🌺 مدد از شهدا 🌺
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_پنجاه_و_هشتم آدم می تواند زخم ها و جراحی ها را تحمل کندرچون خو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_پنجاه_و_هشتم آدم می تواند زخم ها و جراحی ها را تحمل کندرچون خو
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_پنجاه_و_نهم
همه ی هم و غمش این بود که تا جایی که بدنمان می کشد ، در حرم بمانیم😍 زیارت نامه بخوانیم و روضه و توسل . سیری نداشت ...
زمانی که اشکی نداشت ، راه می افتاد که برویم هتل.
هتل هم می آمد که تجدید قوا کند برای دوباره رفتن به حرم ..
در کاروان ، رفیقی پیدا کرد لنگه خودش..
هم مداح بود هم پاسدار!
مداحی و روضه کاروان را دو نفری انجام می دادند ،ولی اهل این نبود ، که با کاروان و با جمع برود ..
می خواست دو نفری باهم باشیم .
می گفت :« هرکی کربلا میره ، از صحن امام رضا میره!»💛
قسمت شد خادم حرم حضرت عباس علیه السلام فیش غذا به ما داد ..
خیلی خوشحال بودیم ، رفتیم مهمانسرای حضرت 😍
با خواهرم رفتیم برگه جواب آزمایش را بگیریم ، جوابش مثبت بود .
میدانستم چقدر منتظر است...
مأموریت بود .
زنگ که زدم بهش گفتم ، ذوق کرد .
میخندید 😅
وسط صحبت قطع شد ..
فکر کردم آنتن رفته یاشارژ گوشی اش مشکل پیدا کرده .
دوباره زنگ زد ، گفت : « قطع کردم برم نماز شکر بخونم!»✨
این قدر شاد و شنگول شده بود که نصف حرف هایم را نشنید 😉
خیلی انتظارش را می کشید..
در ماموریت های عراقی و سوریه لباس نوزاد خریده بود و در حرم تبرک کرده بود به ضریح .
در زندگی مراقبم بود ، ولی در دوران بارداری بیشتر...
از نه ماه ، پنج ماهش نبود و همه آن دوران را خوابیده بودم ..
دست به سیاه و سفید نمی زدم . از بارداری قبل ترسیده بودم .
خیلی لواشک و قرء قوروت دوست داشتم
تا اسمش میامد هوس می کردم.
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_شصتم
پدر و مادرم می گفتند : « نخور فشارت می افته! »
اما محمدحسین برایم می خرید..
داخل اتاق صدایم میزد : « بیا باهات کار دارم!»
لواشک و قره قوروتها را یواشکی به من می داد و با خنده می گفت :
« زن مارو! باید مثه معتادا بهش جنس برسونیم ! » 😂
نمی توانستم زیاد در هیئت ها شرکت کنم .
وقتی میدید مراعات می کنم ، خوشحال می شد و برایم غذای تبرکی می آورد 🙃
برای خواندن خیلی از دعاها و چله ها کمکم می کرد .
پا به پایم می آمد که دوتایی بخوانیم.
بعضی را خودش تنهایی می خواند 😂
زیاد تربت به خوردم میداد.
به خصوص قبل از سونوگرافی و آزمایش ها..
خودش از کربلا آورده بود و می گفت : « اصل اصله!»
اسم بچه را از قبل انتخاب کرده بودیم : امیرحسین
در اصل ، امیرحسین اسم بچه اولمان بود .
به پیشنهاد یکی از علمای تهران ، گذاشتیم امیرمحمد .
گفته بود : « اسم محمد رو بذارید روش تا به برکت این اسم ، خدانظر كنه و شفا بگیره ! »
می گفت :
« اگه چهار تا پسر داشته باشم ، اسم هرچهارتاشون رو میذارم حسین ! »😁
با کمک مادرم ، داخل ماشین نشستم .
راه افتاد . روضه گذاشت ، روضه حضرت علی اصغر..
سه تایی تادم در بیمارستان گریه کردیم برای شیرخواره امام حسین (ع)💔
زایمانم در بیمارستان خصوصی بود ..
لباس مخصوص پوشید آمد داخل اتاق .
به نظرم پرسنل بیمارستان فکر می کردند الان گوشه ای می نشیند و لام تا کام حرف نمی زند..
