eitaa logo
معارج
72 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
457 ویدیو
48 فایل
امام خميني(ره): #تربيت انسان از #حكومت و #انقلاب هم مهمتر است. کانال اطلاع رسانی حوزه ۳۶۴ حضرت رقیّه سلام الله علیها ناحیه حیدر کرار علیه السلام شهر پرند استان تهران ارتباط با مدیر کانال 👈 @siyane_313
مشاهده در ایتا
دانلود
سرگروه : خواهر بهرامی 🌺 شروع جلسه با قرائت یک سوره کوچک قرآن و دعای فرج و یک حکمت از نهج البلاغه (حکمت ۸ در مورد زبان )🌹 احکام شرعی (امر به معروف و نهی از منکر )🌹 و سوال از متربیان از درس هفته گذشته و پاسخ متربیان بزرگوار 🌹 ختم جلسه با دعا و صلوات برای شادی شهدا 🌹
🌸 برگزاری آنلاین حلقه نوجوان سطح ۱ . سرگروه : خواهر برزویی 🌸 شروع جلسه با سوره‌ی مبارکه عصر توسط سرگروه محترم و خواندن سوری عصر با معنی توسط متربیان و اصلاح اشکالات 🌹 احکام در خصوص مرجع تقلید و انتخاب آن🌹 پایان جلسه با دعای سلامتی امام زمان عج🌹
💢 جلسه آنلاین مجمع مربیان آذرماه در پیام‌رسان ایتا . ۹۹.۹.۱۱ 💢 مباحث مطرح شده : 🔸️ بحث توبه و استغفار 🔸️ گزارش گیری از وضعیت حلقات در پایگاه‌ها 🔸️ شرایط امروز ما همانند روزهای پایانی حکومت عثمان است . 🔸️ معرفی کتاب روش تحلیل سیاسی از مجموعه بیانات حضرت آقا 🔸️ بسیج و ۱۲ توصیه حضرت آقا 🔸️ پیام حضرت آقا به مناسبت سالروز تشکیل بسیج مستضعفین 🔸️ بزرگترین وظیفه‌ی منتظران در کلام حضرت آقا 🔸️ هشدار حضرت آقا به والدین : منزوی شدن بچه‌ها یکی از عیوب انس با فضای مجازی . 💢 باتشکر از حضور سرمربی محترم حوزه خواهر بیگدلی و مربیان بزرگوار پایگاه‌ها .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به شهر برگشتیم و در کمیته‌ی نجات امدادی که تشکیل داده بودیم،مستقر شدیم.خبر دادند که هشتاد درصدخانه‌های شهر ویران شده وتمام خانه‌هایی راهم که ویران نشده،آب فراگرفته است.بیشتر خانه‌های ایرانشهر یک طبقه است. ناگهان به ذهنم رسیدکه مردم شهرازدیروزظهرتاکنون غذایی نخورده‌اندوگرسنه‌اند.نانواها به علّت سیل،نانوایی‌ها رابسته بودند.آب،هم واردمغازه‌هاشده بودو هم واردانبارها؛ورفع این مشکل چندروزی طول میکشید.بنابراین گرسنگی،شهرراتهدیدمیکرد.به دوستان گفتم:بیایید...تلاش کنیم ازهرراهی که شده،برای مردم غذاتهیّه کنیم.دیدم مردم،سرگردان ومبهوت درراه‌هاپراکنده‌اندوحادثه آنهاراازگرسنگی غافل کرده... به اداره‌ی پست رفتم وبه آقای کفعمی درزاهدان...تلفن زدم ودرباره‌ی ابعادفاجعه بااوصحبت کردم وگفتم:مابه نان وخرما...هرچه زودتروبه هراندازه که بتوانید،نیازداریم.ازاوخواستم باآقای صدوقی دریزد،وبامشهدوتهران نیزتماس بگیردوبه همه اطّلاع دهدکه مابه غذانیازداریم.چندبارباصدای بلندتکرارکردم:به همه بگویید من بابی‌صبری منتظرنان وخرمایم. وقتی گوشی تلفن راگذاشتم،دیدم مردمِ پشت سرمن باشگفتی به التماس واهتمام شدیدمن گوش میدادندوباحالت ستایش وتعجّب،به یکدیگر نگاه میکردند...اهالی شهربه تلاش‌های من دل سپردند؛زیرااز ناتوانی علمایشان ونیزناتوانی مقامات رسمی درامدادرسانیِ فوری مطّلع بودند.علماقدرت نداشتندومقامات رسمی هم اهمّیّتی نمیدادندوبلکه عاجزازآن بودند. @salehinhoze فصل چهاردهم : سیل در تبعید
