1_963367963.mp3
8.65M
#دعای فرج
🌺بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
♦️اگرهمگی یڪدل و یڪصدا
برای ظهوردعاڪنیم🌸🍃🌺🍃
قطعاً امرشریف ظهوربه زودی محقق خواهدشد
@madahanpirbakran
.
|⇦•اگر چه از غمِ قدت خمیدم...
#روضه #وفات_حضرت_ام_بنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
اگر چه از غمِ قدت خمیدم
خوشم که بعد از این مادر شهیدم
حنا با سرخیِ خونِ تو بستیم
ولی حالا منم که رو سپیدم
چه کردی با دلِ خونم عزیزم
عزادارِ تو می مونم عزیزم
بخواب آروم منم مثلِ قدیما
برات لالایی لالای می خونم عزیزم
عصایِ دستِ فردا داشتم حیف
یلی خوش قد و بالا داشتم حیف
همین و از خدا می خواستی شکر
برا تو آروزها داشتم حیف
تمومِ زندگیم بودی تو اما
تمومِ زندگیمون نذرِ زهرا
خدا صد تا پسر میداد بازم
فدا می کردمش تو راهِ مولا
برو که اهلِ خیر و عافیت شی
شفیع و دست گیرِ آخرت شی
خودم نذرِ حسینت کرده بودم
خودم میخواستم خوش عاقبت شی
فدا کردی برا مولا سرت رو
خریدی آبرویِ مادرت رو
شنیدم ذکرِ یا زهرا گرفتی
نفس های بلندِ آخرت رو
تو که از روزِ اول بنده بودی
همه عُمرت شهیدِ زنده بودی
شهیدا لحظه ی آخر میخندن
بمیرم تو ولی شرمنده بودی
تو گوشِت آب آبِ خیمه ها بود
نبودِ تو عذابِ خیمه ها بود
بمیرم من که با دلشوره رفتی
به جونت اضطرابِ خیمه ها بود
*" وَيْلِي عَلَى شِبْلِي" مادرت برات بمیره، اینا نمیدونن، من تو رو بزرگ کردم، تو را من میشناختم، من میدونم اون لحظه ی آخر چقدر خجالت کشیدی، مادر من نبودم، اما مثل اینکه من توی علقمه با تو زمین خوردم، مادر! شنیدم داشتی میرفتی سمت خیمه ها مشکت رو تیر زدن، میدونم از خجالت آبت کردن، امروز زینب یه حرفایی زد از صبح قرار ندارم...*
شنیدم علقمه غوغا شد عباس
تو رفتی محشرِ کبری شد عباس
تو را تا بی دست دیدن لشکر
به سمت خیمه پاشون وا شد عباس
*مادر می دونی بعد از تو چی شد؟...*
حالا نیستی به جونم داغِ آبِ
شب و روزم خجالت از ربابِ
کجا رفتی که دستای سکینه
هنوزم زخمی از ردِ طنابِ
*عباس جانم هر وقت حرفِ شهر شام میشه می بینم هر کدوم سر روی دیوار میذارن، صدای ناله هاشون بلند میشه...*
میون شعله ها آه
یکی میزد صدا آه
آتیش گرفته دامن تموم بچه ها آه
عمو!سوختم... عمو! سوختم
ــــــــــــــــــ
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج
#حاج_مهدی_رسولی🎤
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ام_البنین
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇.
#حضرت_امالبنین_زمینه
گریه میکنه_یه مادر مرثیه خون
داره با رباب _گهواره رو میده تکون
گریه میکنه_وقتی که میشنوه حرم
ناله میزدن_به خیمه ها آب برسون
تشنه کنار دریا
آبی نخوردی آخر
تو سر بلندم کردی
شیرم حلالت مادر
یوماه یوماه
آب از خجالت تو آب شد
یوماه یوماه
مشکت شرمندهی رباب شد
یوماه یوماه
ویلی علی شبلی ...
