📌 برخورد «حاج قاسم» با مردی که روزی صاحب کار ایشان بود
🔹یکی از کارمندان هتل های سابق کرمان که حالادیگر سن و سالی از او گذشته بود و اوضاع شغلی بسامانی هم نداشت،
بعنوان پیمانکار آشپزخانه دریکی از جلسات استانداری کرمان حضور داشت...
◇ حاجی یک دفعه متوجه ایشان شد، بلندشد و سراغش رفت، دستش را گرفت، آورد کنار خود نشاند، به همه معرفی اش کرد.
🔹 حاج قاسم گفت: من پیش این آقا کار میکردم ، این آقاصاحب کارمن بودن.
◇ حاجی برخلاف خیلی هاکه سعی درمخفی نگهداشتن گذشته ی خود دارند، به گذشته و دوستان قدیمی اش افتخار میکرد....
📚نقل از: محمد حسین کریمیان،نشریه اطلاعات
#حاج_قاسم
#صاحب_کار
@madadazshohada
🌱🍃🌱🍃🌱
فاطمه مغفوری فرزند شهید عبدالمهدی مغفوری درگفتوگو با خبرنگار فارس در تشریح روایت رهبر معظم انقلاب اظهار کرد: زمان پیش از شهادت پدرم، حاج قاسم فرمانده لشگر بودند، پدر من نیز فرمانده بسیج جنوب شرق بود و چون در بخش تبلیغات و ساماندهی نیروها بود، فاصله مکانی بین او و حاج قاسم حاضر در جبههها بود.
وی با اشاره به پیشینه آشنایی با سردار سلیمانی افزود: بخش زیادی از آشنایی حاج قاسم با خانواده ما مربوط به بعد از شهادت پدر میشود؛ ما تقریبا همسایه بودیم و به دلیل همسن بودن من با دختر بزرگ شهید سلیمانی، من و نرجس خانم به اتفاق هم مدرسه میرفتیم و حتی گاهی در ایام امتحانات خود حاج آقا شخصا ما را به مدرسه میبردند.
فرزند شهید مغفوری اضافه کرد: به واسطه همین همسایه بودن و ارتباط با دختر ایشان و از طرفی به واسطه اینکه ما خانواده شهید بودیم و حاج آقا خود را مقید میدانستند که به خانواده شهدا سر بزنند، این ارتباط از زمان کودکی شکل گرفت.
خطبه عقد من و همسرم را حضرت آقا خواندند/ خاطراتم با حاج قاسم را کتاب میکنم
فاطمه مغفوری گفت: سال ۱۳۸۴ که حضرت آقا سفر استانی به کرمان داشتند با واسطهگری شهید سلیمانی، حضرت آقا خطبه عقد من و همسرم را در کرمان خواندند و ما پس از آن به واسطه شغل همسرم برای زندگی به تهران آمدیم.
وی با اشاره به تداوم ارتباط با سردار شهید سلیمانی ادامه داد: در تهران نیز حاج آقا لطف و محبت بسیاری به ما داشتند و بعضا ماهی یکبار به ما سر میزدند و این ارتباط به همین شکل حفظ شد و به دلیل شلوغی و حجم بالای کاری، حاج قاسم معمولا صبحهای زود برای صبحانه به منزل ما تشریف میآوردند.
فرزند شهید مغفوری خاطرنشانکرد: در طول این سالها خاطرات زیادی از همراهیها و کمکهای حاج قاسم داریم که تصمیم دارم تمام آنها را نوشته و تبدیل به کتاب کنم.
حاج قاسم یکبار با لباس نظامی در بیمارستان حاضر شد
فاطمه مغفوری با اشاره به روایت رهبر انقلاب در دیدار با خانواده شهید سلیمانی بیانکرد: ماجرایی که حضرت آقا در دیدار با خانواده شهید سلیمانی به آن اشاره داشتند مربوط به اردیبهشت ماه ۹۸ است که دخترم باید تحت عمل جراحی قرار میگرفت. البته پیش از آن نیز به صورت ناگهانی متوجه دیابت پسرم شدیم که موجب بستری شدن یک هفتهای او در بیمارستان شد که در آن زمان نیز حاج قاسم در بیمارستان مرتبا به ما سر میزد.

