مباحث
#داستانهای_شگفت 14 - نجات از غرق ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ و نیز از جناب شیخ
#داستانهای_شگفت
15 - معجزه حسینی علیه السلام
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
تقی صالح مرحوم محمد رحیم اسمعیل بیگ که در توسل به اهل بیت علیهم السلام و علاقه قلبی به حضرت #سید_الشهداء علیه السلام کم نظیر و از این باب رحمت برکات صوری و معنوی نصیبش شده و در رمضان 87 به رحمت حق واصل شده نقل نمود که در شش سالگی مبتلا به درد چشم و تا سه سال گرفتار بوده و عاقبت از هر دو چشم کور گردید. در ماه محرم ایام عاشورا در منزل دائی بزرگوارش مرحوم حاج محمدتقی اسمعیل بیگ روضه خوانی بود و چون هوا گرم بود شربت خنک 🍶🧊 بمردم میدادند.
گفت از دائی خود خواهش کردم که من بمردم شربت دهم، فرمود تو چشم نداری و نمیتوانی، گفتم یکنفر چشم دار را همراه من کنید تا مرا یاری دهد قبول فرموده و من با کمک خودش مقداری بمردم شربت دادم.
در این اثنا مرحوم معین الشریعه اصطهباتانی منبر رفته و روضه حضرت زینب علیهاالسلام را میخواند و من سخت متأثر و گریان شدم تا اینکه از خود بیخود شدم.
در آن حال، مجلله که دانستم #حضرت_زینب علیهاالسلام است دست مبارک بر دو چشم من کشید و فرمود خوب شدی و دیگر چشم درد نمیگیری.
پس چشم گشودم اهل مجلس را دیدم شاد و فرحناک خدمت دائی خود دویدم.
تمام اهل مجلس منقلب و اطراف مرا گرفتند به امر دائی ام مرا در اطاق برده و مردم را متفرق نمودند.
و نیز نقل نمود که در چند سال قبل مشغول ازمایش بودم و غاقل بودم از اینکه نزدیکم ظرف پر از الکل است، کبریت را روشن نموده ناگاه الکل مشتعل 🔥 شد و تمام بدن از سر تا پا را آتش زد مگر چشمانم 👁👁 را.
چند ماه در مریضخانه مشغول معالجه بودم. از من میپرسیدند چه شده که چشمت سالم مانده؟ گفتم عطای حسین علیه السلام است. وعده فرمودند که تا آخر عمر درد نمیگیرند.
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
۴ خرداد ۱۴۰۱