برعکس ، روی پایش بند نبود ، هی قربان صدقه ام می رفت😂
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد
🌴🌴🌴
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهالسلام )
@madadazshohada
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@madadazshohada
#صبحتان_حسینی
💫♥️🍃♥️🍃💫
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
♥️با توسل به شهدای گمنام و۷۲ شهید کربلا♥️
🌸شهدای این چله🌸
۱🌷شهید علیرضا کریمی
۲🌷شهیدداود عبداللهی
۳🌷شهید حسینعلی بالویی
۴🌷شهیدحمید قبادی نیا
۵🌷شهیدعباسعلی فتاحی
روز اول👈🏼 ۲۸ تیر🌼🌿
روز دوم👈🏼 ۲۹تیر🌼🌿
روز سوم👈🏼 ۳۰ تیر🌼🌿
روز چهارم👈🏼 ۳۱ تیر🌼🌿
روز پنجم👈🏼 ۱ مرداد🌼🌿
روز ششم👈🏼 ۲ مرداد🌼🌿
روز هفتم👈🏼 ۳ مرداد🌼🌿
روز هشتم👈🏼 ۴ مرداد🌼🌿
روز نهم👈🏼 ۵ مرداد 🌼🌿
روز دهم👈🏼 ۶ مرداد🌼🌿
روز یازدهم👈🏼 ۷ مرداد🌼🌿
روز دوازدهم👈🏼 ۸ مرداد🌼🌿
روز سیزدهم👈🏼 ۹ مرداد 🌼🌿
روز چهاردهم👈🏼 ۱۰ مرداد 🌼🌿
روز پانزدهم👈🏼 ۱۱ مرداد 🌼🌿
روز شانزدهم👈🏼 ۱۲ مرداد 🌼🌿
روز هفدهم👈🏼 ۱۳ مرداد🌼🌿
روز هجدهم👈🏼 ۱۴ مرداد 🌼🌿
روز نوزدهم👈🏼 ۱۵ مردذد 🌼🌿
روز بیستم👈🏼 ۱۶ مرداد🌼🌿
روز بیست ویکم👈🏼 ۱۷مرداد 🌼🌿
روز بیست دوم👈🏼 ۱۸مرداد 🌼🌿
روز بیست وسوم👈🏼 ۱۹مرداد 🌼🌿
روز بیست وچهارم👈🏼۲۰مرداد🌼🌿
روز بیست وپنجم👈🏼 ۲۱مرداد🌼🌿
روز بیست وششم👈🏼 ۲۲مرداد🌼🌿
روز بیست وهفتم👈🏼 ۲۳مرداد🌼🌿
روز بیست وهشتم👈🏼۲۴مرداد🌼🌿
روز بیست ونهم👈🏼 ۲۵مرداد
روز سی ام👈🏼 ۲۶ مرداد
روز سی ویکم👈🏼 ۲۷ مرداد
روز سی دوم👈🏼 ۲۸ مرداد
روز سی سوم👈🏼 ۲۹ مرداد
روز سی وچهارم👈🏼 ۳۰مرداد
روز سی وپنجم👈🏼 ۳۱مرداد
روز سی وششم👈🏼 ۱شهریور
روز سی وهفتم👈🏼 ۲شهریور
روز سی وهشتم👈🏼 ۳شهریور
روز سی ونهم👈🏼 ۴شهریور
روز چهلم👈🏼 ۵شهریور
🌼روزتون شهدایی🌼
❤️هر روز ۱۰۰ صلوات ( یک دور تسبیح برای هر ۵ شهید)
🌼هر روز ، تاریخ می زنیم 🌼
🌷ثواب ختم را به نیابت از شهدا تقدیم می کنیم ب آقا امام حسین علیه السلام وآقا ابوالفضل العباس علیهالسلام🌷
❤️حاجت روا ان شالله❤️
🌷التماس دعا🌷
💫♥️🍃♥️🍃💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هر_صبح_یک_سلام✋
روزت را زیبا کن!
عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم❤
@madadazshohada
🌷شهید داوود عبداللهی 🌷
شهید داود عبداللهی شهیدی است که پس از شهادت پیکرش در میان شکاف سخرهای جاماند و چندی پیش نرگس آبیار فیلم شیار ۱۴۳ را با الهام از زندگی و نحوه شهادت این شهید ساخت.
جهادگر شهید داوود عبداللهی در سال 1344 در خانوادهای مذهبی در تهران متولد شد، تحصیلات ابتدایی خود را در سنندج گذراند. در همان ایام به مطالعه کتابهای مذهبی میپرداخت. وی از 6سالگی به نماز، روزه و قرآن علاقه فراوانی داشت، بهطوری که چندین بار در مسابقه قرائت قرآن مجید اول شد.با نوارهای عبدالباسط حافظ قرآن شد
داوود در سن شش سالگی حافظ قرآن شد، مادر میگوید من و پدر بچهها بیسواد بودیم، داوود با نوارهای عبدالباسط قرآن را حفظ کرد.
شهید عبداللهی دوره آموزش نظامی خود را در بسیج اراک گذراند، با شروع جنگ تحمیلی چهار مرتبه داوطلبانه به جبهههای حق علیه باطل رفت.
داوود عبداللهی در تاریخ دوازدهم آذرماه 62 در عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین به درجه رفیع شهادت نائل گردید و با شهادت خود پرونده پرافتخار خود را جاودانه کرد.
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهید داوود عبداللهی 🌷
🌼سکانس روبروشدن مریلا زارعی با پسرش ،فیلم شیار ۱۴۳
🖤@madadazshohada
🌺 مدد از شهدا 🌺
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_شصتم پدر و مادرم می گفتند : « نخور فشارت می افته! » اما محمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 مدد از شهدا 🌺
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_شصتم پدر و مادرم می گفتند : « نخور فشارت می افته! » اما محمد
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_شصت_و_یکم
برای کادر پزشکی خیلی جالب بود که آدم مذهبی و این قدر تقلا وجنب و جوش!