وی افزود: معمولا حاج قاسم با لباس فرم جایی نمیرفتند و از کودکی دیده بودم که برای رفتن به جایی خیلی سریع در منزل یا هرجایی لباس فرم خود را عوض میکردند ولیکن در یکی از روزها که ایشان برای سرزدن به من و پسرم حسین به بیمارستان حضرت علی اصغر(ع) آمدند، با لباس فرم آمدند.
فرزند شهید مغفوری گفت: پسرم در آن زمان حدودا ۹ ساله بود و دخترم هم ۳ سال از حسین بزرگتر است. پس از مرخص شدن پسرم از بیمارستان، به فاصله یک شب شاهد تورم شکم دخترم بودیم که همگی تعجب و نگران شدیم.
وی ادامه داد: سراغ متخصصان زیادی رفتیم تا علت این مسئله را پیدا کنیم. متخصصان پس معاینه گفتند دخترت باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد تا دلیل قطعی بیماری مشخص و برطرف شود. این شرایط ۲ هفته ادامه داشت و شهید سلیمانی در این 2 هفته پیگیری کار ما بودند و وقتی فرصت میکردند در منزل و بیمارستان به ما سر میزدند و حتی چندین بار از عراق و سوریه با من تماس گرفتند.
به دوستان شهیدت بگو فرزند من را شفا دهند/ «عمو جان توکل کن» از دهان حاج قاسم نمیافتاد
فاطمه مغفوری با بیان اینکه شهید سلیمانی در منزل خود قاب عکسی بزرگ، شاید ۱.۵ متری داشتند که تصویر اکثر شهدای کرمان از جمله پدر من در آن بود، گفت: حاج قاسم با حضور و صحبتهای خود سعی در انتقال آرامش به من را داشت و جمله «توکل کن» از دهانش نمیافتاد. یک روز که خیلی نگران حال فرزندم بودم با اضطرار به شهید سلیمانی گفتم، حاج آقا وقتی به خانه رفتید در خانه به آن قاب عکس بزرگ و دوستان شهیدت بگو فرزند من را شفا دهند.

@madadazshohada
30.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 مدیر جلسه من نیستم
🔹️ مدداز شهدا
@madadazshohada
🖊 بسمالله الرحمن الرحیم
🍃 استاد از كلام خانم مالك(ره) فرمودند:
يكي از راههای بسيار مجرب توسل به ام العباس ام البنين(س) است؛
🔹 نذر مجرب نان برای بیبی امالبنين (س) به هر تعداد كه ميتوانيد.
🔹 ده سوره یس نذر ایشان کرده به این صورت كه در سه شب جمعهی متوالی، در هر شب جمعه سه مرتبه سوره يس هديه کرده، سپس شب جمعهی چهارم، يك مرتبه میخوانید كه جمعا ده سوره يس هديه شده باشد.
💫 شادی روح مطهر استادحاجیه خانماکبری(ره) صلوات
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ #استاد_شجاعی
✘ فکر گذشته داغونم کرده!
ضربههایی که از بقیه خوردم!
کارهای اشتباهی که خودم انجام دادم و شکست خوردم،
بدبختیا و سختیهایی که کشیدم،
آخه حق من این گذشته نبود ✘
🌐 آپارات | یوتیوب
@madadazshohada
#شهدا
رفتم سرِ مزارِ رفقاے شهيدم
فاتحہ خوندم ، اومدم خونہ.
شب تو خواب رفقاے شهيدم رو ديدم...
رفقام بهم گفتند:
فلانے ، خيلے دلمون برات سوخت
گفتم: چرا
گفتند: وقتے اومدے سر مزار ما فاتحہ خوندے
ما #شهدا آماده بوديم
هر چے از خدا مےخواے برات واسطہ بشيم...🥺
ولے تو هيچے طلب نڪردے و رفتے
خيلے دلمون برات سوخت💔
" سر مزار شهدا حاجاتتون رو بخواهید
برآورده میشہ."
