eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
1_969691845.mp3
4.16M
📂 🌙 🍃دنبالت میگردم خونه به خونه 🎤 محمدحسین پویانفر #️⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کدخدا را بگو به کوری تو شعر جدید احمد بابایی در واکنش به فایل صوتی درباره حاج قاسم سلیمانی حاج قاسم بخون خود آموخت مرد میدان شهید خواهد شد  اگر امن است خیمه‌گاه و حرم، شک‌نکن صاحبِ علم زنده است کدخدا را بگو به کوری تو، حاج قاسم هنوز هم زنده است  ذلت کدخداپرستی هم نکته‌های می‌طلبد من تعجب نمی‌کنم که هنوز حاج قاسم حریف می‌طلبد آنچه بالاست پرچم شهداست شهر اگر شهر زینبی باشد مجمع ذاکرین بخش وشهرپیربکران @madahanpirbakran
. . صدا زد علی که بیرون برن 📋 میسوزد اما لیک خاکستر ندارد ✔️ / حاج محمود کریمی ✔️ ✔  / ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میسوزد اما لیک خاکستر ندارد حالا زمین گیر است و بال و پر ندارد افتادنش را هیچ کس باور ندارد جز پر زدن فکری دگر در سر ندارد بابای شهر کوفه روی بسترش بود چادر نماز فاطمه زیر سرش بود ارام می بارید تنها مرد کوفه خیلی مصیبت دید تنها مرد کوفه دستش چه می لرزید تنها مرد کوفه با چشم تر می دید تنها مرد کوفه رد طناب مانده روی دست ها را اه از نهاد سینه اش می رفت بالا می رفت چشمان علی رو به سیاهی کوفه بی علی رو به تباهی می گفت زینب در دلش با سوز و اهی ای ابن ملجم بشکند دستت الهی سر بند زرد و صورتش هم رنگ میشد خیلی برای فاطمه دل تنگ میشد او روی بستر بود و چشمش رنگ باران چون موی حیدر قلب زینب شد پریشان در پشت خانه شیر در دست یتیمان اشکش به روی گونه بغضش بود پنهان ای کاش میشد خون فرقش بند اید یا بار دیگر بر لبش لبخند اید غم از دل بابای مظلومان جدا نیست دیگر گدایی با حبیبش هم غذا نیست خرمای حیدر سهم شام بچه ها نیست کوچه دگر با مرد شب ها پا به پا نیست او درد را با قلب خود دم ساز کرده زخم دلش از فرق او سر باز کرده وقت وصیت ها شد و میسوخت زینب چشم علی دریا شد و میسوخت زینب حرف غم دنیا شد و میسوخت زینب زخمی به سینه جا شد و میسوخت زینب چشم علی خیره به چشمان ابالفضل دست حسینش بود و دستان ابالفضل زینب همان جا سوخت مادر را صدا کرد کرب و بلا را دید راهش را رها کرد میدید کهنه خنجری را که چه ها کرد چه وحشیانه از قفا سر را جدا کرد صدا زد علی که بیرون برن بمونن کنارم بنی فاطمه فقط این میون کسی که باید با این ها بمونه علمدارمه ابالفضل من علمدار من توان سپاه حسین و حسن بیا مه جبین کنارم بشین بده جان بابا یه قولی به من بذار دستات و تو دست حسین همه هستی توست هست حسین تو تنهایاش تو اون تشنگیش امیدش به دست تو بسته حسین ابالفضل من علمدار من امیدم به دست توئه پهلوون یادت باشه کار به هر جا رسید تا اخر کنار حسینم بمون ابالفضل من علمدار من نذاری به عشقت جسارت کنن نذاری یه وقت تا تو زنده ای همین کوفیا خیمه غارت کنن ابالفضل من علمدار من یادت باشه اب ابروی توئه یادت باشه که خوده فاطمه تو اون لحظه ها روبروی توئه حسینم بدون تو اون خاک و خون تو اتیش به قلب خدا میزنی یه روزی میاد غریب غریب توی خاک و خون دست و پا میزنی بگو دخترات محیا بشن که کعب نی از دشمنا میخورن تو اون ازدحام میاد خواهرت سرت رو جلوش از قفا میبرن ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ~ نام اثر : فرق علی 💯 ✍به سبک معروف محمودکریمی (صدازد علی که بیرون برن) ۱۴۰۰ (ضربت خوردن) ــــــــ🎼علی حاجیان فر🎼ــــــــ شب قدره و بهت رو زدم دوباره با کوه گناه اومدم پناه منی خدای منی توی سختیهام کاش صدات میزدم ــــــــــــــــــــ نگاهی بکن به چشم ترم بیا دست بکش مهربون رو سرم یه سال دیگم گذشته ولی میدونم که از سال پیش بدترم ــــــــــــــــــــ ببین حال من خرابه خدا یکاری واسم کن نزار بد بشم میدونم خودم که خیلی بدم ولی این شبا من پر از خواهشم ــــــــــــــــــــ یه خواهش دارم آهای مهربون منو از در بارگاهت نرون ببین گریه‌موتوی روضه ها چی داره مگه میخونه روضه خون؟ ــــــــــــــــــــ یه نامرد پست _ میخنده همش داره تیغشو میکنه صیغلی باشمشیری که_ زهرآلوده زده ابن ملجم به فرق علی ــــــــــــــــــــ شب حیدره شب گریه هاست دارم میبینم که فرقش دوتاست زده ضربتی _ بدونید ولی همون کوچه ها قاتل مرتضاست ــــــــــــــــــــ سرش رو تو چاه میکرد مرتضی همش گریه میکرد و میگفت سُخن میزد حرفاشو میگفت درداشو ازون روزی که زهراشو میزدن ــــــــــــــــــــ یه عده پلید به پهلو زدن یه عده زدن سیلی به صورتش جلوی چشاش لگد میزدن از اون روز دیگه خم شده قامتش ــــــــــــــــــــ ✍شعروسبک : جمعه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