تشنه بودی و_نخوردی از آب فرات
تشنه جون دادی_بمیره مادرت برات
تیر حرمله_نذاشت به خیمه برسی
ماه من بگو_چی اومده سر چشات
وقتی جلو چشمات بود
عکسِ لبای اصغر
بی آب نرفتی خیمه
شیرم حلالت مادر
یوماه یوماه
رفتی توو خیمه قحط آب شد
بی تو زینب
راهی مجلس شراب شد
یوماه یوماه
ویلی علی شبلی ...
حرف غیرتت _ شده زبونزد همه
غیرتو چه خوب_نشون دادی توو علقمه
آرزومه که_منو شفاعتم کنی
روز محشرت_که هستی پیش فاطمه
الحق که عباسی و
بودی قد ِ یه لشکر
بودی پناه زینب
شیرم حلالت مادر
یوماه یوماه
بعد از داغت واویلتاه شد
یوماه یوماه
بعد از تو زینب بی پناه شد
یوماه یوماه
ویلی علی شبلی ...
#گروه_شعر_و_سبک_بارگاه
#وفات_حضرت_ام_البنین
👇
.
#حضرت_ام_البنين سلام_الله_علیها
#غزل
در لابلای بغض این کوی و گذرها
پیچیده ذکر "وا حسینا" در سحرها
انگار در یک گوشه از تنهایی خود
روضه گرفته حضرت "ام القمر"ها
یک فاطمه وقتی دوباره روضه خوان است
پر می شود از عطر یاس این دور و برها
دارد به دل داغ تمام نیزه ها را
داغ علی های قبیله، داغ سرها
داغی نشسته مادرانه بر دل او
داغی که می ماند همیشه بر جگرها
جمع مصیباتی که او دیده ست یعنی
"ام البنین" شهر منهای پسرها
#
"وَیلی عَلی شِبلی" عزیز قلب مادر
شیرم حلالت ساقی بی بال و پرها
عباس جان، زینب برایم روضه خوانده
از کربلا، از علقمه، از "إِنْکَسَر"ها
نخل رشید باغ من، بالا بلندم
در بین گلدان جا شدی؟! "آه" از تبرها
آه از غریبی رباب و گریه هایش
در لابلای بغض این کوی و گذرها...
#محمد_جواد_مهدوی
.
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
#حضرت_ام_البنین
خوب بود این دم آخر پسرانت بودند!
شرزه شیران جگردار جوانت بودند
این زمین گیر شدن، علت خونین بالی ست
سر بالین تو جایِ پسرانت خالی ست
گفتن از بی کسی ات حال بکاء می خواهد
مادر داغِ جوان دیده، عصا می خواهد
چه بگویم!؟ که از این بغض، صدا می گیرد
چه کسی گوشه ی تابوت تو را می گیرد!؟
گفتنش نیز به جان، غصه و غم می ریزد
مادر از مرگ پسر، زود به هم می ریزد
داغ بیهوده ندیدی! به خدا چشم زدند
اهل این شهر جوانان تو را چشم زدند
مادر! این لحظه ی آخر کمی از ماه بگو
از قد و قامت آن دلبر دلخواه بگو
روضه مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم
یک دلِ سیر برای قمرت گریه کنیم
مادر! آن گونه بخوان که جگر عالم سوخت
پایِ این روضه شنیدم دلِ مروان هم سوخت
روضه ی مشک بخوان، روضه ی گودال نخوان
هر چه خواندی فقط از معجر و خلخال نخوان!
خوب شد کرببلا را تو ندیدی مادر
خنده ی حرمله ها را تو ندیدی مادر
خوب شد شام بلا را تو ندیدی مادر
داخل طشت طلا را تو ندیدی مادر
کوهی از غم به سرِ شانه ی زینب دیدند
دخترت را ملاعام معذب دیدند
#وحید_قاسمی✍
.
.
