🍃شهید #محسن_دین_شعاری
#ولادت:١٣٣٨/١/۵
#شهادت:١٣۶۶/۵/١۵
#محل_شهادت:سردشت,ارتفاعات دوپازا.
😝فرازی از وصیت نامه #شهید_محسن_دین_شعاری↯↯
برادران از استغفار و دعا دور نشوید (دعای کمیل و نماز جمعه) که بهترین درمان برای تمکین دردها است
ســـالروز_شهادت🌷🕊
#شادی_ارواح _طیبه_شهدا __صلوات
🔷🔸ڪانال مَعبَر شُـــــهَــــدا 🔷🔸
✅ڪانال برتر⏬
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
🌷 سـردار شــღـــید
#محمد_عبادیان
#ولادت : 1331 بهشهر
#شهادت :1365
مـسئولیت: مـسئول تدارکات 27 محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله
#محل_شهادت عملیات کربلای 5
#منطقه شلمچه
شهید محمد عبادیان، زاده شهرستان بهشهر، روز سی ام فروردین ماه سال 1331 چشم به جهان گشود
با تشکیل تیپ و سپس لشکر 27 محمد رسول الله (صلی اله علیه وآله) تهران، معاونت پشتیبانی و تدارکات این یگان را برعهده گرفت و سرانجام در همین مسؤولیت، در 24 دی ماه سال 1365 در جریان نبرد کربلای 5 واقع در منطقه شلمچه، دعوت حق را لبیک گفت.
جملاتی از وصیت نامه شهید
اگر بعد از من میخواهید راه بنده را ادامه دهید و روح من از شما راضی و خوشنود باشد همیشه در خط اسلام و در خط ولایت فقیه که همان خط اسلام است حرکت بکنی
وصیت مخصوص برای همسرم دارم که هیچوقت کلام خدا را فراموش نکند که می فرماید: «ان الله مع الصابرین» خداوند متعال با صبرکنندگان است و در زندگی خود همیشه صبر و بردباری را سرمشق زندگی خود قرار دهند.
💠شـادی روحـش #صلوات
کانال معبر شهدا ⏬⏬
@mabareshohada
🍃🌺
روزهای آخر اسفند بود که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردیم، آن موقع هنوز برنامه ی راهیان نور به شکل امروزی نبود، ما به همراه خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس رفته بودیم...
به فکه که رسیدیم، کمی جلوتر از آن، مقر تخریب ما بود که اسم آن جا را الوارثین گذاشته بودیم...
رسول کم سن و سال بود به رسول میگفتم: نگاه کن پسرم، ببین بچهها این قبرها را زمان جنگ کنده بودند میآمدند داخل این قبرها، نماز میخواندند، نماز شب میخواندند، مناجات میکردند، ولی حالا این قبرها غریب ماندهاند دیگر از آن حال و هوا خبری نیست.
بعد نماز ظهر یکدفعه متوجه شدم رسول نیست، با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم رفته داخل یکی از این قبرها، به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه میکند، همانجا گریهام گرفت.
#شهید_رسول_خلیلی
#ولادت:۶۵/۹/۲۰
#شهادت:۹۲/۸/۲۷
#محل_شهادت:سوریه
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
🇮🇷 معبر شهدا 🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ #کتاب_عارفانه 🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_پنجاه_و_چهارم #دوکوهه 😍 راوی : رح
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
#کتاب_عارفانه 🌙(فوق العاده قشنگ)
#قسمت_پنجاه_و_پنجم
«صبحانه فانوسی»
[رحیم اثنی عشری]
بعد از مدتی حضور در دو کوهه اعلام شد که گردان سلمان برای پدافندی منطقه ی مهران اعزام می شود.
خوب به یاد دارم که هفتم دی ماه ۱۳۶۴ 🗓 به منطقه سنگ شکن در اطراف مهران رفتیم.
شبانه جایگزین یک گردان دیگر شدیم.
من و احمد آقا و علی طلایی و چند نفر دیگر در سنگر بودیم.
یادم هست که احمد آقا از همان روز اول کار #خودسازی خود را بیشتر کرد.
او بعد از نماز شب به سراغ بچه ها می آمد.
خیلی آرام بچه ها رو
برای نماز صبح صدا می کرد.
احمد آقا می رفت بالای سر بچه ها و با ماساژ دادن شانه های رفقا با ملایمت می گفت: فلانی، بلند میشی❓موقع نماز صبح شده.
بعضی از بچه ها با اینکه بیدار بودند از قصد خودشان را به خواب می زدند تا احمد آقا شانه آنها را ماساژ بدهد❗️
بعد از اینکه همه بیدار می شدند
آماده نماز می شدیم.
سنگر ما بزرگ بود و پشت سر احمد آقا جماعت برقرار می شد.
بعد از نماز و زیارت عاشورا بود که احمدآقا سفره را پهن می کرد و می گفت:
خوابیدن در بین الطلوعین #مکروه است. بیایید صبحانه بخوریم.
ما در آن روزها
《صبحانه فانوسی》 می خوردیم.
صبحانه ای در زیر نور فانوس❗️ چون هوا هنوز روشن نشده بود.
وقتی هم که هوا روشن می شد ☀️ آماده استراحت می شدیم.
آن زمان دوران پدافندی بود و کار خاصی نداشتیم.
فقط چند نفر کار دیده بانی را انجام می دادند.
☆☆☆
توی سنگر نشسته بودیم.
یکدفعه صدای مهیب انفجار آمد.
پریدیم بیرون.
یک گلوله توپ مستقیم به اطراف سنگر ما اصابت کرده بود.☄️💥
گفتم بچه ها نکنه دشمن می خواد بیاد جلو⁉️
در اطراف سنگر ما و بر روی یک بلندی، سنگر کوچکی قرار داشت که برای دیده بانی استفاده می شد.
مسئول دسته ما به همراه دو نفر دیگر دویدند به سمت سنگر دیده بانی.
احمدآقا که معمولاً انسان کم حرفی بود و آرام حرف میزد یکباره فریاد زد:
بایستید. نرید اونجا‼️
هر سه نفر سر جای خود ایستادند❗️
احمدآقا سرش را به آهستگی پایین آورد. همه با تعجب به هم نگاه می کردیم❗️
این چه حرفی بود که احمدآقا زد⁉️
چرا داد زد⁉️
یکباره صدای انفجار مهیبی آمد.💥
همه خوابیدند روی زمین❗️
وقتی گرد و خاک ها فرو نشست به محل انفجار نگاه کردیم.
از سنگر کوچک دیده بانی هیچ چیزی باقی نمانده بود❗️
یکبار از فاصله دور به سمت خط می آمدیم.
یک خاکریز به سمت خط مقدم کشیده شده بود. احمدآقا از بالای خاکریز حرکت کرد. ما هم از پایین خاکریز می آمدیم.
فرمانده گروهان از دور شاهد حرکت ما بود. یکدفعه فریاد زد:
برادر نیّری، بیا پایین. الان تیر میخوری.
احمدآقا سریع از بالای خاکریز به پایین آمد.
همین که کنار من قرار گرفت گفت:
من تو این منطقه هیچ اتفاقی برام نمی افته. #محل_شهادت من جای دیگری است❗️
چند روز بعد دیدم خیلی خوشحاله. تعجب کردم و گفتم:
برادر نیّری، ندیده بودم اینقدر شاد باشی⁉️
گفت: من تو تهران دنبال یک کتاب بودم ولی پیدا نکردم. اما اینجا توانستم این کتاب رو پیدا کنم.
بعد دستش را بالا آورد. کتاب 《سیاحت غرب》 در دست احمدآقا بود.
#ادامه_دارد
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادی با کسب اجازه از
انتشارات ومولف برای تایپ.
@mabareshohada
🌷 سـردار شــღـــید
#سید_محمد_حسین_علم_الهدی
🍃ولادت: 1337 اهواز
سال شهادت – 1359/10/16
مـسئولیت: فرماندهی سـپاه هـویـزه
#محل_شهادت (16 دی ماه) حماسه هویزه، شهادت سید حسین و یارانش در دشت هویزه
. اولین شعاری که حسین قبل از پیروزی انقلاب با خط زیبا نوشت این شعار بود:
تنها ره سعادت: ایمان، جهاد، شهادت
قرآن و شناسایی پیکر شهید علم الهدی
عراقیها با تانک از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری که هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازهها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی که در کنارش بود شناختند. قرآنی با امضای امام خمینی(ره) و آیتالله خامنهای.
هویزه....دل را بدجور به کربلا می برد....عبور تانک ها از بدن هایشان... مانند سم اسبان رو بدن ها....بدن های شان زیر آفتاب....وای....عاشورایی بوده است هویزه....چه جوانانی....ما کجا هستیم... آن ها کجا بودند....خود را آماده کنیم....ان شالله در رکاب امام زمان مان بجنگیم....خود را برای بودن مقابل تانک ها آماده کنیم....از جان خود بگذریم برای مولایمان....علم الهدی ها باشیم برای مولا.....ولی ابتدا باید از سیم خاردار نفس خود عبور کنیم....
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
شهید مدافع حرم آل الله #فرهاد_خوشه_بر 🕊🌺
فرهاد دو فرزند داشت اقا محمد و فاطمه خانم که دخترش شش ماه بعداز شهادت پدر بدنیا امدن...
🌸فرهاد #زندگی_ساده ای داشت، عزم بسیار #راسخی برای شهادت داشت. اخلاقش طوری نبود که در مورد کارهایش با کسی صحبت کند، بدون ریا کارهارو انجام میداد طوری که کسی نفهمه، در اموری که گیر میفتادم بنده را نصیحت می کرد.خیلی مهربان ,بسیارصبور وباگذشت بود ، اصلا اهل غیبت نبودن هروقت هم جایی غیبت میشد یا بحث رو باصلوات عوض میکرد یا جمع رو ترک میکرد...
#محل_شهادت سوریه #منطقه تل قرین،
اهل استان گیلان
🌷مزار شهید: گلزار شهدای لنگرود گیلان
#تاریخ_شهادت ۹ اسفند ۹۳ ساعت ۱۵
#نحوه_شهادت اصابت تیر مستقیم
#سالگرد_شهادت
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
🕊☘️اللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ
وَآلِ مُحَمـَّدﷺوَ عَجِّـل فَرَجَهُـم☘️🕊
ڪلیڪ ڪنید 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
🌴🥀🌴
#سید_محمد_حسین_علم_الهدی
🍃ولادت: 1337 اهواز
سال شهادت – 1359/10/16
مـسئولیت: فرماندهی سـپاه هـویـزه
#محل_شهادت دشت هویزه
. اولین شعاری که حسین قبل از پیروزی انقلاب با خط زیبا نوشت این شعار بود:
تنها ره سعادت: ایمان، جهاد، شهادت
قرآن و شناسایی پیکر شهید علم الهدی
عراقیها با تانک از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری که هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازهها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی که در کنارش بود شناختند. قرآنی با امضای امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای.
هویزه..دل را بدجور به کربلا می برد...عبور تانک ها از بدن هایشان.مانند سم اسبان رو بدن ها....بدن های شان زیر آفتاب..وای..عاشورایی بوده است هویزه....چه جوانانی..ما کجا هستیم..آن ها کجا بودند..خود را آماده کنیم..ان شالله در رکاب امام زمان مان بجنگیم...خود را برای بودن مقابل تانک ها آماده کنیم.از جان خود بگذریم برای مولایمان..علم الهدی ها باشیم برای مولا.....ولی ابتدا باید از سیم خاردار نفس خود عبور کنیم..
سالروز شهادت شهید حسین علم الهُدی و یاران عاشورایی اش در عملیات نصر و حماسه شهدای مظلوم کربلای هویزه گرامی باد.
شانزدهم دی ماه
#سالروز_آسماني_شدن
حماسه ساز کربلای هویزه
#شهید_والامقام
#سید_محمد_حسین_علم_الهدی
و یاران دلیرش
گرامی باد .
🌷
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