eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
37.9هزار عکس
34هزار ویدیو
1.7هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
5.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 | خانم یامامورا یک سفیر تمام عیار فرهنگی بود 🔺 گفت‌وگو با آقای حمید حسام نویسنده کتاب مهاجر سرزمین آفتاب 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از فقه و احکام
23_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
13.44M
🔊 | ۲۳ 📖 شرح کتاب آن سوی مرگ 😳 عجایب وادی حق‌الناس ... @shahidane_14  •──•❃❀✿◇✿❀❃•──• ◇ صورت ملکوتی اعمال ◇ خوف و حزن ممدوح و مذموم ◇ روانشناسی و ملکوت رنگ ها ◇ ظهور باطنی اتحاد نفس و عمل 📆 1398/02/09 ⏰ مدت زمان: ۳۲:۱۵ @Aminikhaah_Media https://eitaa.com/joinchat/2307129358C448afc1e38 ⛔️ رضایتی به حذ✂️ف لینک ها نداریم.
15 Mostanade Soti Shonood.mp3
18.32M
🔈 📣جلسه پانزدهم * از بچگی عاشق این بودم که فرشته ها را ببینم. * دوست داشتم شیاطین را نیز ببینم * فهمیدم که نباید با شیطان صحبت می کردم * سه واقعه از آینده دیدم * همه کشورها تسلیم آمریکا بودند به غیر از چندتا * خبر عجیبی که مطابق با رؤیای من بود. * پیمان صلحی که به نفع اسرائیل بود. * حجم عظیمی از آب که حیوانات را با خود آورد. * آب رودخانه به آسمان رفت وحیوانات پخش در خانه ها شدند. * بیماری که حیوانات را وحشی می کرد. * مریضی حیوانات به انسان ها سرایت کرد. * چرخه طبیعت، بهم ریخت. * دیدم جنگی در ایران روی می داد. * مردم کاملا بی خیال نسبت به جنگ * هیچ کَس به حرفم گوش نمی داد. * افرادی که احمقانه دلسوزی می کردند. * عاقبت آن چهار نفر * هر کدام از واقعه ها بطنی داشت. * حیواناتی که در خانه ها یافت می شود. * عالَم میکروب ها * ویروس های حیوانی، که در انسان ها جواب می دهد. * چه طور فهمیدم که همسرم از دنیا می رود. * انقطاعی که نشان از مرگ داشت. ⏰ مدت زمان:۴۴:۴۵ 📆1401/03/19 | | 🎧 دریافت مجموع جلسات مستند صوتی شنود @Aminikhaah_Media 🌐 @Mabaheeth
هدایت شده از 📝 مرثیه
4_6044214261985577572.mp3
4.64M
دلم به یاد حرم تا راهیه میخونه تو قتلگاه 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۱۶۵ 🏷️ شناخت جایگاه عبادت ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام لاَ طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ اَلْخَالِقِ ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: هيچ اطاعتى از مخلوق، در نافرمانى پروردگار روا نيست. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (دربارۀ اطاعت مخلوق) فرموده است: اطاعت و پيروى مخلوق سزاوار نيست جائيكه نافرمانى خدا در آن باشد (يا عبادت و بندگى جائز نيست آنجا كه موجب معصيت باشد مانند نماز خواندن در زمين غصبى و جائى كه به ستم گرفته شده است). 