eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
02) سخنرانی، حجة الاسلام استاد میرباقری.mp3
36.56M
سخنرانی: حجة الاسلام استاد میرباقری شب چهارم محرم ۱۴۴۲ هِیْئَت ثٰارَالْلّٰه قُمْ
03) روضه1، حجة الاسلام استاد میرباقری.mp3
7.94M
روضه۱: حجة الاسلام استاد میرباقری شب چهارم محرم ۱۴۴۲ هِیْئَت ثٰارَالْلّٰه قُمْ
99-06-02 mirbagheri.mp3
10.23M
🎧 استاد میرباقری | «سخنرانی» شب محرم ۱۳۹۹، مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها ◀️ خصوصیات اصحاب امام حسین علیه‌السلام
😔روضه ای که قبول شد 😭 مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره ) میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم:دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟  چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.  سر خم کردم و  وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا" به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم  به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....  آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس با اخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن  گدایی و شاهی برابر نشیند.   📚 منبع؛ کتاب خاطرات مرحوم کوثری (ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍روضه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام _شب پنجم محرم_حجت الاسلام میرزامحمدی_ قسمت پایانی 🏴🏴🏴 "السلام علیکم یا ائمه البقیع" اول بریم مدینه،بلدی مادرش فاطمه رو از مدینه تا کربلا همراهی کنی،این مادر تو سن جوانی ام نمیتونست راه بره" اگه گریه کن حسین و حسنی زهرا رو یاری کن،امشب کربلا خیلی کار داره فاطمه" دلم ميخواد یه شب مدینه باشم زائر اون شکسته سینه باشم دلم ميخواد پشت بقیع بشينم قبر غریب مادر و ببینم دلم ميخواد تو کوچه ها بمیرم انتقام مادرمو بگیرم ... تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد همونجا که یاس مدینه پژمرد میگن تو کوچه چادرش خاکی شد رو صورتش یه لاله حکاکی شد میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود از اون خونه تا به کوچه عصاش بود *خیلی سفارش این عبدلله بن حسن و ابی عبدالله به خواهر کرد،خواهرخیلی مراقب یتیم برادرم باش،هرجا زینب میرفت این بچه یتیم و با خودش میبرد از صبح که خطبه خوند دل تو دل یتیم امام حسن نبود،مگه من چيم کمتر از بچه‌های عمه جانمه،مگه من از بچه‌های مسلم چيم کمه،عمو به همه ی اونا اجازه داد" چرا به من اجازه نمیده جونمو قربونش کنم این شهید،شهید گودال حسينه،از اینجا علقه ابی عبدالله به این نازدانه معلوم ميشه؛تو همه ی این رفت و آمد های بنی هاشم و اصحاب عقیله بنی هاشم مواظب یتیم امام حسنه،اما امان از ساعتی که نوبت خود حسین شدروضه این آقازاده گره خورده به روضه خود حسین،یعنی امروز یه چشمت باید بره تو گودال برای نیمی از مصائب عاشوراش الان باید گریه کنی"خسته شد ارباب ما،بعضی ها مثل مرحوم شیخ جعفر نوشتن،زخم هاش که به هفتاد و دو تا که رسید از نفس افتاد "فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً"یه لحظه خواست استراحت کنه یه ظالمی چنان با سنگ به پیشانی آقا زد،مرحوم شیخ مفید مینویسد با تیر زدند به پیشانی،این دست و آورد خون پیشانی رو بند بیاره نتونست بند کنه"این لباس عربی رو بالا زد ..." يا الله:تاسفیدی صدرالحسین نمایان شد"يه