☀️ #حــدیث_روز
🔖 امام صادق علیه السلام:
برادر، جز در هنگام نیازمندی شناخته نمیشود.
#محرم
#تاسوعا
...
🕋روز پنجشنبه دوازدهم محرم الحرام را با تلاوت سه فراز زیبا از سوره های تکویر، طارق، شوری و ق، به همراه تصاویر مربوطه و با صدای مرحوم عبدالباسط عبدالصمد آغاز و به ارواح مطهر امامین عسکریین علیهما السلام و ارواح شهدا و درگذشتگان تقدیم می نمائیم .
#قرآن_کریم
#آرامش_باقرآن
#قرآن_مسیری_بسوی_نور
https://eitaa.com/quranmasirenoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پول مداحی برکت نداره!
صحبتهای قابل تامل حاج حسین فخری راجب تعیین نرخ جهت مداحی کردن در مراسمات!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹نوحه معروف و نوستالژیک «خواهر من» با شعر سید جواد عینالملک و صدای فراموش نشدنی حاج حسین فخری
♨️ظریف در امتداد پهلوی
🔴آنچه که #ظریف دیشب بدان اشاره کرد، قسمتی از طرحی بود که پهلوی لعنت الله علیه در سال ۴۱ به دنبال اجرای آن بود، که البته با مخالفت شدید امام خمینی و علما موفق به اجرای آن نشد!
🚫حال ببینیم ظریف میتواند کار ناتمام پهلوی را تمام کند یاخیر!؟
🖋مرتضی پورنصیری
🔴 دولت مصدق نه تنها مرگ بر آمریکا نمیگفت بلکه کاملا به آمریکا اعتماد و حسن ظن داشت.
⚠️تجربه #کودتای_۲۸_مرداد را هرگز نباید فراموش کرد.
🆘 نشر دهید و تبیین کنید.
✨بسم الله الرحمن الرحیم.✨
...و امَّا امام سجاد علیه السلام وتوچه میدانی که چه گذشت برامام سجاد...😭
مردی که ۳۰ ساااال آب میدید گریه میکرد قربانی میدید گریه میکرد کودکان و آتش میدید گریه میکرد.😭
کسی پرده از دردهای سنگین امام زین العابدین علیه السلام در عاشورا و بعد از آن برنداشت.
در بحبوبه بلایی که آسمان و زمین به خودش ندیده ؛همه مردان خاندانت را کشته اند،نه ارباً اربا کرده و بر بدنهایشان اسب ها تاخته اند.😭
سر ها بر نیزه ،کودکان تشنه، خیمه ها در آتش،😭
حرامیان حمله ور، زنان و کودکان وحشت زده و گریزان به اینسو و آن سو و ترسی که قلب ها را از جا میکَنَد.😭
کودکانی پای برهنه از خیمه های آتش، بیرون زده و بر روی تیغ های صحرا ناگزیر میدوند و پاهاشان زخم برمیدارد ،خون می ریزد.😭
در یک سو کودکی از ترس، قالب تهی کرده و زیر بته ها جان داده ، حمیده دختر شهید غریب کوفه ، یادگار مسلم.
آن سوی دیگر یک حرامی گوشواره از گوش دخترکی کشیده...😭
آن سو تر آتش بر دامان زنان و دخترکانی افتاده که بی امان می گریزند تا مگر خاموش گردد.😭
آن طرف تر،کودکی حیران به دور خود میچرخد که حرامی دیگر مست و وحشیانه از راه میرسد و با شمشیر دو نیمه اش میکنند.😭
آه آه آه از این همه روضه مکشوف...
داغی بس سنگین و نفس گیر
چه کسی را باید دریابی؟!!!
زینب؟! رباب؟؟!رقیه؟!!سکینه؟!کودکان عباس و مسلم و دیگر زنان و کودکان؟؟؟
یا اجساد مطهری که بر زمین و زیر آفتاب مانده و حتی لباس هاشان بر غارت رفته؟!
و اما "تو" "تو" "تو" تنها مرد باقیمانده و کفیل و امانت دار این اسیران وحشت زده ی در بندی که غیرت هاشمی در خون هایت می جوشد.
که دشمن به جان "تو" نیز طمع کرده است و اما حال خودت ، بیمار و زمین گیر، تبی برجانت افتاده عرقی سرد بر پیشانی ات نشسته حرارت بیابان و این همه مصیبت جگرت را سوزانده درحالیکه سه روز آب نخورده ای ...😭
بر شتری بی جهاز سوارت میکنند
زنجیر بردست و پای ناگریزت میزنند
در بین راه کینه جویی که زخم از مسلم برداشته به سبب انتقام محمد و ابراهیم دوطفلش را از کاروان جدا میکند و "تو"
آنقدر اصرار میکنی که ای نامسلمان ها اینان بی پناهند وآخرهم سر بدست اشقیا بریده میشوند و" تو "تا سی سال عذاب اینکه نتوانستی کاری برایشان کنی رنجت میدهد...