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام عليه السلام در اين كلام حكمت‌آميز به حقيقت روشنى اشاره مى‌كند كه بسيارى به هنگام عمل آن را فراموش مى‌كنند، مى‌فرمايد: «اطاعت مخلوق در معصيت خالق روا نيست»؛ (لَا طَاعَةَ‌ لِمَخْلُوقٍ‌ فِي مَعْصِيَةِ‌ الْخَالِقِ‌) . اشاره به اين‌كه ما هرچه داريم از ذات پاك پروردگار است و در هر كار و قبل از هر چيز بايد مطيع فرمان او باشيم، بهشت و دوزخ در دست اوست ثواب و جزا به حكم او، عزت و ذلت در اين دنيا نيز از ناحيۀ اوست و در واقع «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلَّا اللّٰهُ‌» با اين حال چگونه ممكن است ما به اطاعت مخلوقى درآييم كه او فرمان معصيت خالق را صادر كرده است. اين نهايت بى‌خبرى و ضعف ايمان و نادانى و ناسپاسى است. به همين دليل فقهاى ما مى‌گويند اطاعت والدين و اطاعت زن از شوهر و مانند آن تنها در صورتى مجاز يا لازم است كه بر خلاف فرمان خدا نباشد و ازاين‌رو براى انجام حج واجب، نهى آنها هيچ اثرى ندارد و همچنين در انجام دادن واجبات ديگر و ترك محرمات، و آن كس كه اطاعت مخلوق را بر اطاعت خالق مقدم سازد در واقع مشرك است؛ يعنى گرفتار شرك عملى شده است؛ از اين رو قرآن مجيد در مورد والدين مى‌فرمايد «وَ إِنْ‌ جٰاهَدٰاكَ‌ لِتُشْرِكَ‌ بِي مٰا لَيْسَ‌ لَكَ‌ بِهِ‌ عِلْمٌ‌ فَلاٰ تُطِعْهُمٰا» ؛ و اگر آن دو (مشرك باشند و) تلاش كنند كه براى من همتايى قائل شوى كه از آن آگاهى ندارى، از آنها پيروى مكن». همچنين اگر حكومتى به هر نام تشكيل شود و قانونى بر خلاف قانون خداوند وضع كند هيچ مسلمانى حق پيروى از آن را ندارد، چون اطاعت مخلوق و معصيت خالق است جز اين‌كه او را مجبور كنند. بعضى از شارحان نهج‌البلاغه براى اين جمله معناى ديگرى ذكر كرده و گفته‌اند منظور اين است كه هيچ كس حق ندارد از طريق معصيت راه اطاعت خدا را بپيمايد؛ مثلاً در خانۀ غصبى نماز گزارد يا با آب غصبى وضو يا غسل كند يا با مال حرام فى سبيل الله انفاق نمايد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
101 - کرامت حرّ شهید و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند بنده 23 سال قبل در بودم و به مرض تب مزمن و اختلال حواس مبتلا بودم. رفقا مرا برای تفریح و تغییر هوا به سمت قبر جناب(حر شهید) بردند. در حرم حرّ بودم و قدرت ایستادن نداشتم، نشسته زیارت مختصری خواندم. در این اثناء دیدم زن عربی بیابانی وارد شد و نزدیک ضریح نشست و انگشت خود را در حلقه ضریح گذارد و این دعا را خواند : ( یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ مَوْلانَا الْحُسَیْنِ علیه السّلام اکْشِفْ لَنَا الْکُرَبَ الْعِظامَ بِحَقِّ مَوْلانَا اَلْحُسَیْنِ علیه السلام ) . پس انگشت خود را برمی داشت و در حلقه متصل به آن گذاشته و آن ذکر را می خواند و همینطور می خواند و دور می زد، دور پنجم یا ششم او بود که من هم آن جمله را حفظ کردم، چون توانائی ایستادن نداشتم که از بالا شروع کنم خود را کِشان کِشان به ضریح رسانده و انگشتم را به حلقه پایین ضریح گذاشتم و همان جمله را خواندم و بعد در حلقه دیگر و چون در حلقه سوم مشغول خواندن شدم، گرمی مختصری از داخل ضریح به انگشتانم رسید، به طوری که به داخل بدن و تمام رگهای بدنم سرایت کرد مانند دوای آمپولی که تزریق می کنند، حس کردم می توانم برخیزم؛ پس برخاستم و بقیه حلقه ها را ایستاده خواندم و بکلی آن مرض برطرف گردید و دیگر اثری از آن پیدا نشد . چون بعضی در مقام جناب حر بن یزید ریاحی در شک هستند