وقت دیدن حرمله زانو زد"آخ چنان با تیر سه شعبه ... حسین .... روضه رو از همین جا مسیرشو عوض کنم،بزار امروز همه برای یتیم امام حسن گریه کنند،مدینه که نتوانستند براي امام حسن گریه کنند،جلوی چشم ابی عبدالله و قمر بنی هاشم بدن امام حسنو تیر بارون کردند،چقدر سخت گذشت فقط حسین میدونه و خدای حسین"دیگه نتونست طاقت بیاره"افتاد رو زمین،همه محاصره اش کردند دیگه نگم چطوری میزدنش،فقط همین قدر بگم از زیر اون تیغ و تیر و نیزه دید عمو داره فریاد میزنه هل من مستغیث ..."باریک الله"تا زینب زینب صدای استغاثه ی برادرو شنید بند دلش پاره شد اومد بالای بلندی همون جایی که کربلا میری بهش ميگن تل زينبيه"دید آنچه را که نباید ببینه،دست یتیم امام حسن و گرفته یه لحظه دید همه داداش و محاصره کردن يه لحظه از این آقازاده غافل شد دو دستش و گذاشت رو سرش،هی میگفت یا غياث المستغیثین ...."تا دست عبدالله از عمه جدا شد پا برهنه دوید سمت گودال،یه وقت شنید حسین میگه خواهرم نزار بیاد اما اومد ...."وقتی رسید دید شمشيرزن ها عمو رو میخوان با شمشیر بزنند دستشو جلو آورد یازهرا..."این نوه ی تو خانم یاد اون روزیکه چهل نفر امامتو میبردن"دست یداللهی تو جلو آوردی آخ دیگه نگم چی شد" وَکانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ ... یا زهرا .....
چند بیت روضه 😭 مهمان ما باشید ▪️😭▪️ 🖤 شب_پنجم_مـحـــرم روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن جــلـوه ی ذات کــبــریــا شــده ای کعبه ی تیـغ و نیـزه هـا شـــده ای 😭 زیـر ایـن چکمه های زبر و خشن مثـل قـالـی نــخ نــما شـده ای چقدر نیزه خورده ای!چه شده؟ دم عـصــری پر اشتها شده ای😭 نیــزه ای بوسـه زد به لعل لبت مــاه زینـب چه دلـربا شـده ای! همـه ی مـوی عمه گشـته سپید خـوب شد خمره حنا شده ای😭 کــاوش تیــغ هـا برای زر است تــو مــگر معــدن طلا شده ای؟😭 نـقـشه ی ری خطـوط زخـم تنـت پس برای همین تو تا شده ای؟!😭 بـا تقــلا و دسـت  و پــا زدنــت بــاعــث گـریــه ی خــدا شـده ای 😭😭😭😭😭 الا لعنت الله علی القوم الظالمین
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَیکَ یَا عَبدُاللهِ بنَ الْحَسَنِ(ع)》🔶🔸 ✅در مقاتل آمده است که امام حسین(ع) در روز عاشورا؛ 📋《وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ》 ♦️توان ایستادن نداشت و از جنگ باز ایستاد و سپس دعای قربانی خواند و فرمود : 📋《بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ(ص)!》 سپس سر مبارک را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود : 📋《إِلَهِی تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ》 ♦️خدایا! تو خود مى دانى که اینان فرزند دخت فرزانه پیامبرشان را مى کشند. 📋《ثُمَّ ضَعُفَ مِنْ کَثْرَةِ انْبِعَاثِ الدَّمِ فَلَبِثُوا قَلِیلًا ثُمَّ کَرُّوا عَلَیْهِ》 ♦️در همان لحظاتى که امام حسین(ع) در شهادتگاه خود با لب تشنه، در حالی که همچنان خون از او می رفت و ضعیف گشته بود و غرق در خون شده بود، دشمن قدری توقف نمود و سپس همگی به سمت ایشان یورش بردند. در این هنگام؛ 📋《فَخَرَجَ إِلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ(ع) وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ(ع) فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ(س) لِتَحْبِسَهُ فَامْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ : لَا أُفَارِقُ عَمِّی!》 ♦️عبدالله فرزند امام حسن مجتبی(ع) از سراپرده بانوان بیرون آمد و شتابان خود را به عموى گرانمایه اش حسین(ع) رسانید تا عمو را یارى کند. در این هنگام؛ عمه اش زینب کبری(س) خود را به او رساند تا وى را به خیمه ها بازگرداند، امّا او پایدارى کرد و بازنگشت و فریاد بر آورد که : به خداى سوگند! از عمویم جدا نخواهم شد و او را تنها نخواهم گذاشت! 📋《فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ إِلَى الْحُسَیْنِ(ع) فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ : وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَةِ! أَ تَقْتُلُ عَمِّی؟ فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا بِیَدِهِ فَبَقِیَتْ عَلَى الْجِلْدِ مُعَلَّقَةً فَنَادَى : یَا عَمَّاهُ! فَأَخَذَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ : یَا ابْنَ أَخِی! اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ》 ♦️در این هنگام یکى از تجاوزکاران اموى بنام بحر بن کعب به سوى امام حسین(ع) روى آورد، که عبدالله فریاد بر آورد : هان اى پلید زاده! آیا مى خواهى عمویم را به شهادت برسانى؟ آن پلید نیز شمشیرى بر آن کودک فرود آورد و عبدالله دست خود را سپر ساخت که دستش از بدن جدا شد! او در حالى که دستش تنها به پوست آویزان بود، فریاد بر آورد که : عمو جان مرا دریاب! امام حسین(ع) او را در آغوش کشید و بر سینه چسباند و فرمود : یادگار برادرم! بر آنچه در راه خدا بر تو فرود آمده است شکیبایى پیشه ساز و آن را به فال نیک بگیر و خیر بدان که خداى پر مهر به زودى تو را بر پدران و نیاکان شایسته کردارت ملحق خواهد ساخت. 📋《فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ فَقَالَ الْحُسَیْنُ(ع) : اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى حِینٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قِدَداً وَ لَا تَرْضَ عَنْهُمْ أَبَداً》 ♦️پس آن گاه حرمله گلوى آن کودک محبوب را هدف تیر خود ساخت و سرش را از پیکرش جدا کرد! امام حسین(ع) پس از شهادت جانسوز نور چشم برادرش، عبدالله را در آغوش گرفت، و به آسمان رو کرد و فرمود : بار خدایا! اگر این بندگان ستمکار و گناه پیشه ات را تاکنون از نعمت هایت بهره ور ساخته اى، اینک آنان را تار و مار و مایه عبرت دیگران قرار بده و هرگز از آنان خشنود و راضی مباش!(۱)(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : یک نفس آمده ام تا که عمو را نزنی که به این سینه مجروح تو با پا نزنی ذکر لا حول و لا از دو لبش می بارد با چنین نیزه سر سخت به لبها نزنی عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ می شود پر به سوی حنجره حالا نزنی نیزه ات را که زدی باز کشیدی بیرون می زنی باز دوباره شود آیا نزنی نیزه ات را که زدی باز نمی شد حالا ساقه نیزه خونین شده را تا نزنی من از این وادی خون زنده نباید بروم شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی 👤علیرضا لک 📚منابع : ۱)مثیر الأحزان ابن نما حلی، ص ٧٣ ۲)روضه الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ص ٢٠٨
