~🕊
#روایت_عشق^'💜'^
بهش گفتیم:
چرا برنمیگردی عقب با این همه تركش هایی که توی تن ات داری؟؟؟؟
میگفت: آدم برای این خرده ریزه ها كه برنمیگرده .
تركش باید اندازه لیوان باشه تا آدم خجالت نكشه بره عقب.
روی خاکریز نشسته بود، که یه خمپاره خورد کنارش!!!
آخر سر هم با یكی از همین تركشهای لیوانی رفت.
اما عقب نه،
بهشت..🕊...