eitaa logo
معارج
72 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
457 ویدیو
48 فایل
امام خميني(ره): #تربيت انسان از #حكومت و #انقلاب هم مهمتر است. کانال اطلاع رسانی حوزه ۳۶۴ حضرت رقیّه سلام الله علیها ناحیه حیدر کرار علیه السلام شهر پرند استان تهران ارتباط با مدیر کانال 👈 @siyane_313
مشاهده در ایتا
دانلود
به جیرفت رسیدیم.جیرفت درواقع یک باغ بزرگ است؛گویا شهر در اصل یک باغ بوده وبعد دراین باغ،خانه‌هایی ساخته‌اند ومغازه‌هایی ایجادکرده‌اند وخیابانهایی کشیده‌اند‌.هوایش مانند هوای ایرانشهرگرم است،ولی مرطوب ومملوّ ازانواع حشرات؛هوای ایرانشهرخشک وصاف وخالی ازحشرات بود. مرابه مرکزپلیس بردندکه ساختمانی تنگ وگرفته بود ومسئولانش هم برای استراحت به خانه‌هایشان رفته بودند.ازمن خواستندبنشینم تاپلیسهابه محلّ کارشان برگردند.گفتم:من تحمّل ماندن دراینجا را ندارم وترجیح میدهم بیرون ساختمان بنشینم.عبایم رادر کنار خیابانی که ازمقابل آن میگذشت،پهن کردم.خیابان خلوت بود ودرآن غیراز برخی عابرین که از دیدن من درجلوی مرکز پلیس تعجّب میکردند،کس دیگری نبود.حسن آقا رافرستادم تاسراغ خانه‌ی آقای ربّانی املشی را بگیرد.او دوماه قبل به این شهرتبعید شده بود ومن میدانستم که خانه‌ای درآنجا اجاره کرده وخانواده‌اش را هم به همراه آورده است. رابطه‌ی من باآقای ربّانی املشی(رحمةالله علیه)قدیمی است وبه سال۱۳۳۶ بازمیگردد.من آن زمان اورا برای نخستین‌بار در کربلا،...دیدم.سپس میان ما روابط مستحکمی برقرارشد،به یکدیگر علاقه‌مندشدیم ودرمباحثه‌های علمیِ یکی ازدروس،به مدّت دوسال باهم شرکت داشتیم. @salehinhoze فصل پانزدهم : پیروزی بعد از سختی
پس ازانجام امور اداری درمرکزپلیس،راهی خانه‌ی آقای ربّانی شدیم.مرا که دید،خیلی خوشحال شد وگفت:چطورشد اینجا آمدید؟گفتم:تقدیربوده. پس از آقای ربّانی املشی،من دوّمین تبعیدی این شهربودم.بعداً مرحوم آقای ربّانی شیرازی(رحمةالله علیه)هم به ما پیوست.کسان دیگری هم به ماپیوستند که درمیان آنها برخی ازکسبه هم بودند؛تعداد ما نُه نفر شد.سیاست رژیم این بودکه تبعیدی‌های آن زمان را که در ده پانزده شهر ایران پراکنده بودند،در داخل چندشهرِ محدودجمع کند تا فعّالیّت آنها در مناطق متعدّد گسترش نیابد؛چون تبعیدی‌ها هرجا میرفتند،دست به فعّالیّتهای مردمی و اسلامی میزدند. @salehinhoze فصل پانزدهم : پیروزی بعد از سختی
سرآغاز اخبار انقلاب،آن زمان که در ایرانشهر بودیم،به مارسید.حادثه‌ی قم در نوزده دی‌ماه ۱۳۵۶ رخ داد.سپس حوادث به دنبال یکدیگرپیش آمد.به مناسبت چهلم شهدای قم،حادثه‌ی تبریز پیش آمد؛وبه مناسبت چهلم شهدای تبریز،حادثه‌ی یزد وحوادث بزرگ دیگر در سایر شهرها واقع شد. وقتی اخبار قم به ما رسید،درقبال آن،موضع شگفت‌زدگیِ توأم با ناباوری داشتیم؛چون جوّ سیاسی اختناق‌آمیز بود و در آن،نشانه‌ای از یک تحرّک اجتماعیِ مردمی دیده نمیشد.وانگهی،انتظارنمیرفت که وضع به گونه‌ای بالا بگیردکه به حدّ رویارویی وشهادت طلبی برسد.این حادثه،مقدّماتی هم نداشت تا باعث شود آن را باور کنیم؛بلکه به صورت پیش‌بینی نشده و ناگهانی رخ داد.واقعاً درحدّ خود،رخدادی بزرگ بود که به گونه‌ای غیرمنتظره و بدون هیچ‌گونه علائم ومقدّمات قبلی به وقوع پیوست. وقتی حوادث درپی هم رخ داد،دریافتیم که حادثه‌ی بزرگی درحال شکل‌گیری است.من رخدادها را با دقّت پیگیری میکردم.جوانهایی بودند که مرا درجریان جزئیّات همه‌ی اموری که رخ میداد،قرارمیدادند؛ازجمله طلبه‌ای به نام صالحی،اهل قم،که آن زمان درآغاز جوانی و فعّالیّت و تحرّک بود. @salehinhoze فصل پانزدهم : پیروزی بعد از سختی
در گیرودار آن رخدادها،آقای صدوقی از یزد به من نامه‌ی کوتاهی نوشت واز من خواست تادرباره‌ی جریاناتی که درکشور میگذرد،برای اوبنویسم وبفرستم.فرصت را مناسب دیدم تا از طریق آقای صدوقی روحانیون کشور را مورد خطاب قرار دهم،با آنها حرف بزنم و تحلیل عمیقی ازآنچه در جریان است ومواضع و تدابیری که باید اتّخاذ کنند،در اختیارشان قرار دهم؛زیرا روحانیون عملاً وارد میدان رهبری مردم شده بودند و این،نیازمندپختگی،عمق،تأمّل در حوادث،ترسیم آینده،وهشیاری درقبال توطئه‌هابود.... نامه‌ای دردوصفحه‌ی بزرگ برای آقای صدوقی نوشتم ودرآن،نظرم رادرباره‌ی وقایع جاری،ازبُعد سیاسی ودینی بیان کردم.ایشان مجدّداًطیّ نامه‌ای،ازمن سپاسگزاری کرد وخواستار اطّلاعات بیشتری شد؛لذاهشت صفحه‌ی بزرگ راجع به《مسئولیّت علمادرقبال انقلاب اسلامی و رویارویی باتوطئه‌های دشمنان》برای ایشان نوشتم،که این متن به شکل جزوه وبدون نام منتشرشد ودرمشهد،یزد،وجاهای دیگر توزیع شد. وقتی اثرات مثبت وپراهمّیّت این‌گونه نوشته‌ها رادر تبیین وترویج موضع رهبران درقبال رخدادهادیدم،به نوشتن ادامه دادم؛ازجمله اینکه بااستفاده ازفرصت وقوع حوادث بزرگ شیراز،یک نامه‌ی چهارپنج صفحه‌ای به آیت‌اللهدستغیب نوشتم ودرآن،ایشان و همه‌ی علمای شیراز راموردخطاب قراردادم.نامه‌ای هم ازجیرفت به آقای شریعتمداری نوشتم.علّت نوشتن نامه به آقای شریعتمداری،انتشاراظهارات او در روزنامه‌هابود،که کسانی را《تندرو》خوانده بود. @salehinhoze فصل پانزدهم : پیروزی بعد از سختی