‍ نوحه بسیار بسیارزیبا👌👌👌👌😭😭😭😭😭😭😭کانال محبان اهلبیت،ع، قسماً بالله داحی الأرض خلاق السماوات وبما جاء به جبریل من وحیاً وآیات أُنادی بکرامة ؛ إلى یوم القیامة ، سأذوق الموت بالعز ولا للذُلِ هیهات اگر از خنجر خونریز ؛ لب تشنه ببرند سرم را اگراز تیغ شکافند ؛ در این عرصه خونین جگرم را اگر از تیر سه شعبه ؛ بدهند آب عوض شیر ؛ گل نو ثمرم را اگر از داغ برادر ؛ شکند خصم ستمگر ، کمرم را قتیل العبرات ؛ أسیر الکربات أوهل تُکتَبُ أحزانیه فی الطف بحبر ودوات أبداً فالحزنُ لا یُکتـَبـوا إلا بالدموع الجاریات اگر از چهار طرف ؛ خصم زند بر جگرم تیر اگر آید به سرو کتف و تنم ؛ ضربت شمشیر اگر از سنگ شود ؛ غرق به خون روی منیرم اگر آتش عوض آب ؛ دهد خصم شریرم اگر از داغ پسر سوزم و ؛ صد بار بمیرم ظلمونی ؛ قتلونی ؛ وتناسو من أنا صارت الآلام فی أرض الأسالی وطنا کُل ما مرَ على الکوّن مِن الأحزانیَ قد مرَّ هُنا بخدایی که مرا خواسته با پیکرصد چاک ببیند به تنم زخم دو صد نیزه وشمشیر نشیند به ستمگرندهم دستم و ذلت نپذیرم اگر آرند به جنگم همهٔ اهل زمین را و سما را مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم منم و عهد الستم نگسستم نه شکستم بخدا غیر خدا را نپرستم بخدا من پسر شیر خدا و پسر فاطمه هستم عربیونً علوینً قُرَشیُـنّ شجری ؛ أُحدیون بدریونّ فاطمیونّ قَمری همه ی دار و ندارم ؛ همه هفتاد و دو یارم ؛ به فداى ره جانان منم و سرخى رویم ؛ منم و خون گلویم ؛ منم و حنجره عطشان منم و داغ جوانان ؛ منم و خاک بیابان ؛ منم و سم ستوران أنا للهادی حبیبونّ ؛ وفی الطَّف غریبونّ وسلیبونّ وتریبونّ وعجیبونّ أن أذوق الموت ضامی فمن عنی یحامی وشیبی لا خضیبوا منو رگهای بریده منم و قلب دریده منم و طفل صغیرم منم و کودکُ شیرم منم ودخت اسیرم منم و حی قدیرم أوهُلّ یعبدُ ربّ الکوّن فَوقَ الأرض مثلی ؛ فأنا المحرابُ مَن جاءَ بهِ السیفُ یُصلی لِما یُقتَلوا طفلی و تُسبا کُل أهلی ؛ لِِما یُقطَعوا نحری و لِما أُقتلوا ذامی و بجنبی ماءُ نهری منم و زخم فراوان منم و آیه قرآن منم و زخم زبانها منم وتیغ سنان ها همه آیید و ببینید مقام وشرفُ عزت مارا مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم وهنا الکُل یرا ؛ ما بی حالی قد جرا ؛ أویرضىَ المصّطفى خیر الورى ؛ أی مرسومٍ حسیناٍ أغفرا بخدا و برسول به علی ابن ابیطالب وزهراى بتول وشقیق المجتبى فحلِ الفحول ؛ لا أخی کیف بهِ ؛ إن راء الخیّل على صدر تجوّل به هفتاد و دو یارم به حبیبم به زهیرم به طُرِمّاح و به جُون و وهب پاک سرشتم بجلال و شرف عابس وعباس به عثمان و به جعفر به شهیدان عقیل و به خلوص دل عبد الله و قاسم به علی اکبر و داغش به علی اصغر و خونش یلطمُ البدر على الصدرُحزیناً بالیدین ودموعّ منه تجری کاللجین. وینادی بحدادی وهو مکسور الفؤادی یا عمادی یا مرادی یا حبیبی یا حسین مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم به گل یاس مدینه به رقیه به سَکینه به دل سوخته ی زینب کبری و دو فرزند شهیدش به لب تشنه اطفال صغیرم به تن خسته سجاد عزیزم من از این قوم ستمگر نگریزم نکنم بیعت و با خصم ستمگر بستیزم سر من بر سرنی راه خدا گوید، با دوست سخن گوید گردد هدف سنگ خورد چون نبینم بخدا غیر خدا را مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم بنبیاً عربیاً ورسولًٍ مدنی وأخیه أسد الله المسمی بعلی، و بزهراء بتولٍ و به أم ٍولدتها و بسبطیه و شبلیه هما نجل زکی و بسجاد و بالباقرِ والصادقِ حقا و بموسى و علیاٍ وتقیاٍ ونقی. وبذلعسکر والحجتةّ القائمِ بالحق الذی یضربُ بالسیف لحکماٍ أزلی بمحمد ومحمد بعلیاٍ وعلی مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم مظلوم حسین جانم سبک نوحه عربی👇👇👇👇 مداحی های ناب ترکی وفارسی🌷