قبل از خواب زمزمہ ڪنیم🍃🌸
اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
✨"خداونداااا✨
آخر و عاقبت ڪارهاے ما را
ختم بہ خیر ڪن ..."🍃🌸
🌙آرامش شب نصیب تون😴🌙
@mabareshohada
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#صفحه_353
🌹صوت زیبا و دلنشین همراه با ترجمه فارسی با لحن دلنشین 👇
🍃🌺 @mabareshohada 🍃🌺
❄️🍃🌹🍃❄️
353_Page.MP3
912.8K
#فایل_صوتی_بسیار_زیبا
#صفحه_353_قرآن_کریم
✍️مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
🍃🌺 @mabareshohada
#سلام_شہدا..
گوئے سماوات
از شوق وصــلتان
بہ سجده اى مےافتاد،
از جنس #سجود_ملائڪةاللہ!
ڪہ شما بہ حق،
"خلیفةاللہ" بودید..
#شهید_مشلب
#صبحتون_شهدایی
🍃🌹
@mabareshohada
✨✨✨🌹✨✨✨🌹✨✨✨
@mabareshohada
اول ذیحجه سالروز ازدواج
پاکترین زلالترین
شادترين مقدس ترین
نورانی ترین و خوشبو ترین
گلهاي گيتي
روشنترین تلاقی آب و آیینه
✨حضرت فاطمه الزهرا"سلام الله علیها "✨
و
✨حضرت علی"علیه السلام "✨
را به محبان و شیعیان
این 🌹دوگل هستی🌹 تبریک عرض میکنیم.
✨🌹🌹🌹✨🌹🌹🌹✨
┅┄🍃┄💕┄🍃┄┅⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🍃🌺 @mabareshohada 🍃🌺
┅┄🍃┄💕┄🍃┄┅
☘️💐☘️
#داســتـان_هاے_خـوانـدنے
#خنده_حلال
🔰كرايه با امام على علیه السلام
🔰ﯾﮏ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ می کرد؛
ﺍﯾﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﯼ ﻭﻫﺎﺑﯽ
ﺳﻮﺍﺭ شد...
ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﺯ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﺵ ﮔﻔﺖ:
ﮐﺮﺍﯾﻪ ﺭﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ (علیه السلام ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﻭ ﺯﺩ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ..
ﻣﻨﻢ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮐﻬﻮﻟﺖ ﺳﻦ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﺮﻡ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ..
ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻧﮓ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﯽ
ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻢ ﺧﻮﺭﺩ
ﺩﯾﺪﻡ
ﻃﺮﻑ ﮔﻮﺷﯽ ﺁﯾﻔﻮﻥاﺵ ﺭﻭ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ..
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﺑﯿﺎ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﺍﺕ ﺭﻭ ﺑﺪﻡ ..
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ (علیه السلام
ﮐﺮﺍﯾﻪ ﺭﻭ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩ ..
ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﮔﻮشیت ﺭو ﺑﮕﯿﺮ ..
😅😅
🔱ان شاالله برا هممون امام علی حساب کنه🔱
💠روزتان سرشار از شادی💠
🍃┄💕┄🍃┄┅
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🍃🌺 @mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #کتاب_عارفانه🌙 (فوق العاده قشنگ) #قسمت_سیزدهم من در آن دوران نزدیکترین دوس
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#کتاب_عارفانه 🌙(فوق العاده قشنگ)
#قسمت_چهاردهم
تاچشمم به رودخانه افتاد سرم را انداختم پایین وهمان جا نشستم❗️
بدنم شروع کرد به لرزیدن.
نمی دانستم چه کارکنم❗️
همان جا پشت درخت مخفی شدم.
کسی آن اطراف مرا نمی دید.
درخت ها و بوته ها مانع خوبی برای من بود.
من با چشمانی گردشده ازتعجب منتظر ادامه ی ماجرای احمدبودم.
چرا این قدر ترسیده بود⁉️🤔
احمد ادامه داد؛
من میتوانستم به راحتی گناه بزرگی
انجام بدهم.
در پشت آن درخت و در کنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شناکردن بودند.
✨✨✨✨
من همان جاخدا را صدا زدم وگفتم؛
خدایا کمکم کن.
خدایا الان شیطان به شدت مرا وسوسه میکند که من نگاه کنم.
هیچ کس هم متوجه نمیشود.اماخدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم.
کتری خالی را برداشتم و سریع از آنجا دور شدم.
بعد هم از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها. هنوز دوستان مسجدی مشغول بازی بودند.
برای همین من مشغول درست کردن
آتش شدم.
چوب ها را جمع کردم و به سختی آتش را
آماده کردم.
خیلی دود توی چشمم رفت.
اشک😢 همین طور از چشمانم جاری بود.
یادم افتاد که حاج آقا گفته بود؛ #هر_کس_برای_خدا_گریه_کند خداوند
او را خیلی دوست خواهد داشت.
همین طور که داشتم اشک میریختم گفتم؛
ازاین به بعد برای خدا گریه میکنم.😭
حالم خیلی منقلب بود.از آن #امتحان_سختی که درکنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز #دگرگون بودم...
#ادامه_دارد
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادے با ڪسب اجازه از
انتشاراه و مولف براے تایپ.
#تذڪر❌: تایپ ڪتاب ها در فضاے مجازے حتما باید با ڪسب اجازه از انتشارات و مولف باشد.
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
✨
طلبه شهید مصطفی ردانی پور برای مراسم #ازدواج خود علاوه بر میهمانان ، یک کارت دعوت نیز برای حضرت زهرا سلام الله علیها می نویسد و به ضریح حضرت معصومه سلام الله علیها می اندازد.
شب #حضرت_زهرا سلام الله علیها را در خواب می بیند که به عروسی اش آمده اند.
شهید ردانی پور به ایشان می گوید:
خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط می خواستم احترام کنم.
حضرت زهرا سلام الله علیها پاسخ می دهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟»
#شهید_مصطفی_ردانی_پور 🌷
#ولادت: ۱۳۳۷
#شهادت: ۱۳۶۲
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