#حضرت_قاسم
#شب_ششم_محرم
بسم رب الحسن از خیمه قمر می آید
کیست این ماه که حیدر به نظر می آید
اینچنین که سوی میدان خطر می آید..
پدر ازرق شامیست که در می آید!
از جلال و جبروتش همه میترسیدند
بعد ده سال همه روی حسن را دیدند
این عمامه که به سر بسته برای حسن است
تنکرونی است شعارش زرهش پیرهن است
ای جمل زاده بدان قاسم ما صف شکن است
ذوالفقار دوسرش تشنه گردن زدن است
کیف کرده است حسین از رجز فاطمی اش
جان فدای هنر رزم بنی هاشمی اش
مثل باباش چه با غیظ و غضب میجنگد
گاه گاهی ز جلو گه ز عقب میجنگد
یکتنه با همه یلهای عرب میجنگد
همه گفتند که این تشنه عجب میجنگد
خسته شد!دوروبرش آه چه غوغایی شد
سنگ باران شدن کعبه تماشایی شد
آیت الکرسی لبهاش ترکمیخورد و..
سیب زهرا وسط معرکه لک میخورد و..
نیزه از هر طرفی سوی فدک میخورد و..
قاسم از چند نفر داشت کتک میخورد و..
نیزه مانند نوک میخ به پهلوش افتاد
بی وضو دست به پیچ وخم گیسوش افتاد
وسط اینهمه دعوا بدنش بود ونبود
زیر سم های ستوران دهنش بود و نبود
دست و پا و سر او بند تنش بود ونبود
با لب پاره مجال سخنش بود و نبود
سینه اش خرد شد و گریه نکرد و خندید
یک عمو گفتن او چند نفس طول کشید!
ماند عمو پیکر او را ببرد یا نبرد
تا به خیمه تک و تنها ببرد یا نبرد
شده هم قامت سقا ببرد یا نبرد
این بدن را سوی زنها ببرد یا نبرد
نجمه برخیز حسین با قد خم می آید
شیر مردت به چه وضعی به حرم می آید..
سید پوریا هاشمی
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#دفتری
السلام علیک یا بنت ابی عبدالله
یا رقیه، یا بنت ابی عبدالله
⚡️ای عمه بیا تا که غریبانه بگرئیم
⚡️دور از وطنُ خانه و کاشانه بگرئیم
⚡️پژمرده گل روی تو از تابش خورشید
⚡️در سایه نشینیم و به جانانه بگرئیم
⚡️لبریز شد ای عمه دگر کاسهٔ صبرم
⚡️بر حال تو و این دل دیوانه بگرئیم
⚡️نومید ز دیدار پدر گشته دل من
⚡️بنشین به کنارم که غریبانه بگرئیم
⚡️این عقده مرا میکُشد ای عمه که باید
⚡️پیش نظر مردم بیگانه بگرئیم
امروز متوسلیم در خانه دُردانه ابی عبدالله، همه دست توسل به دامن سوخته خانم رقیه بگیریم، امروز همه با هم بریم یتیم نوازی،
یتیم نوازی خیلی ثواب داره، چقدر خدا سفارش یتیمارو به پیغمبرش کرد..
یا رسول الله اگه کسی دست نوازش به سر یتیمی بکشه، به اندازه موهای سرش خدا براش حسنه مینویسه
امروز نمیدونم با چه نیتی تو این مجلس نشستی، اما میدونم خوب دری اومدی بزنی، خوب جایی اومدی
آخه مبیگن جای خدا تو دلای شکسته است
امروز در خونه یه دختر بی بابا اومدی
یه دختری که بی برادر شد، یه دختری که عمو نداره، مَحرم و یاور نداره،
امروز حاجتت رو به رقیه بگو
خانم رقیه درد آشناست
🌾از برای درد بی درمان دوا دارد رقیه
(دلتو ببرم خرابه شام )
امان از اون لحظه ای که اسرا رو وارد شهر شام کردن
هر روز غروب که میشد خانم رقیه می اومد جلوی پر خرابه می نشست، مردم کوچه و بازار و نظاره میکرد
نمیدونم تا حالا تو شهر غریبی مهمون بودی یا نه....
وقتی هوا میخواد تاریک بشه، وقت غروب، هر کیو نگاه میکنی همه میرن خونه هاشون
اما آدمی که غریب باشه دلش میگیره
خدایا من کجا برم...
چی میخوام بگم ..