راوی: حاج حسين ڪاجے
#شهیدانه
🌺امام علي عليه السلام :
كَما تُعينُ تُعانُ
آن گونه كه ياري ميكني ، ياري ميشوي
غررالحكم و دررالكلم ، ح ۷۲۰۹ .
💰معامله با امام زمان
صاحبخانه ام میگفت روز اولی که اومدی من اصلا نمی خواستم به طلبه خونه بدم
همسرم گفت بیا با امام زمان معامله کنیم..
گفتم چطور؟
گفت :این طلبه سرباز امام زمانه..
ما هم خیلی نیاز به کرایه این خونه نداریم ، زندگیمون بدون کرایه این خونه هم می گذره .
😟سال۹۷ بود ، مونده بودم چکار کنم از طرفی بنگاهی گفت این خونه شما ۱۰۰ میلیون پیش ۱ میلیون حداقل کرایشه..
بذار برات اجاره بدم..
خانه ۱۰۰ متری تک خواب.همکف خونه نوساز، بحرخیابون.شمالی.حیاط دار.کابینت کرده..
🤔 بین دو راهی مونده بودم،کی از پول بدش میاد اونم ماهانه اون مبلغ، از طرفی حرف های همسرم ،معامله با امام زمان ؟؟امتحان نکرده بودم خدایا چکار کنم ؟
با طلبه رفتیم بنگاه ، بهش گفتم بنویس ۳ میلیون پیش ، ۳۵۰ هزار اجاره ،
بنگاهی گفت اشتباه نمیکنی ؟
گفتم نه ..با امام زمان معامله کردم..
👈مدتها بود از یه شخصی طلبی داشتم بهم نمیداد و اصلا پیداش نمی کردم.منم مدرکی نداشتم .خیلی هم دنبالش گشتم.پیغام فرستادم،اصلا جوابم نمیداد
یک روز بهم زنگ زد با تعجب گوشی نگاه کردم. خود بی شرفش بود ، جوابش دادم ..
گفت آقای فلانی من پول ندارم که بدهی تون بدم ، اما یه زمین دارم اون سر کشور توی شهر..... خدا وکیلی ارزش اون زمین هم نصف پولیه که ازتون چند سال پیش گرفتم ، اگه میخواهید بیایید صبح بنامتون کنم، منو حلال کنید ، اگر هم نمیخواهید پولی ندارم که بدم..
😒منم که مدرکی ازش نداشتم با اکراه قبول کردم. اون زمین تو یه شهر دیگه بود
بعد از مدتی یه تغییر و تحولی اطرافش شد زمین قیمت پیدا کرد...
قیمت زمین نجومی شد.باور نکردنی بود.
اون زمینو بعداز ماه رمضان فروختم
۳ تا خونه با پولش خریدم😊
۲ تا آپارتمان و یک خونه ویلایی
🔷ازش پرسیدم حالا از این طلبه رفیق ما چه قدر میگیری امسال؟
گفت من هیچی نمیخوام اضافه کنم
همسر اون طلبه به همسرم گفته بود ما رومون نمیشه با این قیمت بازم ساکن این خونه باشیم، منم گفتم باشه ۱۰۰ هزار رو کرایه خونه بذارید
گفت ۳ میلیون تومن پیش ۴۵۰ هزار کرایه
میگفت عجیب برکت داره پول این طلبه.
👈همین شخص میگفت میخام پسرم را امسال هشتمش تمام بشه بفرستم حوزه طلبه بشه.
راوی :محمد جواد ظهیریان
🖊به قلم مهدی قاضی زاده
@madadazshohada
📌 «مادر است ؛ عادت به دل بستن دارد نه دل بریدن .... »
🔹 حاجیه خانم خدیجه حسنخانی ، مادر شهید حق وردیان میگوید:
داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، داود آنقدر به خدا نزدیک بود و در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید وبه همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد.
