#سلام_امام_زمانم 💚 آقا جانم❤️🍃 🦋 یڪ نفر ✨از جنسِ اِحسآسِ #ٺُ میخوآهَد دِلَم 🦋یڪ نفَر مثلِ خودَٺ اصلاً #ٺُُ را میخوآهَد دِلَم.. ✨ڪاش زودتر بیایی #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🌺🍃@mabareshohada🌺🍃

🎧 حرم رقیه |#استودیویی 👤 #محمد_حسین_حدادیان 👌بسیار دلنشین #پیشنهاد_دانلود #اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_علیه السلام 🌹اینجا معبر شهداست 👇 ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺 🌺

#سلام_امام_زمانم 😍✋ هرچہ ڪردم بنویسم ز تو مدح وسخنی یا بگویم ز مقام تو ڪہ یابن الحسنی این قلم یار نبود و فقط این جمله نوشٺ: پسرحیـــدر ڪرار، تو ارباب منی #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🌺🍃@mabareshohada🌺🍃

🔘 وا زینبا .. 🎼 #تنظیم_استودیویی 🎧 #نواهنگ فوق‌العاده👌 #پیشنهاد_دانلود #اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_علیه السلام 🌹اینجا معبر شهداست 👇 ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺

﷽❣️ #سلام_امام_زمانم ❣️﷽ هر روز از نبودنِتان دردّ می ڪِشیم ؛ رَحـــــمی بڪـــــــن بہ حالِ دلِ بی قــرارها ... #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 📮در ثواب نشر شریک شوید📡 -------------------------- ڪلیڪ ڪنید 👇 🍃🌺 @mabareshohada 🌺 🔶🔷🍃🔷🔶🍃 ™

#رزق #شب_ششم 🏴 #یا_قاسم_بن_الحسن ❤️ _علیه السلام قاسم سیزده سال یا کمتر داره اما خوب می فهمه، خوب می بینه: طفل عاشق کی ز عشق بیگانه است بچه ی پروانه هم پروانه است دید باباش صداش زد، جلوی عمو سر به زیر نشسته است، امام حسن (علیه السّلام) دست قاسم را تو دست ابی عبدالله گذاشت، سفارش کرد، این جانشین من در کربلا با توست … . آری، او مصداق این آیه است: (قال انی عبدالله اتانی الکتاب وجعلنی نبیا) فرمود: قاسم جان ! یه وصیت شفاهی کنم، عموت کربلا می ره، نذاری غریب بمونه، همه ی خانواده بر حسن (علیه السّلام) گریه کردند، این بچه ده سال تو دامن عمو بزرگ شد … . ابی عبدالله همون احترامی که به دیگر بچه هاش می کنه به قاسم و عبدالله می کنه، عبدالله همش سکوت داره، همش دارای ذکر است، تا شب عاشورا سردارها سخن گفتند، تا گفت: عمو جان ! عمو فرمود: جانم، کاَنَّ منتظر بود، قاسم حرف بزنه، آیا من هم فردا فدای شما می شوم، فرمود: مرگ در ذائقه ی تو چگونه است، بی درنگ فرمود: احلی من العسل نه برای علی اکبر (علیه السّلام) و نه برای عباس (علیه السّلام) این جمله ای که برای قاسم فرمود را نگفت: فرمود: نه تنها فردا شهید می شوی، بلکه به بلای عظیم گرفتار می شی. تنها رزمنده ای که هیچ زره به تن نکرده قاسمه، آمد میدان صدا زد: ان تنکرونی فابن الحسن گفت: هذا حسین کالاسیر … . برگشت به سمت خیمه ها فرمود: عمو ! تنشمه، فرمود: الان به دست جدم سیراب می شی، برگشت میدان، بعضی پیرمردهای کوفه گفتند: این پسر سلطان جمل است، ریشه ی جملیون را از کار انداخته، فقط باید محاصره اش کرد، از دور نیزه پرتاب کنید، سنگ بزنید، قاتل اومد … . میان این همه آشوب و نیزه و شمشیر مرا ببخش اگر مثل لاله وا شده ام به خاک خیمه گه آرام بگذاریدم مر ا که زیر سم اسب نخ نما شده ام منبع:كتاب گلواژه های روضه 🌹اینجا معبر شهداست 👇 ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺🌺