#ممنونم_خدا 🙏
👁 هربار که پلک میزنم؛
- تو از غدههایی که پشت پلکم قرار دادی، مقداری اشک آزاد میکنی تا سطح چشمم همیشه تمیز و مرطوب و روان باشه...
- اینجوری، خیلی راحت و بدون سوزش چشم، میتونم هم پلک بزنم و هم کرهٔ چشمم رو بچرخونم تا اطرافم رو ببینم.
- تو با موادی که توی اشک قرار دادی، پیوسته چشمم رو ضدعفونی میکنی و با از بین بردن باکتریهایی که به چشمم وارد میشن، از این عضو عزیز و حساسِ من مراقبت میکنی.
- راستی! اینو هم فهمیدم که تو، توی اشک چشم من مواد مغذی گذاشتی، تا قرنیهٔ چشمم رو هم تغذیه کنی...
- تو، روزانه هزاران بار برام پلک میزنی،
و همهٔ این کارها رو روزانه هزاران بار، در یک چشم به هم زدن، برام انجام میدی تا مواظبم باشی...💞
ممنونم ازت خدا... 🙏
#شکرگزاری
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
#ممنونم_خدا 🙏
▪️به موهای ریز روی پوستم نگاه میکنم؛
تو خیلی وقتا با همین موهای نازک ازم محافظت میکنی 💞
- وقتایی که یه موجود ریز روی بدنم راه میره؛ با حرکات همین موهاست که خبرم میکنی و نمیذاری بهم آسیب بزنه.
- تو حتی باهاشون روی پوستم رو میپوشونی تا اشعههای مضر، مستقیم بهش برخورد نکنن و وارد بدنم نشن.
- تو تمام اینکارا رو بوسیلهی موهایی انجام میدی که با رشدشون، دارن مواد زائد بدنم رو خارج میکنن،
این یعنی یک تیر و ۱۰ نشان!
موهای دستم رو نوازش میکنم
ممنونم ازت خدا...🙏
#شکرگزاری
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
#ممنونم_خدا 🙏
🍯 وقتی یه چیز مقوی میخورم؛
- تو کربوهیدرات و چربی و ویتامینهایی که جذب کردم، از طریق یه سیاهرگ خونی بزرگ میبری سمت کبدم؛
- توی این کارخونه کوچیک، این مواد پیچیده، تبدیل میشن به مواد سادهتری که برای بدنم قابل استفاده است.
- تو هر کدوم از این واکنش ها رو توی بخش خاصی از کبدم انجام میدی و یه مقدار از انرژی رو فورا میفرستی توی خونم.
- اما باقی موادی که فعلا بهشون نیاز ندارم رو توی انبار کارخونه کوچیکم ذخیره میکنی تا وقتی لازم شد، آزادشون کنی و من دوباره بانشاط بشم.
♨️ تو کبد من رو شبیه یک حساب پسانداز ساختی، تا همیشه خیالم راحت باشه که اندوختۀ انرژی دارم.
ممنونم ازت خدا...🙏
#شکرگزاری
↶【به ما بپیوندید 】↷
🌺 @mabareshohada 🌺
#ممنونم_خدا 🙏
وقتی حتی عمقیترین قسمت بدنم آسیب میبینه؛
- تو بلافاصله با صدها رشتۀ عصبی که در سرتاسر بدنم قرار دادی، پیامی به سمت نخاع میفرستی،
- اینبار از نخاع یه پیام درد، به مغز ارسال میکنی،
- این انتقال پیامها رو در صدم ثانیه رقم میزنی تا خیلی زود درد رو احساس کنم،
- اینجوری به من میفهمونی که صدمهای به بدنم وارد شده، و باید سراغ درمانش برم.
☜ من از اینکه جاییم درد بگیره ناراحت میشم و نق میزنم؛
√ درحالیکه اگه احساس درد نبود، من خیلی زود و بدون اینکه بفهمم، دونهدونه اعضای بدنمو از دست میدادم! ✘
💞 از اینکه این زنگ هشدار رو توی بدنم کار گذاشتی
ممنونم ازت خدا...🙏
#شکرگزاری
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
#ممنونم_خدا 🙏
👁 وقتی چشمام رو باز میکنم ↓
- نور محیط به سرعت وارد چشمام میشه؛
- وقتیکه نور داره از روزنۀ وسط عنبیه یا همون مردمک چشمم میاد داخل،
- اگه خیلی شدید باشه، در لحظه عضلههایی که از قبل توی بافت عنبیهم قرار دادی رو منقبض میکنی..
با اینکار فوراً مردمک چشمم رو تنگ و کوچیک میکنی تا نور خیلی کمتری وارد چشمام بشه و من اذیت نشم...
- از طرفی اگه هوا خیلی تاریک باشه، تو یه سری عضلۀ دیگه رو توی عنبیهم منقبض میکنی تا مردمکم رو باز و بازتر کنی و نور بیشتری به چشمام بیاد و من بتونم اطرافم رو ببینم.
- وقتی چشمام رو باز میکنم، نور محیط ممکنه اونقدر شدید باشه که به اعصاب چشمم آسیب بزنه، و یا فضا اونقدر تاریک باشه که نتونم حرکت کنم...
- اما این اتفاقها نمیافته، چون تو با نهایت دقت و ظرافت، میزان ورودی نور رو تنظیم میکنی و مواظبم هستی...💞
ممنونم ازت خدا...🙏
#شکرگزاری
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
#ممنونم_خدا 🙏
👃وقتی گرد و غبار وارد بینیم میشه؛
- تو با تحریکِ سیستم عصبیم ،
موهای ریز بینیم رو تکون میدی...
- بلافاصله، با یه نفس عمیق هوای زیادی رو میاری داخل ریههام و تا جایی که ممکنه اونو فشرده میکنی
- برای اینکه بتونم هوای فشرده شده رو توی سینه نگه دارم ؛ زبونم رو میچسبونی به سقف دهانم تا راه گلوم رو ببندی.
- حالا وقتشه که اینهمه هوا رو یکدفعه آزاد کنی تا عامل مزاحم به بیرون پرتاب بشه..
- اما چشمام ممکنه تحمل این حجم فشار رو نداشته باشن و آسیب ببینن ؛ پس تو اونا رو محکم میبندی،
- و همزمان راه گلوم رو باز میکنی؛ و من عطسه میکنم..
✖️ارادۀ من هرگز نمیتونه مثل تو با چنین سرعتی از سلامتیم مواظبت کنه..
✨بیدلیل نیست که بهمون یاد دادی بعد هر عطسه بگیم ؛ الحمدلله..
ممنونم ازت خدا...🙏
#شکرگزاری
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
#ممنونم_خدا 🙏
🦠وقتی که بدنم عفونت میکنه؛
- با اینکه دمای بدنم رو بالا میبری، اما رگهای کوچیک پوستم رو میبندی تا عرق نکنم؛
و با این تب و حرارت، جلوی رشد عفونت رو توی بدنم میگیری.
- همزمان گلبولهای سفید خونم رو زیاد میکنی و میفرستیشون تا با عوامل مزاحم بجنگن.
- توی این درگیری، ضربان قلبم رو هم بالا میبری تا خون بیشتری به اندامهای حیاتیم برسونی و اونها رو امن نگه داری..
- وقتی این مبارزه به پایان میرسه و عفونت از بین میره، رگهای کوچیک پوستم رو باز میکنی تا عرق روی تنم بشینه و حرارتم بیاد پایین؛
📍تو همهچی رو دوباره برمیگردونی به حالت عادی.
🌟وقتی که بدنم عفونی میشه ، من ناراحتم که تب میکنم ، اما در حقیقت تو داری از بدنم مراقبت میکنی...
ممنونم ازت خدا...🙏
#شکرگزاری
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
#ممنونم_خدا 🙏
🤯وقتی تو یه موقعیت خطرناکِ ناگهانی قرار میگیرم؛
- توی صدم ثانیه، تفکر آگاهانه رو ازم میگیری
- بعد بلافاصله حجم خیلی زیادی از آدرنالین و هورمونهای دیگه رو تو بدنم آزاد میکنی،
- اینجوری میشه که نفسکشیدن و ضربان قلبم رو تند میکنی تا؛
- از طرفی خون و اکسیژن بیشتری به مغزم برسونی که بتونه در لحظه و آنی تصمیمگیری کنه،
- و از طرفی قند و انرژی بیشتری به سمت عضلهها ببری تا بتونن واکنش مناسبی نشون بدن..
🔺اگه کنترل همهٔ اینا با خودم بود؛ تا حالا بارها کارم از کار گذشته بود.
ممنونم ازت خدا..🙏
#شکرگزاری
🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