eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
10.9هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
💥سبک: 🎤مداح: 🏴 قتلگاه، اشک و آه از روی بلندی می کنم نگاه آسمون شد سیاه خون میون گودی افتاده به راه "سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب" العطش شد عیان شد محّرمِ تو ماه رمضان نیمه جان ، بی توان آخ چه بد به جونت افتاده سنان دشمن نابکار برده از دل عقیله‌ات قرار زیر پا سنگ و خاک رو تنت شده شبیه نیزه‌زار "سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب" دل پُرِ دلهره یکی نیست بگه نکِش نمیبُره با غضب میکِشه چقدَر توی دلش تنفُره کربلا، نینوا پیرمردا میزدندت با عصا تن تو رو زمین سر تو رفته به روی نیزه‌ها "سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب" هلهله شد زیاد وای صدای سُم مرکبا میاد شعله زد خیمه‌ها هر چی داد زدم نمیرسن به داد کربلاست محشری آخ چه بد دردیه بی‌برادری چون که نیست یاوری میکِشن از سر ماها روسری "سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب" اف به این روزگار مگه غارت حرم شد افتخار؟! ای هوار ، بی‌قرار عمه میگه به رقیه "الفرار" "سیّدی ماکو مِثلُکَ الغریب"
💥سبک: 🎤مداح: 🏴 دوباره تقسیم میکنیم کارا رو میبینی فاطمه رسم این دنیا رو تو قتلگاه صدات میزنه یا اُمّا تو خیمه‌ها صدا میزنن بابارو برو گودال صداش بی‌جونه برو گودال حسینم تنهاس برو گودال، من اینجا هستم توی خیمه به جای عباس جنجاله، چه قیامتی توی گوداله تو خیمه، حرف غارت شدن خلخاله بی‌حاله، با هزار و نهصد و پنجاه زخم روی تل، الفِ قامت زینب داله جنجاله ، جنجاله «الله الله حسین وِینه بِسُیوفٍ قَطَّعِینه» میگیره شعله‌ی کینه‌ها از خیبر میون خیمه‌ها دامن اطفال‌و برای غارت پیکرش میخونن میون قتلگاه سوره‌ی انفال‌و نگرانم برای خیمه پُرِ خاره تموم صحرا برو گودال حسینم تشنه‌ست برو گودال برو یازهرا با کینه، نانجیب میشینه روی سینه با ضجّه، زینب این واقعه رو میبینه واویلا، ذبح با خنجر کند لب‌تشنه میدونه، به خدا خلاف شرع و دینه واویلا از کینه «الله الله حسین وِینه بِسُیوفٍ قَطَّعِینه» دوباره نوبت ماتم زینب شد میون قتلگاه و حرم حیرونه یه کاروان بی‌سرپناه، یک لشکر حق بده که حسین مثل من گریونه پیش چشمام یه‌بار ناموسم روی خاکا زمین خورد ای‌وای حالا این‌بار جلو چشمام شمر دخترامو اسیر برد ای وای وای از غم، چرا شد جسم حسینم درهم میبندن، با طناب دست گلامو محکم جون میدن، بچه‌هام به زیر دست و پاها گیر افتاد، زینبم بین یه مشت نامحرم وای از غم، وای از غم «الله الله حسین وِینه بِسُیوفٍ قَطَّعِینه» 👈مچ
عزاداری دهه دوم محرم الحرام بامداحی مداحان اهل بیت(ع) و نوگلان حسینی زمان: چهارشنبه مورخ 1399/06/12 ساعت21 مکان: حوزه شهید بهشتی پیربکران با رعایت تمامی پروتکل های بهداشتی وارد مجلس شوید. ماسک به همراه داشته باشید و با رعایت فاصله 1/5 متری از همدیگر. هیئت انصارالرضا(ع) بخش و شهر پیربکران
