سبک واحد سنگین ده شب محرم 99
👇👇👇👇👇
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مسمط مربع - سوم محرم - حضرت رقیه سلام الله علیها
نشسته کنجِ خرابه به انتظارِ پدر
نشسته که بنِشیند کمی کنارِ پدر
نشسته خاک و خُلی بر مویِ بهارِ پدر
نشسته رویِ پَرش پای نیزه دارِ پدر
تمامِ قصّه اش از آن غروب شد آغاز
به نیزه بود عمو رویِ دشمنان شد باز
سری رسیده خرابه به جایِ بابایش
درست مثلِ لبَش چاک خورده لبهایش
بریده شد نفس و پاره پاره رگهایش
نشسته چکمه به گونه به جاست جاپایش...
شبیهِ چکمه یِ آن ظالمی که بد می زد
همان که اشکِ مرا دیده و لگد می زد
گُلی که بر روی دستت همیشه خوابش بُرد
به ضربِ کینه یِ شلّاقِ بی حیا پژمرد
کنایه هایِ حرامی دلِ مرا آزرد
به جرمِ اینکه زمین خورده چند سیلی خورد
ببین به کودکی احوالِ پیری ام بابا
شکسته دنده و دندانِ شیری ام بابا
رسیدی از سفر وُ من شدم خراباتی
کبودیِ لب و رگهایِ پاره سوغاتی
شنیدی از تبِ دختر شدی ملاقاتی
به گوشِ پاره شدی خیره چه مکافاتی
بگو به دخترِ خود چشمِ هیز یعنی چه؟
عزیزِ فاطمه... بابا... کنیز یعنی چه؟
میانِ روضه یِ تو ذرّه ذرّه می سوزم
شبیهِ حنجرِ زخمی و پاره می سوزم
به یادِ آن که به من کرد اشاره می سوزم
بِبر وَگرنه در آتش دوباره می سوزم
گُلِ خرابه نشین ندبه خواند و هق هق کرد
سرش به روی سَری بود و از غمش دق کرد
#محرم
#شب_سوم_محرم
#حسین_ایمانی
.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل - مدح امام حسین علیه السلام و روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
قسم به شالِ عزایت قسم به پیرُهنت
تویی قرارِ دلِ بی قرارِ سینه زنت
همیشه دیده ام آنجا که کارِ من گِره خورد
نگاهِ نافذت آمد به کارِ سینه زنت
تو مهربان تر از آنی که من کنم توصیف
میانِ خیمه شد عالی عیارِ سینه زنت
فدایِ این عَلم و پرچم و سیاهی ها
تمامِ هستی و ایل و تبارِ سینه زنت
غریبه نیست کسی پایِ پرچمِ روضه
نشسته ای تو همیشه کنارِ سینه زنت
رقیّه گفت پدر... سَر برایش آوردند
خرابه ای شده آقا مزارِ سینه زنت
به رویِ هر دو لبَش مُشت زد لبش ترِکید
پریده رنگِ گلِ نوبهارِ سینه زنت
امیدِ عمّه رقیّه چرا نمی آیی؟!
