خورشیـد
مُردّد است
کم رنگ شده...
اینجا ،
حال و روز هیچ کس خوش نیست...
اِنگار دل همه برای تــو تنگ شده...
#سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی🌷
📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی🌺
@mabareshohada
جهان کوچک من ؛
از تو زیباست.
هنوز از عطر لبخند تو سرمست
واسه تکرار
اسم سادهی توست
صدایی از من عاشق اگر هست…
#سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی 🌷
📎سلام ، صبحتون شهدایی🌺
@mabareshohada
ﯾﮏ ﺩﻡ ﺑﯿﺎ ﺑﺎ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ
ﺩﺳﺘﯽ ﺑﭽﺮﺧﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ
ﭼﺮﺧﯽ ﺑﺰﻥ ، ﻣﺴﺘﯽ ﻧﻤﺎ،
ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﺭﺍﻥ ﻭ ﺑﺮﻭ
#سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی🌷
📎سلام ، صبحتون شهـــــدایی🌺
@mabareshohada
من ،
صدای نفست را سلامی میدانم؛
که آفتـاب
اولین بار
به دانهی گندم داد ...
عکس کمتر دیده شده
شهید #سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی🌷
در کنار سرداران
🌷شهید مهدی باکری
🌷شهید احمد کاظمی
🌷شهید مهدی زینالدین
📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی🌺
@mabareshohada
شیرین تر
از شعر تبسمت
هیچ نیافته ام ...
لبخند بزن
و بگذار خنده عاشقانه ات
کام دلم را قند نماید ..
#سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی🌷
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
#خاطرات_شهدا
حضرت آقا آمده بودند کرمان. مثل همیشه یکی از برنامههایشان دیدار با خانواده شهدا بود. قرعه افتاده بود به نام ما. دیگر از خدا چه میخواستیم؟ وقتی آمدند حاج قاسم هم همراهشان آمده بود. لابهلای حرفها از فرصت استفاده کردم و رو به حضرت آقا گفتم: «آقا انشاءاللّه فردای قیامت همه ما رو که اینجا هستیم شفاعت کنید.» فرمودند: «پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کنند.» بعد هم خم شدند و سرشان را بهطرف حاج قاسم گرداندند. نگاهی به حاجی کردند و فرمودند: «این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند انشاءاللّه.»
حاجی سرش را انداخت پایین. دو دستش را گرفت روی صورتش.
ــ بله! از ایشان قول بگیرید به شرطی که زیر قولشان نزنند.
[چند ماه بعد...]
جلوی در ورودی دیدمش. مراسم افطاری حاجی به بچههای جبهه و جنگ بود. گفتم: «حاجی قول شفاعت میدی یا نه؟ واللّه اگه قول ندی داد میزنم میگم اون روز حضرت آقا در مورد شما چی گفتن؟»
حاجی گفت: «باشه قول میدم فقط صداش رو در نیار.»
زوری زوری از حاجی قول شفاعت را گرفتم.
✍️ به روایت جواد روحاللهی
📚 منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، ص 58
#سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی🌷
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