنجا آقایی نشسته و به نظرم آمد که این آقا، حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان ارواحنا فداه است. صحبتی به میان آوردم که از ذکر آن معذورم و سپس عرض کردم: «چه کنم که به شما قرب پیدا کنم؟» به زبان فارسی فرمود: «عملت را عمل قرار بده»! 🍃 من به‌خاطرم این معنی رسید، یعنی "آنچه را به ذهنت می‌آید، ببین اگر امام زمان بود، عمل می‌کرد، تو هم همان را عمل کن." 🍃 به عربی به حضرت عرض کردم: وهو الامل. یعنی این آرزوی من است. چه کنم که در این امر موفق باشم؟ به عربی جواب فرمود: «الاخلاص فی العمل». 🍃 از خواب بیدار شدم، چراغ خاموش بود، قلم و دفتر حاضر کردم و آن دو جمله سوال و جواب را نوشتم. این دو جمله توصیه حضرت بود که برای من و همگان عبرت است. 📚 شیفتگان حضرت مهدی علیه‌السلام، احمد قاضی‌زاهدی، ج۱، ص٢۶١؛ نسیم ظهور، محمدحسن استادی‌مقدم، ص۹۷ 🔆
🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم آیت‌الله رضوان الله علیه از شیفتگان و دلباختگان آن حضرت بود و در تمام شداید و گرفتاری‌ها، جز به آن حضرت توسل نمی‌جست و می‌فرمود: «غیر ممکن است که کسی درب خانه امام زمان علیه‌السلام را بکوبد و در به روی او باز نشود». «اگر مشکل مهمی برای تان پیش آمد در سحر شب جمعه در جای خلوتی ۷۰ بار با این کلمات به محضر امام عصر ارواحنا فداه استغاثه کنید که بسیار تجربه شده است: «یا فارِسَ الْحِجازِ اَدرِکنْی یا اباصالح‌ اَدْرِکْنی یا اَباالقاسِمِ اَلمَهدِیِّ اَدرِکنِی،یا صاحب‌الزمان اَدرِکنِی، اَدرِکنی، اَدْرِکْنی و لا تَدع عَنِّی فاِنِّی عاجِزٌ ذَلِیلٌ: (ای تک سوار حجاز مرا دریاب ای اباصالح المهدی مرا دریاب ای ابالقاسم مرا دریاب و مرا رها نکن که همانا من درمانده ای ناتوان و خوار هستم ). «نماز امام زمان ارواحنافداه در سحر شب جمعه بسیار توسل مؤثری است». 📚نسیم های گره گُشا، ص۳۴۳ 🔆
🔷🔶 ان 👈🏼👈🏼 در کتاب از قول یکی از خدام مسجد مقدس جمکران به نام آقا سیدعبدالرحیم نقل شده است: در سال هزار و سیصد و بیست و دو (۱۳۲۲ق = ۱۲۸۳ش) بیماری وبا فراگیر شد و عده‌ای بسیاری بر اثر شیوع این بیماری تلف شدند. چند روزی از آن واقعه گذشت. 🍃 روزی در مسجد (جمکران) با مرد غریبی برخورد کرده و از احوالش جویا شدم. گفت اسمم مشهدی علی اکبر است و ساکن طهران هستم و به کسب و کار مشغولم. در جریان شیوع بیماری وبا بسیاری از افرادی که به آن‌ها اجناس به نسیه فروخته بودم وفات نموده و از دنیا رفتند. در نتیجه دارایی‌ام ضایع گشته و ورشکست شدم. اوصاف این مسجد را به کرّات شنیده‌ام. به همین جهت آمده‌ام اینجا بمانم به امید این‌که به اذن و امر حضرت حجت بن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حاجتم برآورده شود. 🍃 این دیدار گذشت و مشهدی علی اکبر تا سه ماه در مسجد اقامت کرد و اوقات را به عبادت گذراند و ریاضت‌های بسیاری متحمل شد. یک روز نزد من آمد و گفت: کارم مقداری اصلاح شده، ولی هنوز مشکلاتم کاملا حل نشده است. می‌خواهم به کربلا مشرف شوم و به سایر معصومین (علیهم‌السلام) متوسل شوم. به همین جهت به پای پیاده به سمت کربلا حرکت کرد و بعد از شش ماه دوباره به مسجد مقدس جمکران مراجعت نمود. بعد از سلام و احوال‌پرسی گفت: در کربلا به من تفهیم شد که حاجتم در همین مسجد روا خواهد شد. لذا این بار نیز در مسجد مقیم می‌شوم تا به مقصودم برسم. 