روش آقای شریعتمداری این بودکه دراظهارات خود،هم رژیم حاکم وهم مردم را راضی کند؛والبتّه کفّه‌ی سنگین‌تراین اظهارات،مربوط به رضایت خاطر رژیم حاکم میشد! زیرا رژیم معنی این اظهارات را میفهمید ودرقبال آن،موضع قاطعانه میگرفت؛ولی توده‌ی مردم را میشد بایک موضع‌گیریِ متزلزل و سست،فریب داد.عبارت《تندروها》خطرناک وحسّاس بود؛زیرا اگر برسر زبانها می‌افتاد،همه‌ی کسانی که درمسیر انقلاب وپیرو خطّ امام خمینی(اعلی‌الله‌مقامه)بودند،تندروبه شمار می‌آمدند ومحکوم به تندروی میشدند.لذا نامه‌ای به اونوشتم و اورا ازعواقب بیان چنین اظهاراتی برحذر داشتم.به اوگفتم:چنین سخنی،به رژیم بهانه میدهدتا به کشتار توده‌های مردم انقلابی به عنوان《مبارزه باتندروی》،دست بزند؛وبارگناه این کار بردوش شما خواهد بود.وقتی نگارش این نامه را به پایان بردم وآن را امضا کردم،پیش ازآنکه نامه رابفرستم،خبرکشتار《جمعه‌ی سیاه》(هفده شهریور۱۳۵۷)که در میدان ژاله_میدان شهدای کنونی_رخ داده بود،رسید.درحاشیه‌ی نامه نوشتم:این،سرآغاز عملیّات قلع‌وقمع تندروها!است. @salehinhoze فصل پانزدهم : پیروزی بعد از سختی
ورود من به جیرفت،مصادف بود با برکناری جمشیدآموزگار از نخست‌وزیری،و روی کارآمدن شریف امامی.این قضیّه،نشان ازتسریع در روند زنجیره‌ای حوادث داشت.بحران سراسر کشور را فراگرفت و اوضاع به سمتی پیش رفت که کنترل از دست رژیم خارج شد وفشارها نیزکاهش یافت.این عدم کنترل رژیم،شامل تبعیدی‌هاهم شد.برخی از تبعیدی‌ها بدون اجازه ازجیرفت رفتند؛ازاین عدّه،برخی گرفتارنشدند ونجات یافتند وبرخی هم درتهران بازداشت شدند.برخی ازآنها حاضر نشدند به جیرفت برگردند؛مانندآقای محمّدجوادحجّتی کرمانی که به سنندج تبعید شده بود وبعد به اوگفتند بایدبه جیرفت بروی.ایشان وقتی به تهران رسید،حاضرنشد به جیرفت برود و در تهران ماند ولذا،چند روزی بازداشت شد.ولی من درجیرفت ماندم تا نگویند گریخت یا از تبعیدگاه خسته شد.نمیخواستم مرا مانند برخی برادران در حال فرار دستگیر کنند،چون این کار در شأن من نبود.لذا ماندم تا حکم پایان تبعیدم رسماً صادر شود،و میدانستم به زودی این اتّفاق می‌افتد. @salehinhoze فصل پانزدهم : پیروزی بعد از سختی
شبی رئیس پلیس آمد وبه من گفت:شما آزادی! من هیچ تعجّب یا خوشحالی از خود نشان ندادم و بااین خب بابی‌تفاوتی برخورد کردم.از این موضع من خیلی متعجّب شد.گفتم:میخواهم در جیرفت بمانم! تعجّبش بیشتر شد و به من اصرار کرد که فرصت را مغتنم بشمرم و بروم.به او گفتم:نه،اینجا میمانم.من از این حرف مقصودی داشتم،زیرا احتمال میدادم آزادی من توطئه‌ای برای از بین بردن من در جادّه باشد.شنیده بودم که برخی از تبعیدی‌ها را درمسیر بازگشت،درتصادف ساختگی از بین برده‌اند.من این خبر را از رادیو شنیدم که در آن ایّام مذاکرات مجلس شورا را پخش میکرد،و این خبر را یکی از اعضای مجلس گفت.در آن هنگام در مجلس هرج‌ومرج عجیبی بود.برخی نمایندگان از سر خودشیرینی میخواستند از انقلابیون دفاع کنند.وانگهی،اصرار رئیس پلیس نیز احتمال چنان توطئه‌ای را تقویت میکرد. @salehinhoze فصل پانزدهم : پیروزی بعد از سختی
