eitaa logo
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
540 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
845 ویدیو
30 فایل
ما اینجا جمع نشده ایم که تعداد اعضای #کانال و یا #بازدید از مطالب به هر نحوی برای ‌مان مهم شود! ما آمده ایم خود را #بسازیم؛ تا #نفس را از نَفَس در بیاوریم. از کانال #معبر_شهدا به کانال #شهدا؛ وصل شویم. ارتباط با خادم کانال @HOSSEIN_14 تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
اگه موقع اذان به سمت سجاده‌ات می‌دوی و از شوق وصال خدا پر درمیاری قــطــعــا موقع عبور از پل صراط هم به سمت بهشت خواهی دوید و از شوق وصال خدا به پرواز درمیای 😍😍😍 #شهد_شیریـن_نماز 🌺🍃 @mabareshohada
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب چهل و چهارم شماره خونه لیلا اینا رو گرفتم شوهرش برداشت و گفت بله بفرمایید -سلام آقامهدی خوب هستید؟ لیلاجان هست ؟ مهدی:بله یه لحظه گوشی دستتون لیلا: الو سلام حنانه جان خوبی؟ -سلام لیلا گلی من مدارکمو گرفتم لیلا:إه خب میام دنبالت بریم ثبت نام -لیلا😒😒 الان ساعت ۱۰-۱۱است تا برسی میشه ۲-۳دیگه تایم نیست لیلا:ای بترکی که بچه مایه داری اون کله شهر میشینی -خخخخ فردا بیا بریم لیلا: خوبه گفتیا وگرنه یادم نبود😁😒 فرداش منو لیلا رفتیم حوزه ثبت نام بعدشم رفتیم پایگاه ثبت نام دیدار از جانبازان کلاسای حوزه شروع شده بود 😐😐😐درس حوزه خیلی سخت بود روزا از پس هم میگذشت ما دوروز دیگه باید بریم آسایشگاه دیدار جانبازان شک دارم برم یانه گوشیمو برداشتم شماره زینب گرفتم -سلام زینبی خوبی؟ زینب:مرسی تو خوبی حنان جان -مرسی زینب میگم میشه من نیام دیدار زینب:چرااااا -حس میکنم لایق نیستم زینب :الله اکبر یعنی چی؟ نخیر نمیشه نیایی خداحافظ نذاشت حرف بزنم روسری و چادر معمولیم سر کردم جانمازم پهن کردم دو رکعت نماز خوندم بعدش زیارت عاشورا روبرو عکس حاج ابراهیم همت گفتم : حاجی این حس لایق نبودن ازم دور کن انگار نمیخاستم آروم بشم چادر معمولیم با چادرمشکی عوض کردم از خونه زدم بیرون تا ایستگاه مترو پیاده رفتم اونجا سوار مترو شدم تا بهشت زهرا مستقیم رفتم قطعه سرداران بی پلاک پیش شهیدگمنامی که همیشه میرفتم پیشش فقط گریه میکردم تا غروب مزار بودم نمازمو خوندم به سمت خونه حرکت کردم بدون خوردن شام رفتم بخوابم .................... ✍با ادامه داستان همراه ما باشید .... کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است نویسنده: بانو....ش 🌺🍃🌹🍂🍁🌻🌹 📥ورُودبِه معبر ‌شُّہَدٰاء👇 🍃🌺 @mabareshohada 🌺 👇 sapp.ir/mabareshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
يادخدااااااا ارام بخش دلهاست... روزت را متبرك كن با نام و ياد خدا خدا صداى بندهايش را دوست دارد سلام دوستان همیشه همراه 📥ورُودبِه معبر ‌شُّہَدٰاء👇 🍃🌺 @mabareshohada 🌺 sapp.ir/mabareshohada
🌺💕🍃💕🌺 🎊🎊سی و سومین روز چله "حواسمون هست با معرفتها؟؟؟" خداوند فرموده 〖مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ ۚ〗 【خدا درون سینه‌ی هیچ شخصی دو قلب قرار نداده است】 پس حب ومعرفت خدا رو تو دلمون جا دهیم ولا غیر ⇩دنیا خیــــلی زیباتر می‌شد ... اگر ... 🔍 بجای پیدا کردن عیب‌های دیگران ... عیب‌های خودمان را پیدا می‌کردیم ... اگر ... 🔍 بجای کنجکاوی بیهوده در رازهای زندگی دیگران ... کمی در مورد رازهای وجود خودمان و این جهان فکر کنیم و کنجکاو شویم 〖وَلَا تَجَسَّسُوا〗 【و هرگز تجسس مکنید】 🔰 سوره حجرات، آیه ﴿۱۲﴾ 🌹دل هاتون آسمونی و گرم ِ خـــــدای مهربون... 👇 sapp.ir/mabareshohada ✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا ڪلیڪ ڪنید 👇 🌺🍃@mabareshohada 🍃🌺