🍃 مدت دو. سه ماه دیگر در مسجد ماند و در این مدت نیز مشغول عبادت و تهجد و ریاضت شد. تا آن‌که در روز پنجم یا ششم رمضان المبارک نزد من آمد تا وداع نموده و به طرف طهران حرکت کند. او را به خانه‌ی خود دعوت کردم تا شب در خانه‌ی من بماند و صبحگاهان راهی وطن خود شود. رو به من کرده و گفت: مطلوبم را گرفتم. پرسیدم چطور؟ گفت: کسی را از این امر آگاه نکردم، ولی از آنجا که تو خادم این درگاه هستی برایت نقل می‌کنم. 🍃 در این چند مدت که در مسجد مقیم بودم، با شخصی از اهل دِه جمکران قرار گذاشته بودم که هر روز یک نان جو برایم بیاورد و هر چند نان که آورد، یک‌جا پول بگیرد. یک روز گفت که دیگر نانی به تو نمی‌دهم. من هم کسی را از این مطلب آگاه نکردم. 🍃 چهار روز گذشت و در این مدت چیزی برای خوردن نداشتم مگر علف‌های کنار جوی آب. تا این‌که دچار اختلال گوارشی و سوء هاضمه شدم. دیگر توانی در بدن نداشتم. فقط در اوقات عبادت، به هر زحمتی عبادت می‌کردم. باری شب از نیمه گذشته بود. به جانب کوه برادران نظری کرده و متوجه نوری در آن سمت شدم که تمام بیابان را روشن کرده بود. 🍃 ناگهان شخصی را دیدم که پشت درب محل اقامتم که در یکی از حجرات خارج مسجد بود آمده و احساس کردم درب حجره را تکان می‌دهد. با همان حالت ضعف به هر زحمتی که بود برخاسته و درب را گشودم. دیدم سیدی است با جلالت قدر. سلام کرده و مبهوت هیبتش شدم و دیگر نتوانستم سخنی بگویم. درون حجره آمده و نزد من نشست و فرمود: جده‌ام فاطمه (سلام الله علیها) در نزد پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روا شدن حاجت تو شفاعت نمود و جدم حاجتت را به من حواله نموده است. سپس فرمود: به وطن خود برگرد، اوضاع کسب و کارت بهبود می‌یابد. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرموده است اهل و عیالت در انتظارند و ایام بر ایشان سخت می‌گذرد به وطنت برگرد. 🍃 به ذهنم خطور کرد که ایشان لابد حضرت حجت (سلام الله علیه) است، لذا عرض کردم: سید عبدالرحیم خادم این مسجد نابینا شده است، تفضل نموده و شفایش را عنایت فرمایید. فرمود: مصلحت او این است که در همین حال بماند. در پایان با آن حضرت داخل مسجد رفتیم و ایشان مجددا مرا به مراجعت به وطن امر فرمود. 📚 منابع: ۱. انوار المشعشعین، مؤلفان: محمدرضا انصاری‌قمی، محمدعلی‌بن‌حسین نائینی‌اردستانی، ص۲۰۲ ۲. مسجدمقدس جمکران، تجلیگاه صاحب‌الزمان عجل‌الله‌فرجه‌الشریف، مولف سیدجعفر میرعظیمی، ص۱۲۳ 🔆
◀️ سیدبن طاووس در کتاب فلاح السائل مینویسد : 🌷🌷 مبادا و مبادا تا حدی که امکان دارد خودت و یا احدی از مخلوقات را در دوست داشتن و دعا کردن بر امام زمان مقدم بداری 🌷🌷 🌲فلاح السائل - فصل 8🌲
🌿وظایف شیعه در زمان غیبت کبرا🌿 یکی از وظایف شیعه،تسلیم امام زمان بودن و عدم استعجال است.شیعه موظف است منتظر باشد دعا کند،بفهمد،بشناسد و به وظایفش عمل کند و تسلیم باشد. دعا مستجاب بشه و نشه،محبوبه.خودش عبادته.دعای مستجاب نشده ؛مخ عبادته.چه برسه به دعایی که مستجاب هم بشه. اظهار حاجت به پروردگار،اوج تواضع است.