میخوام بگم این حالُ رقیه هم درک کرده
یه روز غروب نگاه کرد دید این دخترا دست باباها رو گرفتن دارن میرن
صدا زد عمه ..عمه ..عمه
عمه این دخترا دست باباهاشونو گرفتن کجا میرن عمه
صدا زد عمه جان این دخترا به خونه هاشون میرن به کاشونه هاشون میرن
یه وقت صدا زد عمه ...عمه مگر ما خانه نداریم
⚡️مگر ما بلبلان خانه نداریم
⚡️آخ بجز ویرانسرا کاشانه نداریم
⚡️همه رفتن سوی خانهٔ خویش
⚡️مگر ای عمه ما خانه نداریم
🌾هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌾
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...
چطور باورم شه، چه قَدِّ رشیدی
زیر نعل اسبا، چه قَدّی کشیدی
حسن شد کفن، تن قطعه قطعت، توی خاک و خون
رو سرت، پیکرت، با هرچی که داشتند زدند بی امون
پا نکش، رو زمین، تنت رویِ دستم شده نیمه جون
وای..، غَمِ مادرم، شده پهلویِ تو برام روضه خون
چکمه اش را که از گلو برداشت
دشت را ناله ی عمو برداشت
نیزه را قاتل از تنش بعد از
سیزده ضرب،زیر و رو برداشت
پنجه ای آمده گلو بکشد
بعد هم جنگ شد، که سو برداشت
تا می آید حسین، وَ گریه کند
زدنش ناله ی عمو بکشد
او یتیم است مبهم اش نکنید
زیر این نعل ها کَمَش نکنید
آه ای نیزه ها میان حرم
مادرش هست دَرهَمش نکنید
نه به لبخند و گریه، لب وا کرد
جای دو نعل روی لبها بود
جای دو نعل، نعل بعدی خورد
حفره هایی به سینه پیدا بود
روی دوش عمو که جاشده بود
قسمتی بر زمین رها شده بود
تیغ از لابلای او می ریخت
چون حصیری که نخ نما شده بود
نیمه جان بود و اندکی حس داشت
کاکُلَش را گرفت،ناکِس داشت
می کشید و به پشت می چرخاند
ناله دیگر نبود، خِس خِس داشت
نفسش بین دنده ها مانده
سیزده جای رد پا مانده
سر و کِتفش بروی کِتف حسین
وای پایش به خاک جا مانده
*ریختن سرش،یکی موهاش رو گرفت،یکی نیزه میزد به گلوش...*
چگونه جسم تو را تا به خیمه ها ببرم
تو تکه تکه ای باید جدا جدا ببرم
نشسته ام به کنارِ تن تو گریه کنم
به فکرِ رفتنم، آخر چه سان تو را ببرم؟
مرا که داغ علی اکبرم زمین زده است
نمی شود که تنت را بروی پا ببرم
برای این که دگر خُردتر از این نشوی
تن شکسته ات از زیر دست وپا ببرم
یتیم بودی این ها زودتر نوازشت کردند
بزودی این خبرت را به مجتبی ببرم
چکار می کنی اینجا به زیر پای نعل
عمو رسیده کنارم بیا بیا ببرم
*اگر میخوای امشب تذکره ی کربلا رو برات امضا کنن...یا امام حسن! ای سفره دارِ عالم،ببین نوکرات نشستن برا پسرت امشب اومدن گریه کنند...این دستات رو بیار بالا...زن و مرد صدا بزنند:حسین...*
#شب_ششم
کربلایی حسین سیب سرخی
زمينه نوحه شب ششم قاسم بن الحسن (ع)
عمو حسين منم از نسل شاه خيبر شکن
عمو حسين ميون رگهاى من خون حسن
عمو حسين به هم مى ريزه لشکر با اسم من
من حسن زاده شير صحرايم.