تصمیم گرفتم خروجم از جیرفت بدون اطّلاع رژیم باشد.کسی را به بم نزد دوستم حاجی صدّیقی که راننده‌ی کامیون بود،و فرد دیگری به نام یزدان‌پناه فرستادم تا آن دو را به جیرفت بیاورد.وقتی آمدند،به آنها گفتم:قصد دارم از جیرفت فرار کنم.و جریان را برایشان گفتم.گفتند:شما را شبانه میبریم،ولازم است اتومبیل و اثاثیّه‌یشما در جیرفت بماند تا رژیم متوجّه رفتن شما از شهر نشود.من در خانه اثاث و وسایل فراوانی داشتم که غالباً کسانی که به دیدنم آنده بودند،برایم آورده بودند.وسایل ضروری را برداشتم و بقیّه را گذاشتم.به آنها گفتم:این وسایل،وقف تبعیدی‌هایی است که به جیرفت می‌آیند.امّا خوشبختانه کسی از آنها استفاده نکرد؛انقلاب به یاری خدا بالا گرفته بود و با لطف و فضل او به پیروزی رسید. سحرگاه از جیرفت خارج شده و به بم رفتیم.بعداً یکی از برادران ماشین مرا به بم آورد.دو روز در بم ماندم و بااهالی دیدار کردم.سپس به طرف کرمان راه افتادیم،که سفری جالب و سرشار از خاطرات زیبا بود.در این سفر،شبانه حرکت میکردیم.چند دلیل برای احساس یک شادیِ عمیق وجود داشت:آزادی،اوج‌گیری انقلاب اسلامی مردم،آینده‌ی روشن.اینها همه همراه بود با لذّت سفر شبانه در مسیری سرورانگیز . @salehinhoze فصل پانزدهم : پیروزی بعد از سختی
در یکی از مدارس علمیّه‌ی کرمان اقامت کردم.بعد به بازار رفتم تا کفش و جوراب بخرم؛زیرا من در ایرانشهر و جیرفت به خاطر گرمای شدید،جوراب نمیپوشیدم؛واین وضع،در کرمان مناسب نبود.امّا برای کفش پول نداشتم؛لذا به خرید جوراب اکتفا کردم. ...دو روز در کرمان ماندم.این دو روز هم تماماً دیدار و ملاقات بود؛زیرا کرمانی‌ها از قبل با من آشنایی داشتند و لذا به دیدارم می‌آمدند و من از صبح تا شب با گروه‌هایی که برای دیدار به خانه می‌آمدند،ملاقات میکردم. در کرمان،خبر اعمال فشار رژیم عراق بر امام و محاصره‌ی بیت ایشان به مارسید. سپس به یزد رفتم.آقای صدوقی،رهبر این شهر_به معنای واقعی کلمه_بود.مواضع و وظایف مردم را در تمام امور مبارزاتی و سیاسی و اقتصادی مشخّص میکرد و همه چیز به آنها می‌آموخت.با شجاعت تمام در صحنه‌ی انقلاب حضور داشت و بدون واهمه از چیزی و کسی،همچون شیر با رژیم میجنگید.وساعات آخر شب،بدون محافظ،در خیابانها و کوچه‌ها رفت‌وآمد میکرد. @salehinhoze فصل پانزدهم : پیروزی بعد از سختی