#حضرت_ام_البنین
شاعر #حسین_جعفری✍
درّ و الماس و گوهر شیره ی جانت بودند
شمع و پروانه و گل ها نگرانت بودند
ادب و فضل، تو را نقش زبانت بودند
،خوب بود این دم آخر پسرانت بودند
شرزه شیران جگر دار جوانت بودند،
ورنه از شدت داغش کمرت خم می شد
بشنوی داغ پسر را به خدا بد حالی ست
گل تو چیده شود دُورِ تو بینی خالي ست
خیمه چون مشک ، عطش دارد و بد احوالی ست
،این زمینگیر شدن علت خونین بالی ست
سرِ بالین تو جای پسرانت خالي ست،
شعله ها بر جگر عالم و آدم می شد
عشق، سر می زند و از تو دعا می خواهد
سرزده می رسد از راه ، تو را می خواهد
به خضاب آمده و خون حنا می خواهد
،گفتن از بی کسی ات حال بکا می خواهد
مادر داغ جوان دیده عصا می خواهد،
بی وجود تو دو چشمش پرِ شبنم می شد
دامنت عطر مزار شهدا می گیرد
از غم ۴ گل تو دل ما می گیرد
هم دل حضرت زهرا و خدا می گیرد
،چه بگویم که از این بغض، صدا می گیرد
چه کسی گوشه ی تابوت تو را می گیرد،
طاقت شانه ی ما از غم تو کم می شد
اشک صدها ملک از دیده ی نم می ریزد
روضه ات خوانده و غم خاک سرم می ریزد
نشو آشفته دل اهل حرم می ریزد
،گفتنش نیز به جان ، غصه و غم می ریزد
مادر از مرگ پسر زود به هم می ریزد،
مردمش مویه کنان چشمه ی زمزم می شد
گیسو آشفته کن از غربت و از آه بگو
بین هر مرثیه، عباس، تو گه گاه بگو
مثل حیدر غم خود را به دل چاه بگو
،مادر این لحظه ی آخر کمی از ماه بگو
از قد و قامت آن دلبر و دلخواه بگو،
کربلا غرق عزاداری و ماتم می شد
ما رسیدیم که در دُور و برت گریه کنیم
راه ده تا به عزای پسرت گریه کنیم
کوچه وا کرده و با چشم ترت گریه کنیم
،روضه ی مشک بخوان پشت سرت گریه کنیم
یک دل سیر برای قمرت گریه کنیم،
اشک در سینه زدن هاست که مرهم می شد
دل شیعه به خدا از غم این ماتم سوخت
در حسینیه به حال دل تو پرچم سوخت
شبنم و نسترن ، آلاله با مریم سوخت
،مادر آنگونه بخوان که جگر عالم سوخت
پای این روضه شنیدم دل مروان هم سوخت،
نه دل ما که دل فاطمه هم غم می شد
به استقبال شعر جناب #وحید_قاسمی
.
.
#امام_علی #امیرالمؤمنین
به ساحت مقدس حضرت علی ع
غزل ش ۳۳
شیر خدا ...
سحر گاهان که شیر حق رها سازد کنامش را
همه ذرات هستی باده می نوشند نامش را
اگر آب وضو سرد است ؛رود اشک من که هست
فقط مولای من لب تر کند اسم غلامش را
اگر خواب از سر چشمش نمی خواهد که پر گیرد
خیالی نیست خورشیدا ! نگه دار احترامش را !
مؤذن باده ی توحید را آهسته تر نوشد
به جام می کشان ساقی نکوبد نیز جامش را !
اگر آهوست در چشمت رمیدن را برد از یاد
اگر کبکی در اطراف است کوته کن خرامش را !
علی از خانه بیرون زد خلایق ماه را دیدند
و دیگر اختلافی نیست پایان صیامش را
نه در چشم علی خواب است که، بیداریِّ محض است
فقط شاعر به مضمون، سرمه زد چشم کلامش را
جهان کی سخت می گیرد به هر کاو سخت کوش آمد؟!
تلاش صید؛ محکم می کند الیاف دامش را
اگر صیاد ،او باشد ،خوشا در دام کوشیدن
خنک زخمی که شمشیر تو دارد التیامش را
سخاوت را بیاموز از علی زیرا که همچون کوه
نمی دارد دریغ از دشمنان حتی سلامش را
اگر تیغ جوانمردش حدیث لا به لب دارد
بدان معنی است که آهن پذیرا شد مرامش را
علی چشم است و ما روییده مژگانیم بر پلکش
شبیه حضرت قائم که یارانِ قیامش را ...
صدای فزت از پشت خم تاریخ می آید
که هر دم ملتی نابود می سازد امامش را .
