#حکایتنامه
فردی به حکیمی گفت
خبر داری که فلانی درباره ات چقدرغیبت کرده؟
حکیم گفت:اوتیری رابه سویم پرتاب کرد که به من نرسید تو چرا آن را برداشتی و در قلبم فروکردی
سبب نقل کینه هاودشمنی هانباشیم
#مأوا
https://eitaa.com/maavaaa
#حکایتنامه
پادشاهی قصد نوشیدن آب از جويباری داشت، شاهينش به جام زد و آب بر روی زمين ريخت. پادشاه عصبانی شد و با شمشير به شاهين زد. پس از مرگِ شاهين، پادشاه در مسير آب، ماری بسيار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده. از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت. مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت. بر یکی از بالهايش نوشتند: یک دوست هميشه دوست شماست حتی اگر كارهايش شما را برنجاند. روی بال ديگرش نوشتند: هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است.
#مأوا
https://eitaa.com/maavaaa
#حکایتنامه
مُشک را گفتند: ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ..
ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ که هستم، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ که هستم!
📘فيه_ما_فيه
✍🏻 #مولانا
#مأوا
https://eitaa.com/maavaaa