به مسجدآل‌الرّسول رفتم تا آنجا را آماده کنم که مرکز امدادرسانی باشد.همه‌ی نگاه‌ها به مسجد دوخته شد.دوسه ساعت بیشتر طول نکشیدکه یک کامیون پراز نان وخرما وهندوانه وپنیررسید.بلندگوی مسجد راباتلاوت قرآن باز کردیم وبعداعلام کردیم که مسجدآل‌الرّسول مرکزکمک به مردم و رساندن غذا برای نجات مردم است.به برادرانم گفتم:به هرکس که می‌آید،غذا بدهید؛اگرگفت کم است،بیشتربدهید؛اگردوباره هم آمد،به اوبدهیدو نگویید قبلاً گرفته‌ای.باید بدین‌وسیله نگذاریم مردم حریص شوند.البتّه مطمئن بودم که برادرانِ سایر شهرها نیزبه کمک ماخواهندآمد.واین چنین ماکارامدادرسانی را آغاز کردیم. من خودم میان برادران به دقّت تقسیم کار کردم.یک تشکیلات جدّی شکل گرفت.ومن ازتجربه‌ی سابق خود در زلزله‌ی فردوس درسال۱۳۴۷ استفاده کردم.درشهریورآن سال،درفردوس واطراف آن زلزله‌ی نسبتاً شدیدی اتّفاق افتاد.من وگروهی از برادران برای کمک‌رسانی به آنجارفتیم وبیش ازدوماه ماندیم وطیّ آن،تجربیّات ارزشمندی در زمینه‌ی کمک به مردم ونیزبسیج نیروهای مردمی به دست آوردیم.من ازآن ایّام خاطرات جالبی دارم.درهرحال،کارما درایرانشهرپنجاه روز ادامه یافت.به دیدار مردم در خانه‌ها وآلونکهاوچادرها میرفتیم.تعدادافرادخانوارهاراآمار گرفتیم.گاهی ارقامی که به ماداده میشد،دقیق نبود؛ولی حمل برصحّت میکردیم وبررسی مجدّدنمیکردیم.مابه اعماق احساسات وعواطف مردم نفوذکرده بودیم... @salehinhoze فصل چهاردهم : سیل در تبعید
درآن روزهای امدادرسانی،آقای حجّتی ازسنندج به ایرانشهرآمد.او درسنندج بیمارشده بود ومرخّصی گرفته بودتابه کرمان برود،آنها هم به اواجازه داده بودند.او ازکرمان برای دیدن مابه ایرانشهرآمد.آمدنش فرصتی برای تجدید دیداربود.باهم شب راتاصبح بیدارماندیم.صبح ازاو دعوت کردم تابه شهر برویم وباماشین من در شهربگردیم.خودم پشت فرمان نشستم واو کنارمن نشست.وقتی دید مردم،از زن ومرد وکودک،موقعی که اتومبیل مارا می‌بینند،برای مادست تکان میدهند وبه ماسلام میکنند،شگفت‌زده شد.باتعجّب گفت:به یاد داری درآغاز،مردم حتّی ازسلام دادن به ما دریغ میکردند؟گفتم:بله،به یاد دارم؛امّا وقتی فردی شریک غم وشادی مردم میشود،این چنین جایگاهی در دل آنها می‌یابد. درپایان پنجاه روزامدادرسانی،وپس ازبرطرف کردن آثارسیل تاجایی که میتوانستیم جشن بزرگی برپاکردیم.ومن در آن جشن سخنرانی کردم؛که هنوز متن ضبط‌شده‌ی سخنرانی و تصاویرجشن موجوداست. @salehinhoze فصل چهاردهم : سیل در تبعید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
233579_718.mp3
6.77M
🎼صوت دعای هفتم صحیفه سجادیه 🌟چله ی استغاثه 🌟روز سیزدهم✅ 🎤بانوای حاج محمود کریمی 🔆(بانیت تعجیل درفرج آقاصاحب الزمان🔆 وریشه کن شدن ویروس کرونا ان شاء ا...)🤲 🤲 🍃🌷🍃🍃🌷🍃 @salehinhoze 🍃🌷🍃🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماه رمضان فرارسیدوفرصت ارتباط بامردم،بیش از سایر ماه‌هافراهم شد.رئیس پلیس از این محبوبیّت وپایگاه مردمی سخت ناراحت بودونمیدانست درقبال ماتبعیدی‌های شهرچه کند.بارها کوشید ذات پلید خودش را به مانشان دهد.وقتی ماه رمضان شد،خوشبختانه این رئیس پلیس به مرخّصی دوهفته‌ای رفته بود وبه جای او یک افسر جوان معقول وفهمیده آمد که از گفت‌وگویش باماآثار دوستی وهمدلی دیده میشد.نخستین دیدار مابااو در مسجدصورت گرفت.اینکه رئیس پلیس بیاید درمسجد باما ملاقات کند،امری غیرطبیعی بود. شبی بادونفر از براران تبعیدی‌ درخیابان قدم میزدم،که اتومبیلی در کنارما ایستاد؛یک افسرجوان از آن پیاده شد وخواست تابامن به تنهایی حرف بزند و مطلب محرمانه‌ای را درمیان بگذارد.ازآن دوبرادرجدا شدم وکمی بااو قدم زدم.او به من گفت تبعیدی‌های ایرانشهر درسه شهر توزیع خواهندشد؛یکی به جیرفت،دیگری به ایذه،و سوّمی به اقلیداعزام میشوند...آن افسرخواست که این خبرفقط در بین تبعیدی‌ها بماند.برادران را ازموضوع باخبر کردم.درآن هنگام افسرجوان در شُرف رفتن از ایرانشهربود،چون رئیس پلیس ازمرخّصی بازگشته بود. @salehinhoze فصل چهاردهم : سیل در تبعید