🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
❤️💔🍃
عاشقان چون با بصیرت مےشوند
جنگ باشد #حاجهمت مےشوند
چون نباشد جنگ، اندر جنگ نرم
تحت امر رهبر حجت مےشوند
#شهید_ابراهیم_همت🌷
#شهید_حجت_الله_رحیمے🌷
#همت_نسل_سوم
رفیق شهید #شهیدت مےکند❤️
یادشون با صلواتــــــــ❤️
صبحتون شهدایی و پر از نگاه شهدا
🌷 @mabareshohada 🌷
🍃❤️🍃
وقتی درونت پاڪ باشد
خدا چهره ات را گیرا مےڪند
و خودت هم مےشوی دستگیر...
اصلا راز دستگیری شهدا
همین پاکےدرونشان است...👌
#شهید_ابراهیم_همت❤️
روزتـــون منور به #نگـــاهشهـدا🌹
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
❤️🍃❤️
و هر روز #صبــح
از آسمان دل من
#پرستو هایے رها مےشوند،
که به هواے دیدن بهار #چشمهاے تــو مےآیند ...😍❤️
#شهید_ابراهیم_همت
رفیقشهیـــدم🌹
روزتون متبــرک با #یادشهدا☺️
@mabareshohada
🍃❤️🍃
🌹صبحِ آن #دیده
بخیر است👌
ڪه نگاهش❤️
به جمالِ رخ دلــــدار
منور گردد.😍..
#شهید_ابراهیم_همت❤️
#روزتون_بخیر_با_عطر_شهداء🌹
@mabareshohada
🍃❤️🍃
#پــیامے_از_بهــشت
روشنــفڪران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند👌 زیرا نه آن را مےشناختند🍃و نه برایش زحمت و رنجے متحمل شدهاند.☝️
#شهید_ابراهیم_همت
@mabareshohada
اگر هر صبح
نگاه مهربانت❤️
برکت زندگیام باشد🍃
چیز دیگری از " خدا " نمیخواهم☺️☝️
#سلام ✋
#نگاه_شهدا_بدرقه_روزتون🌸
#شهید_ابراهیم_همت🌹
@mabareshohada
🍃❤️🍃
#بسیجی هر کجا برود جریان ساز می شود🙂✌️
حتی دوران سربازی در پادگان شاهنشاهے 📸
خيلی عصبانی بود⚡️ سرباز بود و مسئول آشپزخانه كرده بودندش ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد🙂، سحری بهش ميرساند ولي يك هفته نشده، خبر سحری دادنها به گوش سرلشكر ناجی رسيده بود😱 او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همهی سربازها به خط شوند☹️ و بعد، يكی يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه سربازها را چه به روزه گرفتن😏 و #ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت🙁، برگشته بود آشپزخانه با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييكها را برق انداختند😃 و منتظر شدند براي اولين بار خدا خدا ميكردند سرلشكر ناجی سر برسد🙈 ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد نگاه مشكوكی به اطراف كرد😐 و وارد شد ولی اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد😂👌 پاي سرلشكر شكسته بود و ميبايست چند صباحی توی بيمارستان بماند😊 تا آخر ماه رمضان، بچهها با خيال راحت روزه گرفتن☺️👌
#شهید_ابراهیم_همت
#فــرمانده_دلها🌹
@mabareshohada
❤🍃❤
🍁 امروز را با
نفس گرمتان آغاز مےڪنیم ...
🍁آنـان همه از
تبار بـاران بودند ،
🍁 رفتنــد ولے
ادامـه دارند هنــوز ....
#شهید_ابراهیم_همتـــــ❤️
#روزتـــون_شهدایے🌸🍃
@mabareshohada
🍃🌹🕊
.
.
رسیده ام به #خدا 🕊
از مسیرِ چشمانت؛😍
به نقطه ای که تلاقیِعشق و✨
عرفان است🌱
.
#شهید_ابراهیم_همت
#روزتون_مزین_بهنگاهشهید 🌹
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
متبرکـ استـ
تمـامـ روزی که صبحش
با یاد تـو آغاز شـود ؛😍
ای شهیــد ...✨🌸
#شهید_ابراهیم_همت
#روزتون_شهدایی🕊
@mabareshohada
رفیـــق جــان
حالا که دستمان✋
از تو کوتاه است
کمی یـادمـان کن😔
به همین یادت زنده ایم 💔
گاهی نگاهی
#سید_الشهدای_جنگ
#شهید_ابراهیم_همت
@mabareshohada
🌹شهید ابراهیم همّت🌹
🌸نقشه کشی برای سربازها🌸
خيلي عصباني بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه كرده بودندش. ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري به ش مي رساند. ولي يك هفته نشده، خبر سحري دادن ها به گوش سرلشكر ناجي رسيده بود. او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه ي سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب به خوردشان داده بود كه «...سربازها را چه به روزه گرفتن!»
و حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه.
.....
ابراهيم با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييك ها را برق انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا مي كردند سرلشكر ناجي سر برسد.
.....
ناجي در درگاه آشپزخانه ايستاد. نگاه مشكوكي به اطراف كرد و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. پاي سرلشكر شكسته بود و مي بايست چند صباحي توي بيمارستان بماند. تا آخر ماه رمضان، بچه ها با خيال راحت روزه گرفتند.
منبع : يادگاران، جلد 2 كتاب شهيد محمد ابراهيم همت ، ص 11📚
#خاطرات_شهدا
#روزه
#شهید_ابراهیم_همت
🌺🍃🌹🍂🍁🌻🌹
#فوروارد_یادتون_نره
📥ورُودبِه معبر شُّہَدٰاء👇
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
یک شهید یک داستان🌹
این قسمت #شهید_ابراهیم_همت
🌱خواب کیلومتری🌱
اللهم صلی علیه محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
@mabareshohada