ميکنم زنده نام بابايم پور زهرايم
مثل جمل فاتح اين لشکرم عمو حسين
وارث عباس و على اکبرم عمو حسين
يک تنه با سپاهى ميشم طرف عمو حسين
قاسمم از نسل امير نجف عمو حسين
عمو حسين به پا شد محشر
ولوله اى شده در لشکر
نعره زنم انا بن الحيدر
واى عمو عزيز زهرا
عمو حسين بيا که خاک و خون رو چشمام نشست
عمو حسين بيا راه نفس هام و ضربه بست
عمو حسين سم مرکب ها دندهام و شکست
بين گردو خاک زير دست و پا
شد تنم مثل مادرت زهرا خوش قدو بالا
هر نفسى خون زلبام مى پاشه عمو حسين
استخونام ميخواد ز هم جداشه عمو حسين
گريه نکن برام راحت جون بدم عمو حسين
پام و تکون با لب پر خون بدم عمو حسين
عمو حسين زير دست و پا
نميدونم چرا هر اوا
فقط ميگم مدديا زهرا
واى عمو عزيز زهرا
#قاسم_نعمتی
لالۀ سرخ پرپرم قاسم
سیزده ساله یاورم قاسم
ماه من بین چگونه در غم تو
ریزد از دیده اخترم قاسم
تا تن پاره پاره ات دیدم
تازه شد داغ اکبرم قاسم
سخت باشد مرا که همچو تویی
جان دهد در برابرم قاسم
سخت تر اینکه در وداع حرم
تشنه لب رفتی از برم قاسم
من تو را بوده ام به جای پدر
تو به جای برادرم قاسم
آمدند از برای دیدارت
پدر و جّد و مادرم قاسم
لب تو خشک و چشم من دریاست
این بود داغ دیگرم قاسم
خیز ای تشنه لب بنوش بنوش
آب از دیدۀ ترم قاسم
تن پاک تو را تک و تنها
بسوی خیمه می برم قاسم
تن به خاک و سر تو همسفر است
در ره شام با سرم قاسم
سوز «میثم» شراری از دل ماست
شافعش روز محشرم قاسم
سازگار
💥سبک: #روضه
🎤مداح: #سید_مجید_بنی_فاطمه
🏴 #روضه سوزناک #محرم
حال منو پریشون حال عموم میکنه
دیر برسم دیگه شمر کارو تموم میکنه
میبینم از هر طرف سنگا بهش میخوره
یه ذره دیر تر بشه دیگه سَرو میبره
عاقبت عبدالله تو بغل عمو جان داد
تو کربلا دو نفر تو بغل ابی عبدالله جان دادن
یکی عبدالله ابن الحسن یکی علی اصغر
هر دوشون به دست حرمله
اما حسین عبدالله رو بغل گرفت خودش
هم همونجا جان داد در کنار هم شهید شدن
اما کشته علی اصغر یه کاری به حسین کرد
آدم حاضر همه زندگیشو بده اما خجالت کشیدن باباشو نبینه
اما علی اصغر وقتی شهید شد دیگه حسین روش نمیشد سمت خیمه بره
ای حسین...
YEKNET.IR - roze - shabe 5 moharram1399 -banifatemeh.mp3
2.76M
🔳 #روضه سوزناک #محرم
🌴حال منو پریشون حال عموم میکنه
🌴دیر برسم دیگه شمر کارو تموم میکنه
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
✅حضرت قاسم (علیه السلام)
🔻محمد سهرابی
تا نیزهای غریب عنان مرا گرفت
پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت
میرفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو!
سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت
گویند بو کشیدن گل؛ مرگ مؤمن است
بوی خوش دهان تو جان مرا گرفت
من سینه ام دُکان محبّتفروشی است
آهنفروش از چه دُکان مرا گرفت
دشمن که چشم دیدن ابروی من نداشت
سنگی رها نمود و کمان مرا گرفت
از پیرهای زخمی جنگ جمل رسید
هرچه رسید و عمر جوان مرا گرفت
لکنت نداشت من که زبانم ز کودکی
مومِ عسل چگونه زبان مرا گرفت؟
چون کندوی عسل بدنم رخنه رخنه است
این نیشهای نیزه توان مرا گرفت
پر شد ز خاک سُمّ فرس چشم زخم من
ریگ روان، همه جریان مرا گرفت
#حضرت_قاسم علیه السلام
#محمد_سهرابی
#محرم_۹۹
jjjjj.mp3
13.4M
بخش سوم #واحد
ارباب بی کفن ای دور از وطن ای
.
#صوتی #محرم #یا_حسین
#حاج_محمود_کریمی
#ما_ملت_امام_حسينيم
h.mp3
7.66M
بخش چهارم #واحد
با اقتدار پشت حسین ایستاده ایم
.
#محرم #یا_حسین
#حاج_محمود_کریمی
#ما_ملت_امام_حسينيم
4_5830322120390870092.mp3
31.61M
#سخنرانی
شب پنجم محرم الحرام
حجت الاسلام #عالی
.
#صوتی #محرم #یا_حسین
#ما_ملت_امام_حسينيم
☑️ #حجت_الاسلام_عالی