◇ شبها هر از گاهی که بیدار می شدم میدیدم زمزمهای از داخل اتاق داود به گوش میرسد وقتی در را آهسته باز میکردم میدیدم فرش را کنار زده روی خاک نشسته و گریه میکند، میگفتم داوود جان تو این راه رو میروی مدرسه و میای آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه میکنی؟ میگفت: مادر جان برای شما دعا میکنم…!
📎 پ.ن تصویر: گیلان_تصویر وداع مادر با فرزندش چند روز قبل از شهادت
#شهید_داوود_حق_وردیان
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@madadazshohada
📌 مژدگانی سردار شهید داوود حق وردیان ۱۰ روز قبل از شهادتش به خانواده اش
🔹 سردار شهید داود حقوردیان پس از دو ماه ازدواج، مجدد راهی جبهههای جنوب شد و در مصاف با دشمنان میهن اسلامی شجاعانه نبرد کرد
◇ و در تاریخ ۹ اردیبهشت ۶۱ یعنی فقط ۱۰ روز قبل از شهادت خود در تماس تلفنی که با مادر و همسر مکرمهاش داشت پس از شنیدن مژده مادر مبنی بر عطیه الهی خداوند به آنها
◇ خطاب به مادر میگوید:
اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ۱۰ روز دیگر موعد آن فرا میرسد، تاریخ شهادتش را به خانواده اش اعلام کرد،
◇ و سرانجام در روز یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۶۱ در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله دشمن بعثی از ناحیه دست چپ و پشت مجروح و در عنفوان جوانی و در حالی که فقط بیست و یک سال سن داشت پس از سه سال حضور در جبهه های نبرد، ندای حق را لبیک گفت و به عرشیان پیوست.
◇ پیکر مطهر سردار شهید حقوردیان پس از تشییع باشکوه امت حزب الله رشت در گلزار شهدای رشت ماوا گرفت.
✍ #مناجات_نامه
#سردارشهیدداودحقوردیان (۱۳۵۹/۵/۱)
🔹 خداوندا شرمندهام نساز در روز قیامت و به آتشم نیفکن که طاقت هیچ کدام را ندارم.
◇ پس خداوندا، تو خود یاریم کن تا خود را بسازم و در جهاد با نفس پیروز گردم.
◇ پروردگارا، مسلمان از دنیا بروم ،
خداوندا تمام بندگانت را توفیق ده و تعذیب اسلامی عنایت فرما.
🔹️مددازشهدا
@madadazshohada
🌴🍀🌴🍀🌴🍀🌴
*خب دوستان*
*امشب*
*مهمان 💕 شهید داود حق وردیان💕 بودیم*
*هرکس دوست داره این شهدا دعاشون کنه _یک سوره حمد و سه توحید هدیه کند به این شهدای والا مقام*
*در هیاهوی محشر*
*فراموشمون نکنید*
*برادر شهید*
📌 توسل شهید حقوردیان به امام زمان (عج)
🔹 شهید حق وردیان خود را سرباز حقیر امام زمان (عج) می دانست و همیشه از او مدد می گرفت.
◇ خودش تعریف می کرد در عملیات پاوه وقتی ماشین روی مین رفته بود من و شهید افتخاری هر دو زخمی شده بودیم به امام زمان (عج) متوسل شدم در آن هنگام بود که دستی آمد و مارا در آن تاریکی راهنمایی کرد.
✍ مناجات زیبای شهید با پروردگارش:
◇ خدایا اعمالمان را از ریا پاک کن
و به اخلاص زینت ده.
◇ خدایا ببخشای گناهانم را و ایمانم ده
تا در رهت قدم بگذارم.
◇ خدایا، کمکم کن از اسارت و بندگی
نفسم رها شود تا بنده تو گردم.
◇ خدایا، یاریم کن تا شایسته شهادت شوم
شهادتی که شاهد زمان شوم.
#شهید_داوود_حقوردیان
🔹️ مدداز شهدا
@madadazshohada