🌿راه های وصل به امام زمان علیه السلام🌿 پس از شدت محبت به امام،نماز راه کار است.شما میگید ما خیلی ساله عمل میکنیم ولی هیچ نتیجه ای نمیگیریم.آنچه که بیان میکنم در کیفیت اجرای درست این راهکار است. اقامه صلاه و پرداخت های مالی واجب و مستحب،شاه کلیدهایی هستن که قرآن بیان میکنه. چند تا کار بکنین برای نمازی که شاید به اون نماز وصل بشین. 🌿قبل از نماز استغفار از همه ی گناهان 🌿استعاذه به پروردگار از شیطان.یعنی رسما به خدا تقاضای پناهندگی بدی.بگی خدایا تو منو حفظ کن،در امان تو باشم. 🌿حق الناس هاتون رو قبل از نماز بپردازین.این خیلی مهمه 🌿قبل از نماز شرایط حضور قلب را فراهم کنین.جایی که سر وصدا هست،اسباب حواس پرتی هست به نماز نایستید. 🌿با آدم خوبها نماز بخونین.رفیق خوب همه جا به درد میخوره به خصوص تو نماز.با امام جماعت خوب نماز بخون. 🌿لباس نماز داشته باشین.رنگ تاثیر داره.سفید بهتره،زیر آسمون بهتره. 🌿قبل از نماز مناجات کنین. 🌿در نماز عجله نکنین.برای همه چی وقت مفصل میذاری،چرا برای نماز وقت نداری؟ 🌿بفهمید چه میگویید. 🌿فکر کنین پشت سر امام زمان دارید نماز میخونید.اگر هم تنوع طلبین،هر شب پشت سر یک امام نماز بخونین تا بفهمین یعنی چی؟ 🌿در نمازتون دشمنان اهل بیت رو حتما لعن کنین. 🌿در نمازتون 40 بار حتما حتما بگین اللهم عجل لولیک الفرج 🌿نمازتون رو شمرده شمرده بخونین 🌿نمازهاتون رو با صدای بلند بخونین.حتی حمد و سوره ی نماز ظهر وعصر رو جوری بخون که خودت بشنوی 🌿همه چی تون رو توی نماز از خدا بخواهین 🌿نمازهاتون رو اول وقت بخونین 🌿حساب کنین اذان زنگ تلفن خداست،اگه به موقع جواب بدین خود خدا پشت خطه.
شاه کلید وصال به امام زمان علیه السلام🔑 انفاق:شاه کلید اول،نماز بود.شاه کلید دوم،انفاق است.انفاق خیلی ها دارند.پول خیلی ها خرج میکنن ولی خرابش میکنن.قرآن میگه:لاتبطلوالصدقات بالمن والاذی پول دادن هاتون رو با منت گذاشتن و اذیت کردن باطل نکنین.یعنی چی؟یعنی اثرش رو میبره.شما قرار بود با این صدقه برین بالا،منت گذاشتین باطل شد.اثرش از بین رفت.با این پولی که میخواستی برای صله ی رحم به مادر،خاله،پدر...بدی،قرار بود حسابی بری بالا،یه حرفی زدی یه منتی گذاشتی اثرش رو باطل کردی،خرابش کردی.یک قرض الحسنه میخواستی به کسی بدی انقدر طولش دادی اثرش رفت. میخواین انفاق کنین،عجله کنین،با احترام بدین،با تواضع بدین.بگین:مال من نیست مال امام زمانه،مال خود خداست.خدا به من داده تقدیم به شما میکنم،ببخشید دیر شد،ببخشید بی ادبی شد.یک عالمه هم عذرخواهی کنین که اون اثر براتون تثبیت بشه.