🌷 بـسم رب الـشـهدا والـصدیـقین 🌺💐شهید نیکنام نوروزی 🌺💐 تولد: ۱۳۴۵ 🌺 سال شهادت ۹ اردیبهشت ۱۳۶۵ روز تشیع 18 اردیبهشت 1365 جمعی لشکر امام حسین . گردان موسی بن جعفر از اصفهان ✅محل شهادت: فاو . دریاچه نمک . عملیات صاحب الزمان . اسم ایشان نیکنام بود ولی عاشق امام رضا علیه السلام بودند به همین علت در جبهه شهید را به نام رضا میشناختند. 🌹بعد از شهادت این شهید بزرگوار با عنایت امام رضا علیه السلام اشتباها به مشهد بعنوان شهید گمنام فرستاده میشوند که توسط یکی از همسنگرانش شناسایی میشود وبرای تدفین وتشیع ایشون به اصفهان فرستاده میشوند 🌹 💐پدراین شهید بزرگوار نقل می کنند خواب دیدم رفتم جبهه با پسرم دیدار کنم . محل استقرار دارخویین بود و پسرم را ملاقات کردم ایشون به بنده گفت شما برگردید اصفهان من دوهفته دیگه بر میگردم دقیقا دوهفته بعد روز تشیع پسرم بود 💐 ✅مطلب ارسالی از خانواده بزرگوار شهید از اعضای کانال معبر شهدا 🌸🌸🌸 🌹 🌹 🌹 _طیبه_شهدا __صلوات 👇 sapp.ir/mabareshohada 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 ✍مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا ڪلیڪ ڪنید 👇 🌺🍃@mabareshohada 🍃🌺🌺💐
باید ای دل اندکی بهتر شویم! یا که اصلا آدمی دیگر شویم....! از همین امروز... هنگام #نماز با خـــــدا قدری صمیمے تر شویم...! #نماز_اول_وقت #شهیدمدافع_حرم_عباس_دانشگر #سالروز_ولادت 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
آی شهدا به ارباب بگویید هرچند حبیب نیستیم همچون شما اما از قبیله حرّیم و منتظر عنایتی که در خیل عاشورائیان درآییم... شهادت 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🕊🌷🕊 🌷شهید... نگاهت گاهی است گاهی ناراحت شاید هم اما هر چه هست هیچگاه سایه ی چشمهایت را از سرم برندار نگاهم کن...🕊 🌹 🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
ﺗﻮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﮐﻨﺎﺭت باشم ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮﺍﻡ... ﺣﺎﻻ ﺑﺒﯿﻦ دوریت با ﻣﻦ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.. گاهے دلم بے هوا ، هوایتان را مے کند . . ... السلام علیک یا ایها الرئوف اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةًمُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ماصَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ ️زندگیتون امام رضایی❤️✋🌸 ورُودبِه معبر ‌شُّہَدٰاء 🍃 @mabareshohada 🌹🍂🍁🌻🌹🌺 🌸❤️
💖💐💕🔆 داستان واقعی و بسیار جذاب چهل و پنجم نیمه های شب بود یه دشت سبز هیچکس نمیدیدم راه افتادم تا ببینم اینجای که توشم کجاست وای خدایا چه درختهای قشنگی چه شکوفهای خوشگلی إه اون سمت انگار یکی هستن صداشون زدم ببخشید آقا سرشونو برگردوندن دیدم حاج ابراهیم همت هست و بغل دستشم یه آقای هست که روی ویلچر هست صدای اذان تو دشت پیچید حاج ابراهیم :خواهر اذانه یهو چشمام بازشد خدایا خواب بودم گریم گرفت خدایا آقا ابراهیم همت همه جا میومد کمکم میکرد گوشیمو برداشتم به زینب پیام دادم زینب من برای دیدار میام آسایشگاه زینب :باشه عزیزم روز پنجشنبه که رسید یه روسری زرد و نارنجی سرکردم سرراهم به پایگاه با زیب یه دسته گل خیلی خوشگل خریدم ما که رسیدیم پایگاه اتوبوسم رسید سوار شدیم ‌یه ساعت دیگه رسیدیم آسایشگاه ..... 💖💐💕🔆 .................... ✍با ادامه داستان همراه ما باشید .... کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است نویسنده: بانو....ش 🌺🍃🌹🍂🍁🌻🌹 📥ورُودبِه معبر ‌شُّہَدٰاء👇 🍃🌺 @mabareshohada 🌺 👇 sapp.ir/mabareshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا