🍃🌹🕊
#خـــاطرات_شهدا 🌹
💢هر بار که به ماموریت میرفت، موقع خداحافظی موبایل، شارژر موبایل یا یکی از وسایل دمدستی و ضروریاش را جا میگذاشت تا به بهانه آن بازگردد و خداحافظی کند. اما دفعه آخر که میخواست به سوریه برود حال و هوای بسیار عجیبی داشت. همه وسایلش را جمع کردم. موقع خداحافظی بوی عطر عجیبی داشت🌸. گفتم «ابوالفضل چه عطری زدی که اینقدر خوشبو است؟»🤔 گفت «من عطر نزدهام!
💢 برایم خیلی جالب بود با اینکه عطری به خودش نزده اما این بوی خوش از کجا بود.⁉️ آن روز با پدر و مادرش به ترمینال رفت.
مادرشان میگفتند وقتی ابوالفضل سوار ماشین شد بوی عطر عجیبی میداد،😳 چند مرتبه خواستم به پسرم بگویم چه بوی عطر خوبی میدهی‼️ اما نشد و پدرشان هم میگفتند آن روز ابوالفضل عطر همرزمان شهید🕊 را میداد و بوی عطرش بوی تابوت شهدا بود.
💢وقتی میخواست از در خانه برود به من گفت ❗️«همراه من به فرودگاه نیا» و رفت😢. برعکس همیشه پشت سرش را نگاه نکرد.😔 چند دقیقه از رفتنش گذشت. منتظر بودم مثل همیشه برگردد و به بهانه بردن وسایلش دوباره خداحافظی کند. انتظارم به سر رسید. زنگ زدم☎️ و گفتم این بار وسیلهای جا نگذاشتهای که به بهانهاش برگردی و من و مهدی را ببینی.⁉️ گفت «نه عجله دارم❌، همه وسایلم را برداشتم»
✍️راوی:همســـر شهید
#شهید_ابوالفضل_شیروانیاڹ 🌷
📎 سالـــــروز شهادٺ
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