🌺 مدد از شهدا 🌺
:@madadazshohada #کتاب_شهید_نوید📚 #همقدم_بهروایتهمسرشهید✍ بود به چشم انتظاری اش برای شهادت. به
@madadazshohada
#کتاب_شهید_نویدصفری
#همقدم_بهروایتهمسرشهید✍
انگشتر را انداختم انگشتش و دستش را بوسیدم. آخ ببخشید حواسم نبود پیش شما از انگشت و انگشتر حرف نزنم قرآن را باز کردم سوره مؤمنون .آمد انگار آقا نوید با آن صدای قشنگش داشت میخواند: قَدْ َأفْلَحَ المؤمنون.. پیکرش را بوسیدم و زیر لب گفتم خوش
به حالت که رستگار شدی! دعا کن منم شبیه تو عاقبت به خیر بشم اول من و پدر آقا نوید را بردند توی اتاق کوچک معراج الشهدا. پیکر توی تابوت بود.
پرچم را که کنار زدند و پیکر را آوردندبیرون. کلاه سبزش را هم گذاشتد روی پیکر همان کلاهی که توی سفر راهیان نور از بازاراهواز خرید چقدر سرانتخاب این کلاه وسواس به خرج داد. پدر آقا نوید که پیکر را ،دید باصدای لرزانی گفت: «خودشه! این نوید خودمونه نویدم قدش بلند بود پسرمهیکلی بود این شهید ماست این شهید ماست. پیکر را بغل کرده بود و خوابیده بود توی آغوش پسرش و مثل بچه ها گریه میکرد ما کجا و شما کجا خانم جان ولی راستش هرکس آن صحنه را میدید یاد آقا اباعبدالله می افتاد. یاد لحظه ای که کنار پیکر قطعه قطعه ی علی اکبرش نشسته
مثل
على بود.
همان جا بالای سر پیکر بودیم که وسایل شخصی اش را که موقع شهادت همراهش بود آوردند میخواستند مطمئن شوند این پیکر متعلق به شهید ماست. کوچکش را از پاکت درآوردند و باز کردند. فکر میکنید توی جانمازش چی گذاشته بود؟ یک کارت جیبی زیارت عاشورا که عکس رفیقش شهید سعید علیزاده رویش بود ختم استغفار امیرالمؤمنین تسبیح آبی که ساعتش را هم به آن وصل کرده بود و عکس رفیق شهیدش علی .خلیلی هرچه چشم چرخاندم که پلاکش را ببینم .ندیدم همان پلاکی که توی سفر راهیان نوری که با هم رفتیم برای خودش سفارش داد و گفت رویش بنویسند دو همکار شهید رسول خلیلی و شهید...
💯~ادامهدارد...
همراهمونباشید😉
#کتابشهیدنویدصفری📗/ #پارتچهلوششم
@madadazshohada