و در راه اسارت روزها در داغ ترین منزلگاه ها
و شب ها در خرابه ها
که از داغی روزها و سردی شبها هر لحظه گویی لحظه ی احتضارتان بود
و امَّا الشام...
و اما شام...
که سه بار گفتی امان از شام
که چون وارد آن خراب آباد شدی
رقاصه ها و آوازه خوان ها و مردمی که گویی فتحی بزرگ کرده اند شما را احاطه کرده
و برسرتان خاک روبه ریختند و شما را خارجی
یعنی خارج از دین نامیدند
درحالیکه پیش دیدگان شما سرهای شهدا را زیر سُمّ اسبان نهاده و آن ها را چون گویی برای بازی این سو و آن سو می کردند😭😭😭
آه آه و وااویلا ....بُگذریم...
و اما بعد از آن بدون پدر بدون عباس و جعفر و عبدالله و علی اکبر و اصغر و بدون شماری از عزیزان
به مدینه ای باز گردی که ۳۰ سااااااال فراق و دلتنگی و حرارتی که از مصیبتشان برجگرت مانده پوست را به استخوانت رسانده.
و رسالت "تو" تازه آغاز شده
در دیاری که میگویند چیزی از دین خدا باقی نمانده و در کل حجاز ۲۰ نفرهم نبودند که شما را دوست داشته باشند.
حتی در بنی هاشم بودند که نمازخواندن نیز بلد نبوده و از یاد برده بوده اند.رقاصه ها کنار خانه خدا آواز میخواندند و بعد به طواف می ایستادند!!!
و حال "تو" "تنها" در این جهنم با آن داغ سنگینی که تاابد برجگرت خانه کرده باید علَم هدایت و امامت را بدوش کشی و ثمره خونی را که در کربلا ریخته شد حفظ کنی...
با این حال شب و روز تلاش کردی.
۲۰ هزار برده خریدی و تربیت کردی و در راه خدا آزاد کردی که مبلغان دین خدا شدند و ثمره اش شد دانشگاه امامین صادقین که نوید بخش آینده ای روشن
و آنچنان عبادت کردی و خدمت به خلق که گویی تازه نفس ترینی و هیییچ غمی تو را نیازرده.
بحق که شایسته ترین بودی برای امامت و هدایت در آن اوضاع دگرگونی که امیدِ هیچ هدایت شدنی نمی رفت.
سلام خدا بر "تو" و صبر "تو"
بر استواری "تو" بر وجود "تو"
دوستت دارم اَبرَ مردِ استوارِ تاریخ
شهادت وارث خلف اباعبدالله الحسین
امام سجاد علیه السلام تسلیت باد.
مداحی آنلاین - بوسه امام سجاد بر دستان فقرا - استاد رفیعی.mp3
1.17M
🏴 #شهادت_امام_سجادعلیه_السلام
بوسه امام سجاد علیه السلام بر دستان فقرا
#سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #رفیعی
حداقل برای یک نفر ارسال کنید.
بهترین #سخنرانی های روز
▪️امام صادق علیه السلام:
🌟بَکى عَلىُّ بْنُ الحُسَينِ عليه السّلام عِشْرينَ سَنَةً وَ ما وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَعامٌ اِلاّ بَکى🌟
▪️امام زین العابدین علیه السلام بیست ساله (به یاد عاشورا) گریست و هرگز طعامی پیش روی او نمی گذاشتند مگر اینکه گریه می کرد.
📚بحار الانوار، ج 46، ص .108
#معارف_حسینی
#محرم
حضرت #امام_حسین علیه السلام
حضرت #امام_سجاد علیه السلام
مداحی_آنلاین_روضه_امام_سجاد_محمود_کریمی.mp3
13.61M
روضه امام سجاد علیه السلام
هر سال از راه دور میومد مدینه
#روضه
🎙#محمود_کریمی
حضرت #امام_سجاد علیه السلام
⚫️ هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
▪️از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
در پاسخ سه بار فرمودند:
الشّام، الشّام، الشّام...
امان از شام !
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️۱.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️۲.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️۳.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️۴.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️۵.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️۶.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️۷.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
📚برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
#اَلسّلامُعَلَیعَلیّبنِالحُسَین