#علیرضا_اطلاقی✍
.
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
ای مادر آب، آبرویت
ای علقمه، جامی از سبویت
ای زمزمِ اشک ما ز جویت
دریا، دو سه قطرهء وضویت
ای نام تو بهترین سرآغاز
یا ام بنین مرا بخر باز
ای خدمت دوست، سرنوشتت
ای گریه، انارِ فصلِ کشتت
ای خاکِ درِ علی، سرشتت
ای خانهء فاطمه بهشتت
اینگونه شدی عزیز زهرا
گفتی که منم کنیز زهرا
زینب بغلت بهار دارد
در بین مدینه یار دارد
در کوچه حسن قرار دارد
با اذن تو ذوالفقار دارد
عباس نه! پرچم تو بالاست
از بس که غمش حسین زهراست
در لشکر خود امیر داری
جنگندهء بی نظیر داری
شیری و چهار شیر داری
در کرببلا سفیر داری
روزی که عطش کنار دریاست
امیّد حرم به مشک سقاست
صد حیف که علقمه نبودی
در غربت و همهمه نبودی
تنها طرف همه نبودی
همنالهء فاطمه نبودی
آنجا که تبر روی نگین خورد
عباس در علقمه زمین خورد
گهوارهء ماه، تاب میخواست
آن چشم سیاه، خواب میخواست
نوزاد رباب، آب میخواست
حال همه را خراب می خواست
از داغ عمو که با خبر شد
سرباز حسین، تشنه تر شد
در معرکه آمد از عطش گفت...
از اینکه چطور کرده غش گفت...
از خشکی آن صدای خش گفت...
از حرمله و سه شعبه اش گفت...
آن روضهء مقتل مقرم،
باشد شب هفتم محرم!
#حضرت_ام_البنین
#رضا_دین_پرور ✍
.
14001025eheyat-rasouli-roze.mp3
2.85M
|⇦•اگر چه از غمِ قدت خمیدم...
#روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی رسولی
#روضه_حضرت_عباس
زمینه؛ وَیلی علی شِبلی.mp3
1.79M
#زمینه
#حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
#حضرت_عباس علیهالسلام
🔹ویلی عَلیٰ شِبلی🔹
خون علی توی رگات بود
هیبت حسن تو نگات بود
دعای عزیزای زهرا
همیشه، پشت و پنات بود
چطوری تونستن پسرم
با تو روبرو شن؟ برام سؤاله!
چطوری تونستن بزنن
مشک تو رو مادر؟ آخه محاله!
چطوری تونستن نذارن
که ببری آبو برا سهساله؟
شاید، شد علقمه غوغا
افتاد، دستت روی خاکا
شاید، دورت رو گرفتن
مادر، موندی تک و تنها
«وَيْلِی، وَيْلِی عَلیٰ شِبْلِی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
راه علی مقصد و راهت
غیرت علی تو نگاهت
به فدای قد رشیدت
به فدای روی ماهت
چطوری تونستن پسرم
راهتو به سمت حرم ببندن؟
چطوری تونستن پسرم
به بارون اشکای تو بخندن؟
تو رو زدن و با زدنت
دل حرمو انگار از جا کندن
شاید، نرفتی که بجنگی
رفتی، یه کمی آب بیاری
شاید، گریۀ مشکو دیدن
دیدن، تو هم داری میباری
«وَيْلِی، وَيْلِی عَلیٰ شِبْلِی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای پسر و وارثِ حیدر
وارثِ خصائصِ حیدر
تو دلاوری و شجاعت
کوه غیرت، مثه حیدر
چطوری تونستن پسرم
داغتو رو قلب حسین بذارن؟
چطوری تونستن پسرم
نگاشونو از خیمه برندارن؟
چطوری تونستن پسرم
برای جسارت هجوم بیارن؟
شاید، تو علقمه موندی
حتماً، خیلی غصه خوردی
رفتی، خیمهها رو آخر
دست، بی کسی سپردی
«وَيْلِی، وَيْلِی عَلیٰ شِبْلِی»
شاعر و نغمهپرداز: #جمعی_از_شاعران
#وفات_حضرت_ام_البنین