#استوری #مناسبتے
چه حال و هوای غریبی دارد این عکس ها
روی یکی از نیمکت های مدرسه گل و شمع و عکس یک دانش آموز را گذاشته اند.
دانش آموز این کلاس از امروز جایش خالی است.
دوستانش دارند او را روی دوش خود به بهشت بدرقه میکنند.
بچه ها در حیاط مدرسه جمع شده
سربند بسته
و اشک میریزند...
مادر و پدر شهید هم با در دست داشتن عکسش آمده اند بین همکلاسی های او نشسته اند...
خداوند به همه صبر دهد
به مردم ایران
به این دانش آموزها
به این خانواده
به همه...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بسیج_دانشآموزی
┏━⊰✾✿✾⊱━═━═━═┓
🕊@maarefquran13951 🌷
┗━═━═━⊰✾✿✾⊱━━┛
🍃آیه ی روز 🍃
🔶 سوره ابراهیم، آیه ١:
الَر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَي صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ
⚡️ترجمه :
الف، لام، را، (اين) كتابى است كه آن را به سوى تو نازل كرديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكى ها(ى شرك وجهل) به سوى نور (ايمان) خارج كنى. به سوى راه خداوند عزيز حميد.
💥توضیح :
قرآن به تنهايى كافى نيست، براى هدايت مردم رهبر الهى نيز لازم است.
🍁فلسفه ى نزول كتاب هاى آسمانى و بعثت انبيا، نجات بشر از ظلمت هاست.
☘راه خدا، راه عزت و سربلندى و كمال است.
#آیه_روز
@maarefquran13951
به "میثم" گفتند: به "علی" دشنام بده؛ نداد.
به "طیب" گفتند: به "امام" دشنام بده؛ نداد.
به "آرمان" گفتند: به "آقا" دشنام بده؛ نداد.
🔹هر سه، به جرم "ارادت"به"ولی"شهید شدند.
@maarefquran13951
ما برای انقلابمان کشتہ دادیم ،
شما برای انقلابتان می کشید!
فرق ما این است ...
#شاهچراغ
#ایران_تسلیت
#شهید_ارمان_علی_وردی
@maarefquran13951
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این روزها واقعاً جاش خالیه و دلتنگش هستیم!😭
✍@maarefquran13951
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جرعهای از زلال قرآن
سوره عنکبوت آیه ۵۷ تا ۵۹
✍ @maarefquran13951
🚨 روایتی از مردی که پسر ۸ سالهاش مقابل چشمانش شهید شد!
موقع اذان مغرب بود، دور ضریح خلوتتر از باقی اوقات، فرصت مناسب بود برای عکس گرفتن. از سیرجان اومدیم با خانواده، بچهها رو جلو ضریح گذاشتم، گفتم دستتون رو بذارید رو پنجرههای ضریح آقا، به گوشی نگاه کنید من عکس بگیرم. داشتم آماده میشدم که ازشون عکس بگیرم، یکدفعه صدای جیغ و داد همهجا رو برداشت. فقط جیغ و اینکه میشنیدم فرار کنید. گیج شدم، نمیدونستم چیشده تا اینکه صدای تیراندازی نزدیکتر شد. بچه بزرگم ۸ سالش بود، دستشو گرفتم و این کوچیکه رو هم بغل کردم دویدیم. رفتیم پشت یکی از این کولرگازیهای ایستاده، پناه بگیریم. بچهها رو خوابوندم زمین و خودمو انداختم روشون که تیر نخورن. اون نامرد ما رو دید و شروع کرد تیراندازی، هی داد میزدم نزن بچهست، نزن، ولی کارشو کرد. پسر بزرگم یک لحظه سرشو از زیر بدن من آورد بالا ببینه چیشده که تیر خورد بهش و ...😭😭
بعد از گریه مفصلش گفت زنش رو هم از دست داد و حالا خودش مونده و این بچه سه سالهش که هردو مجروح هستن. این پسر سهسالهاش حرف نمیزد، ترس و تنهایی همه وجودش رو گرفته بود. پرسیدم تونستی آخرین عکس رو از پسرت بگیری یا نه که بغض هردومون ترکید.😭
#شهید_علیاصغر_گوئینی
✍@maarefquran13951