eitaa logo
🌺 مدد از شهدا 🌺
7.8هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
3.1هزار ویدیو
30 فایل
سلام وخیر مقدم به اعضا جدید ♥️دراین گروه میخایم مدد بگیریم از شهدا در زندگیمون هرچی به شهدا نزدیکتر بشی هزار قدم به خدا نزدیکتری دوستی با شهدا دوطرفه است یادشون کنید یادتون میکنن تبلیغات در مدداز شهدا https://eitaa.com/joinchat/3693085358Ce30425eed9
مشاهده در ایتا
دانلود
بی آقا؟ سید:...... عطیه: باشه همسری پس بازینب شب منتظرتم😍😊 🕊رماݩ قسمت 🍀راوےعطیه🍀 وارد خونه شدم _سلام مامان:سلام دخترم😊.عطیه مامان چیشده؟ _هیچی مامان شب سید میاد من میرم تواتاقم دراتاقمو بستم چادر و مانتومو در آوردم. جانمازم را پهن کردم وچادرنماز به سر کردم. دورکعت نماز خوندم بعدنشستم اشکام همینجوری میومد.😭 " یا سیدالشهدا خودت آرومم کن"🙏😭😭 داشتم همینطوری حرف میزدم که دراتاقمو زدن اشکامو پاک کردم گفتم: بفرمایید فکر میکردم مامانه ولی باتعجب دیدم ❤️ از جانماز پاشدم. ودستموبه دستش دادم😍🙈 _سلام عزیزم خوش اومدی☺️ سید:گریه کردی خانم گل؟🌹 _بیا بشین عزیزم سید دستمو تو دستش گرفت 🙈😍و گفت:چیشده خانمم؟😊 _هیچی سرسفر اربعین ناراحتم😔 سید:اتفاقامنم اومدم دراین موردباهات حرف بزنم _خب بفرمایید بنده درخدمتم سید:عطیه جانم میشه رضایت بدی منم برم؟ _من فدای جدت بشم ❤️😍عزیزم برو به سلامت به چشم بهم زدنی راهی کربلا شدند. حتی باباومامان منو زینب راهی شدند. قرار شد منم برم خونه زینب اینا. امروز صبح همه راهی مرز ایران وعراق شدند.😔😢 زینب درحالیکه پیتزا🍕 به دست وارداتاق میشد گفت:عطیه فردا امتحان شیمی داریم استراحت کنیم درس بخونیم بعد بریم کهف تا۱۱ برگردیم.موافقی؟ _بلی داشتم درس میخوندم که یهو زینب گفت: واااااییی مخم دیگه نمیکشه😖 بریم؟؟ _بریم اینجا کهف الشهدا منبع آرامش🌹😊 من آرومتر بودم ولی های های گریه های زینب بالا گرفت....😰 قسمت از گریه های زینب ترسیدم دوباره حالش بد بشه از حال بره هیچکسی هم همراهمون نبود😰 رفتم جلوسرشوبغل کردم _زینب توروخدا حالت بدمیشه ها پاشوبریم بسه دیگه😥 زینب: _یه کم دیگه بمونیم خواهش میکنم گوشی منو، عطیه از توکیفم میدی؟ _آره وایسا برم از توکیفت بیارم گوشی خودمم برداشتم گوشی زینبم دادم دستش زینب یه مداحی گذاشت منم نتمو روشن کردم _عه زینب بیاببین مهدیه رسیده بین الحرمین هم بامحمدرضا عکس انداخته هم ناهار مهمون امام حسینه زینب: _خوشبحالش که لیاقتشوداشت من حتی ازپیکر داداشمم موندم😔😭من اونقدر بی لیاقتم که حتی پیکر داداشموندیدم همش صبر صبوری تاکی آخه؟😭چرا منونطلبیدن یکم آروم شم حداقل _زینب توروخدا ببین داری میلرزی من میترسم اینجا حالت بدبشه دستمم جایی بند نیس.. توروخدازینب.. جان حسین پاشو😢 لرزش بدن زینب به قدری بود که مجبور شدم ببرمش دکتر آرامبخش بزنه وقتی رسیدیم خونه خواب خواب بود زینب روتختش خوابید منم رفتم توپذیرایی تلگراممو چک کنم که چشمم به عکس حسین روپذیرایی افتاد گوشیو گذاشتم رومیز رفتم سمت عکسش _حسین توفقط برادر زینب نبودی زینب مرید و مجنون و شاگرد تو بوده خودت آرومش کن.. 😢 همونجا روی مبل گوشی به دست خوابم برد.. چشمامو که باز کردم دیدم زیارت عاشورا میخونه با گریه _زینب چیشده چرا گریه میکنی؟ 🍀راوےزینب🍀 با آرامبخش خوابم برد. خواب دیدم بین الحرمینم.. حسین بالباس سبزپاسداری وسط بین الحرمین وایستاده یکم اونورتر محمدرضادهقان ومجیدقربانخانی ایستاده بودن.حسین رفت سمت شهیدمحمدرضا دهقان یه بلیط گرفت وگفت : _منتظرتم خواهری وقتی چشمامو باز کردم الله اکبر اذانو شنیدم عطیه:زینب چیشده؟ _هیچی خواب حسینودیدم توبخواب من برم قورمه سبزی درست کنم داشتم میرفتم قورمه سبزی درست کنم که تلفن زنگ خورد _الو بفرمایید؟ :منزل شهیدعطایی فرد؟ _بله بفرمایید؟ :ببخشیدحاج آقاهستن: _خیرشما؟ : کریمی هستم از ناحیه باهاتون تماس میگیرم ببخشید میشه باحاج خانم یاخواهرشون حرف بزنم؟ _خودم هستم بفرمایید؟ پیکرحسین تفحص شده؟ :خیرخانم عطایی فرد.. تماس گرفتم بگم برای عیدنوروز با سایرخانواده های شهدای جاویدالاثر مشرف میشید سوریه زیارت خانم حضرت زینب .س.فقط حاج آقا که از کربلا برگشتن مدارکتونو بیارین ناحیه اشکام میریخت.. حسین گفت _ ادامہ دارد... کانال مدداز شهدا🌺 http://eitaa.com/madadazshohada
⚘ مراسم طلبه بسیجی شهید فردا چهارشنبه ۱۶ آذرماه ساعت ۱۵، در بهشت زهرا قطعه ۵۰ برگزار می گردد @madadazshohada