به سَر چرا نرسد انتظارِ سینه زنت
#محرم
#شب_سوم_محرم
#حسین_ایمانی
@javazenokarivahed kond 01 - 99.mp3
زمان:
حجم:
1.58M
💿 صوت سبک واحد سنگین 10 شب محرم 99
#آماده_پرینت
#انتشار_برای_اولین_بار
سبک : #عادل_خوشرو
شاعران : #طاها_تحقیقی
#وحید_زحمتکش_شهری
#واحد_محرم_99
کانال جواز نوکری برای ذاکرین
tahghighi 99 - zamine.pdf
حجم:
434.1K
📜 متن PDF سبک زمینه 10 شب محرم 99
سبک های متفاوت
#آماده_پرینت
#انتشار_برای_اولین_بار
🔺شاعران :
#طاها_تحقیقی
#امیر_حسین_سلطانی
#وحید_زحمتکش_شهری
#زمینه_محرم_99
کانال جواز نوکری برای ذاکرین
tahghighi 99 - vahed kond.pdf
حجم:
320.2K
📜 متن PDF سبک واحد سنگین 10 شب محرم 99
سبک های متفاوت
#آماده_پرینت
#انتشار_برای_اولین_بار
سبک : #عادل_خوشرو
شاعران : #طاها_تحقیقی
#وحید_زحمتکش_شهری
#واحد_محرم_99
کانال جواز نوکری برای ذاکرین
4_5972184331832002581.mp3
زمان:
حجم:
4.89M
دست تقدیر گریه میکنه ای وای
داره شمشیر گریه میکنه ای وای
خاک گودال ضجه میزنه انگار
آخرین تیر گریه میکنه ای وای
نور خورشید گریه میکنه ای وای
بس که تابید گریه میکنه ای وای
گفته مقتل جالسا علی صدرک
هر کی فهمید گریه میکنه ای وای
و علیک بالبکاء
بین اون شلوغیا تنها بود
و علیک بالبکاء
نگران خیمه زنها بود
و علیک بالبکاء
چه غمی به صورتش پیدا بود
و علیک بالبکاء
که سرش به دامن زهرا بود
یما یما یما یما
سم مرکب گریه میکنه ای وای
مادر هر شب گریه میکنه ای وای
آسمون از داغ تو پریشون شد
بس که زینب گریه میکنه ای وای
موج دریا گریه میکنه ای وای
خاک صحرا گریه میکنه ای وای
همه رفتن مادرت کنارت هست
خوده زهرا گریه میکنه ای وای
و علیک بالبکاء
تشنه لب بود و لب دریا بود
و علیک بالبکاء
بدنش زیر سم اسبا بود
و علیک بالبکاء
سر پیروهنشم دعوا بود
و علیک بالبکاء
که سرش به دامن زهرا بود
یما یما
@javazenokarizamine 01 - 99.mp3
زمان:
حجم:
3.59M
💿 صوت سبک زمینه 10 شب محرم 99
سبک های متفاوت
#آماده_پرینت
#انتشار_برای_اولین_بار
🔺شاعران :
#طاها_تحقیقی
#امیر_حسین_سلطانی
#وحید_زحمتکش_شهری
#زمینه_محرم_99
کانال جواز نوکری برای ذاکرین
هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
فرار رسیدن ایام سوگواری سرور وسالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) یاران باوفایش را به محبان اهل بیت تسلیت وتعزیت عرض می نمایم . #خبرگزاریبسیجپیربکران
#روابطعمومیحوزهمقاومتبسیج شهیدبهشتیپیربکران
#ناحیهمقاومتشهرستانفلاورجان
❀✵نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا✵❀
🌸 پـروردگارم
هزار و یڪ اسـم داری
و من از آن همه اسـم «لطیف»
را دوست تر دارم
ڪه یاد ابر و ابریشم و عشق میافتم
🌸 جانانـم
خوب یادم هست از بهشت ڪه آمدم
تنم از نور بود و پر و بالم از نسیم
بس ڪه لطیف بودم
توی مشت دنیا جا نمیشدم
امـا زمین تیره بود، کدر بود
سفت بود و سخت
دامنم به سختیاش گرفت
و دستم به تیرگیاش آغشته شد
و من هر روز قطره قطره تیره تر شدم
و ذره ذره سخت تر
من سنگ شدم و سد و دیوار
دیگر نور از من نمیگذرد
دیگر آب از من عبور نمیڪند
روح در من روان نیست
و جان جریان ندارد
حالا تنها یادگاریام از بهشت و از لطافتش
چند قطره اشک است
ڪه گوشه دلم پنهانش کردهام
گریه نمیکنم تا تمام نشود
میترسم بعد از آن
از چشمهایم سنگریزه ببارد
🌸 یا لطیف
کاش دوباره مشتی، تنها مشتی
از لطافتت را به من میبخشیدی
تا میچکیدم و میوزیدم و ناپدید میشدم
مثل هوا ڪه ناپدید است
مثل خودت ڪه ناپیدایی
🌸 یا لطیف
مشتی تنها مشتی از لطافتت را
به من ببخش
#آمیـنیـاربالـعـالـمیـن