و گویند چون آن جناب کسی بود که راه را بر علیه السّلام بست و مانع شد از برگشتن آقا به مدینه، برای دفع این و دانستن مقام آن جناب تذکر داده می شود که جناب حرّ ، مردی شریف و بزرگوار و صاحب ریاست در کوفه بود و آمدنش جلو حضرت (علیه السلام) برای حفظ ریاستش و به امید اینکه کار به مسالمت می گذرد. و اما جنگ با آن حضرت و کشتن امام علیه السّلام چیزی بود که حر تصوّر آن را نمی کرد و آن را باور نمی داشت و چنانچه خودش فرمود اگر واقعه و اقدام به کشتن امام علیه السّلام را می دانست هیچگاه اقدام به چنین خطائی نمی کرد و چون پیشنهادهای امام علیه السّلام را شنید که از آن جمله این بود بگذارند تا آقا با باقیمانده اهل بیت (علیهم السلام) از عراق خارج شود و ابن سعد هیچیک را نپذیرفت، جناب حر آمد نزد عمر بن سعد و گفت آیا می خواهی با حسین (علیه‌السلام) جنگ کنی؟ گفت : آری جنگی که آسانترِ آن، بریدن سرها از بدن و جدا شدن دستهاست ! حرّ فرمود : آیا این خواسته های حسین (علیه‌السلام) را هیچیک نمی پذیری تا اینکه کار به مسالمت و صلح تمام شود. عمر سعد گفت: ابن زیاد راضی نمی شود. حرّ با خشم و دل شکسته برگشت؛ پس به بهانه آب دادن به اسبِ خود از لشکر کناره گرفت و اندک اندک به لشکرگاه حسین علیه السّلام نزدیک می شد. مهاجر بن اوس با وی گفت چه اراده داری، مگر می خواهی حمله کنی؟ حر او را نداد و لرزش او را گرفت. مهاجر گفت : ای حر ! کار تو ما را به شک انداخته به خدا قسم ! در هیچ جنگی ما این حال را از تو ندیدیم و اگر از من می پرسیدند شجاعترین اهل کوفه کیست، غیر تو را نام نمی بردم، این لرزیدن تو از چیست ؟ حر گفت : به خدا خود را میان و دوزخ می بینم ! به خدا قسم جز بهشت را اختیار نخواهم کرد اگر چه پاره پاره شوم و به آتش سوخته گردم؛ پس اسب خود را به جانب حسین علیه السّلام دوانید و سپر را واژگون کرد و دو دست بر سر گذاشت و سر به آسمان گفت : خدایا ! به سوی تو می کنم از کردار ناروایم که دل اولیای تو و اولاد دختر پیغمبر تو را آزردم و چون با این حالت عجز به امام علیه السّلام رسید سلام کرد و خود را بر خاک اندخت و سر بر قدم نهاد. امام علیه السّلام فرمود سر بردار تو کیستی ( معلوم می شود از شدت شرمساری صورت خود را پوشیده بود ) عرض کرد پدر و مادرم فدایت باد! منم ( حُرّ بن یزید ) من آن کَس هستم که تو را مانع شدم از برگشتن به مدینه و بر تو سخت گرفتم تا در این مکان هم بر تو تنگ گرفتم ، به خدا قسم ! گمان نمی بردم که خواسته های تو را رد می کنند و آماده کشتن تو می شوند . آیا توبه من پذیرفته نیست؟ امام علیه السّلام فرمود : آری خدا توبه پذیر است، توبه ات را می پذیرد و می آمرزدت؛ سپس عرض کرد گاهی که از کوفه خارج شدم ، ناگاه ندایی به گوشم رسید که گفت ای حر ! بشارت باد تو را به بهشت ( البته این بشارت به اعتبار آخر کار او بوده است ) من با خود گفتم این هرگز بشارت نخواهد بود من به جنگ پسر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله می روم بشارت معنا ندارد، اکنون فهمیدم که آن بشارت صحیح است. امام علیه السّلام فرمود آن بشارت دهنده برادرم علیه السّلام بود که تو را بشارت داد. به تحقیق که اجر و خیر را نایل شدی .