(لعنة الله علیه)# عمر سعد در روز عاشورا سر مقدّس امام حسين را به خولي بن يزيد اصبحي و حميد بن مسلم داد، تا نزد ابن زياد ببرند. منزل خولي در يک فرسخي کوفه بود، خولي به خانة خود آمد، شب (يازدهم) بود، تصميم گرفت صبح آنرا نزد ابن زياد ببرد. چون زن خولي از محبین اهل بیت بود، خولي سر مقدّس امام را از او پنهان کرد و در ميان تنور گذاشت. زن خولی نیمه های شب دید نوري از تنور به آسمان ساطعه... ۱ در ریاض القدس اومده: شنیدم یه صدای محزونی می گه: «انا الغریب» از هوش رفتم، تو همین عالم دیدم حوریان بهشتی اومدند ، کنیزایی صدا می زنند: «طَرِّقوا طَرِّقوا» ، راه باز کنید، آخه داره بی بی فاطمه میاد، می گه یه وقت دیدم چنج هودج از آسمان به زمین فرود اومد، ، از داخل هودجها زنهای سیاهپوش بیرون اومدند، دور تنور حلقه زدند، یه وقت دیدم از بین این زنها یه خانمی گریبان چاک زده، چشماش کاسه خونه، دست برد میان تنور، سر بریده رو برداشت، هنوز از رگهای سر بریده خون می ریزه، سر رو به سینه چسبانید، یه ناله زد، صدا زد: « ولدی ولدی یا حسین ! ایها الشهید ایها المظلوم ، قتلوک و ما عرفوک و من شرب الماء منعوک»۲ یه ندایی رو شنیدم که می فرمود: این خانم آسیه است، این خانم مریمه، این خانم حواست، این خانم خدیجه کبراست ، این مادرش فاطمه زهراست...۳ خولي صبح به دارالاماره رفت و سر مقدّس امام حسين را نزد ابن زياد گذاشت و گفت: اِمْلأَ رِکــابِي فِضَّةًً اَوْ ذَهَبــا اِنِّي قَتَلْــتُ السَّيِّـدَ الْمُحَجَّبـا وَ خَيْرَهُمْ مَنْ يَذْکُرونَ النَّسَبا قَتَلْتُ خَيْرَ النّـاسِ اُمّـاً وَ اَبـاً ابن زیاد از اين کلام که در حقیقت مدح امام حسين در ملأ عام بود، ناراحت شد؛ صدا زد: اگر حسين بهترين انسانها بود پس چرا او را کشتي؟ بعضي نوشتند، ابن زياد بر خولی غضب کرد و او را کشت.۴ ................................................... ۱-مقتل الحسین مقرم، ص 375. ۲-رمز المصیبة، ج 3، ص 47.۔ ریاضی القدس، ج 2، ص 205. ۳- همان ۴-إلى " مقتل الحسین مقرم، ص 375.. مرآة الجنان یافعي، ج 1، ص 133. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
❣﷽❣ 🖤 💔 🎤 🍁👌👌 امان از گودال به پاشد جنجال ببخشن سادات تنت شد پامال میون اعدا غریب و تنها رو خاک افتادی زدی دست و پا نانجیبا از راه رسیدن و پیکر زخمی تو کشیدن و هرکی با هرچی میشد تورو زد اشکای زینب رو ندیدن و وای بی هوا میزدنت از جفا میزدنت پیرمردا همگی با عصا میزدنت 🖤وای ای وای ...‌ به زیر خنجر زدی بالو پر شدی غرق خون به پیش مادر با چشمای تر با حال مضطر میگفتی برگرد به خیمه خواهر هدف نیزه ها شد بدنت جای سالم نموند روی تنت با نیت غارت اومدن و بردن انگشتر و پیروهنت وای شمر بی حیا و پست حرمت تورو شکست وای ازاون لحظه که با پا روی سینه ت نشست 🖤وای ای وای .. امان از زینب که شد جون برلب دو چشمش خون بود تو اون تابو تب میزد روی سر میگفت ای مادر حسینو کشتن یه عده کافر هرکسی از راه اومد تورو زد حرمله بامشت و سنان لگد تا که دیدن اُفتادی از نفس شدن از روی پیکر تو رد وای از جفا ی کوفیا شد سراز تنت جدا بی مروتا زدن رأسِ تو رو نیزه ها 🖤وای ای وای .. 🖤هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤
❣﷽❣ 🍁‍امام_حسین_ع 🍁 أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من ای ستمگر هر چه می خواهی بزن اما بدان بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من در احد جد تو دندان پیمبر را شکست باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من بارها و بارها پیوسته دید آزارها هم سر خونین من، هم پیکر عریان من سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران با خدا این بوده از روز ازل پیمان من من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو مادرم در پای طشت زر بود مهمان من دست"میثم"را از آن گیرم که پیش از بودنش همچنان دست توسل داشت بر دامان من 🍁هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🍁 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هنده در خرابه ی شام 🌴🌴🌴🌴 شهادت امام حسین علیه السلام شبی هنده داخل کاخ با شوهرش، یزید نشسته بود. یک وقت دید صدای گریه از خرابه می آید. صدا زد: یزید! چه خبر است؟ یزید گفت: یک عده خارجی بر ما خروج کردند، مردهایشان را کشتیم. حالا هم زن و بچه هایشان در خرابه هستند. صدا زد: یزید! اجازه می دهی بروم اینها را تماشا بکنم؟ گفت: برو اما به طور رسمی برو! سی چهل تا از این کلفتها و کنیزها جلوی هنده چراغ به دست گرفتند، دارند می روند تا اسرا را تماشا کنند. در خرابه چراغ نبود. زن و بچه امام حسین(ع) در خرابه، فرش نداشتند. زنها دور هم نشسته بودند. یک وقت دیدند یک عده چراغ به دست دارند می آیند. بی بی زینب (س) فرمود: چه خبر است؟ گفتند: خانم! هنده که یک روز کلفت شما بود و حالا عیال یزید شده، می خواهد به تماشای اسرا بیاید. ای خدا! هیچ عزیزی را گرفتار نکن! خیلی سخت است.خانم زینب (س) خودش را میان بچه ها مخفی کرد. هنده میان خرابه آمد. گفت: بزرگتر این زنها چه کسی است؟ زینب (س) رانشان دادند. آمد جلو دید بی بی روی خاکها نشسته است. هنده با همان پیراهن قیمتی روی خاکها نشست. صدا زد: بی بی جان! شما اهل کجایید؟ وای! وای! فرمود: ما اهل مدینه ایم. گفت: بی بی جان! کدام مدینه؟ فرمود: مدینه رسول الله، مدینه پیغمبر(ص) صدا زد: بی بی جان! نگاه به حالایم نکنید، من مدتی در شهر پیغمبر(ص) در یکی از محله های آنجا کلفت بودم. الان هم به آن کلفتی افتخار می کنم. بی بی جان! شما که می گویید اهل مدینه پیغمبرم اگر راست می گویی، اهل کدام محله هستید؟ فرمود: ما اهل محله بنی هاشم هستیم. صدا زد: بی بی جان! من در آن محله چند آشنا دارم، آیا شما آنها را می شناسی؟ آماده اید بگویم؟ صدا زد: بی بی جان! شما که از محله بنی هاشم هستید بگو ببینم آیا آقایم حسین(ع) را می شناسی؟ همه بگویید: حسین! حسین! حسین!... یک دفعه صدا زد: بی بی جان! شما که از محله بنی هاشم هستید بگو بدانم آیا خانمم زینب(س) را می شناسی؟ یک وقت بی بی بنا کرد های های گریه کردن، صدا زد: بی بی جان! آیا خدایی نکرده طوری شده است؟ من سراغ زینبم را می گیرم شما گریه می کنید؟یک وقت سرش را بلند کرد صدا زد: آی هنده آخه من زینبم. 🌴🌴🌴🌴 اگر تو زینبی پس کو حسینم ضیاء چشم زهرا نور عینم یک وقت صدا زد: آی هنده! حسینم را کشتند. آی حسین! حسین!... اللهم صل علی محمد و آل محمد بحق الحسین یا الله!