با گوشی فیلم می گرفت .
یکی از پرستارها می گفت : « کاش میشد از این صحنه ها فیلم بگیری ، به بقیه نشون بدی تا یاد بگیرن ! »😂
قبل از اینکه بچه را بشویند ، در گوشش اذان و اقامه گفت .
همان جا برایش روضه خواند ، وسط اتاق زایمان ، جلوی دکتر و پرستارها ..
روضه حضرت علی اصغر ..
آنجایی که لالایی می خوانند .
بعدهم کام بچه را با تربت امام حسین برداشت 🙃
اصرار می کرد شب به جای همراه بماند کنارم .
مدیر بخش می گفت : « شما متوجه نیستین اینجا بخش زنانه؟!»
دکتر را راضی کرده بود با مادرم بماند ، اما کادر بیمارستان اجازه ندادند .
تا یازده دوازده شب بالای سرم ایستاد . به زور بیرونش کردند.
باز صبح زود سروکله اش پیدا شد .😂
چند بار بهش گفتم :
« روز هفتم مستحبه موهای سربچه رو بتراشیم!» راضی نشد ..
بهش گفتم : « نکنه چون خودت درد بی مویی کشیدی ، دلت نمیاد؟! »
می گفت : « حیفم میاد!»😕
امیر حسین سیزده روزه بود که بردیمش هیئت ، تولد حضرت زینب (ع) بود و هوا هم خیلی سرد و هیئت شلوغ ، مدام به من میگفت :
« بچه رو بمال به درودیوار هیئت!» 😁
خودش هم آمد بردش قسمت آقایان و مالیده بودش به درودیوار هیئت
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_شصت_و_دوم
برایش دو بار عقيقه کرد : يك بار یک ماه و نیم بعد از تولدش که عقیقه را ولیمه داد ، یکی هم برد حرم حضرت معصومه (ع) 😍
برای خواندن اذان و اقامه در گوشش ، پیش هرکس که زورمان رسید بردیمش . در یزد رفتیم پیش حاج آقا آیت اللهی و حاج آقا مهدوی نژاد .
در تهران هم حاج آقا قاسمیان ، حاج منصور ارضی و حاج حسین مردانی..
باهم رفتیم منزل حاج آقا آیت اللهی .
حرف هایی را که ردوبدل میشد ، میشنیدم .
وقتی اذان واقامه حاج آقا تمام شد ، محمدحسین گفت :
« دو روز دیگه میرم مأموریت ، حاج آقا دعاکنین شهید بشم!»
هری دلم ریخت 😔
دیدم دستشان را گذاشتند روی سینه محمد حسین و شروع کردند به دعاخواندن..
بعد که دعا تمام شد ، گفتند : « ان شاء الله خدا شما رو به موقع ببره ،.
مثل شهید صدوقی ، مثل شهید دستغیب! »
داخل ماشین بهش گفتم : « دیدی حاج آقا هم موافق نبودن حالا شهید بشی؟! »
سری بالا انداخت و گفت : « همه این حرفا درست ، ولی حرف من اینه :
لذتی که علی اکبر امام حسین برد ، حبیب نبرد! ❤️»
روزی که می خواست برود مأموریت ، امیرحسین ۴۷ روزش بود .
دل کندن از آن برایش سخت بود😢
چند قدم میرفت سمت در ، برمی گشت دوباره نگاهش می کرد و
می بوسیدش😍
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
💖 کانال مدداز شهدا 💖
@madadazshohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
ارسالی اعضا👇
سلام از شما درخواست میکنم تو گروه دعا کنید بابام یه عمل سخت داره حالشم خوب نیست یه حمد شفا بخونن.انشاالله حاجت روا شید
به نیت همه شفای بیماران و شفای پدر این عزیزمون همگی یک حمد بخونید
خیر ببینید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای حاجت، روزهای سه شنبه این عمل را انجام دهید .
از کرامات شهید سید مجتبی صالحی خوانساری
حتما ببینید🥺
@madadazshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️پاداش بانی شدن برای زیارت کربلا
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #فرحزاد
🏴_____________________
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
@madadazshohada
شماره کارت جهت کمک به زائرین سفر اربعین حسینی(هر کسی در حد توان خود به زائرین اربعین حسینی کمک کند)
⚫️هر وجهی اضافه بیاد خرج زوار امام حسین (ع) میشه
⚫️شماره کارت اختصاصی کمک به زائرین سفر اربعین حسینی
6037691618179626(زهرا عزیزخانی) ⚫️روی شماره کارت بزنید تا کپی شود آیدی ارتباط @yazaahrah
🔷بسیاری از آنچه امروز داریم همان دعاهایی بود که فکر میکردیم خدا آنها را نمی شنود..❣
@madadazshohada