در یزد بودم که شنیدن امام به پاریس عزیمت کرده‌اند.از یزد باهواپیما به تهران و از آنجا به مشهد رفتم.در مشهد ماندم و مشغول فعّالیّتهای انقلابی بودم،تا اینکه به فرمان امام راحل_در جریانی که جای ذکر آن نیست_برای حضور در شورای انقلاب،به تهران فراخوانده شدم. در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انقلاب به پیروزی رسید.در اواسط سال ۱۳۶۰ به ریاست جمهوری انتخاب شدم. فاصله‌ی میان آزادی من از تبعید تا عضویّت در شورای انقلاب،حدود چهار ماه بود.همچنان‌که بین آزادی و انتخاب به ریاست جمهوری،سه سال فاصله شد! 《لله الأمر من قبل و من بعد و يومئذ يفرح الممؤمنون . بنصرالله ينصر من يشاء و هو العزيز الرّحيم》(سوره مباركه روم بخشى از آيات ٤ و ٥ ) 《سبحان ربّك ربّ العزّة عمّا يصفون.و سلام على المرسلين. والحمدلله ربّ العالمين》(سوره مباركه صافات أيات ١٨٠_١٨٢) @salehinhoze فصل پانزدهم : پیروزی بعد از سختی
ببینیدفرقه‌ی شیرازی درواقع یک جریان سازمان‌یافته ویک حزب سیاسی است که اهداف سیاسی خاصی رادنبال میکند. این جریان پایگاه اجتماعی ضعیفی دارداما آنچه خطراین‌ها راچند برابر میکند سه موضوع است،یک،امپراتوری رسانه‌ای است که باحمایت خارجی‌ها در اختیارشان قرارگرفته.اگریادتان باشدزمانی اعلام کردندچندین میلیون دلاردرحوزه مبارزه فرهنگی باجمهوری اسلامی توسط کنگره آمریکاتصویب وما بعدازتصویب آن دیدیم که رسانه‌های وابسته به گروه شیرازی تاسیس شد!! برخی مسئولین آمریکایی صراحتاًگفتند: استراتژی ما این است که گروههای افراطی مذهبی رادرداخل جوامع شیعی تشویق وپشتیبانی کنیم. امروز حدود ۲۰ شبکه ماهواره‌ای به‌همراه شبکه‌های اجتماعی گسترده دراختیاراین جریان قرارداردکه درراستای اهداف آنها عمل میکنند. دوم،سازمان یافتگی این جریان است که به‌طورکاملاًدقیق ومنظم عمل میکنند،سوم،حمایت مالی گسترده‌ای ازسوی خارجیهانسبت‌به این جریان انجام میگیرد. مااطلاعات دقیق ومدارک مستندداریم که حتی عربستان سعودی که درزمره تسنن افراطی است وبایدباجریان تشیع افراطی دشمن باشد،باواسطه وروشهای خاص خودش ازاین جریان حمایت مالی می‌کند!حمایت مالی گسترده ازاین جریان،سازمان یافتگی وتشکیلات رسانه‌ای فرقه شیرازی باوجودتعداداندک آن‌ها،خطربزرگی رابه وجودآورده‌است که بایدبااین خطرمقابله شود.مایقین داریم اگرجوانهاوجامعه دینی مابیدارشوند،میتواننداثرآنها راازبین ببرند.» @salehinhoze قسمت سیزدهم:انگلیس وشیعه انگلیسی
حلقه صالحین نوجوان (12ساله تا15ساله)پایگاه حضرت زینب سلام الله🌹 تاریخ و ساعت :سه‌شنبه 1400/6/23 ساعت 10نیم الی12🌹 باتشکر از خواهر بهارلو🌹 موضوع بحث :پس از قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه و قرائت سوره اسراء در مورد معنی آیات کریمه ونیکی واحترام به پدر ومادر بحث شد . ذکر خاطره ای از سردار دلها حاج قاسم سلیمانی وچند شهداء دیگر ذکر حکم شرعی در مورد صله رحم،، نیت نماز صبح درصورت نداشتن یقین طلوع آفتاب