فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثناخانم نظری،درسه سالگی حافظ کل شدند👏👏
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا محشره ، حتما ببینیند و با جان دل بشنوید .
پیشنهاد میکنم 2 بار بشنوید👌😍
.
#زمینه
#شهادت_امام_جواد
#جوون_رضا
☑️بند اول
واویلا
جوون رضا داره جون میده تو حجره تنها
تو حجره کناری دارن پایکوبی کنیزا
واویلا
یه آهه جگر سوز توی هلهله ها پیچیده
که معلومه اونجا چه زجرایی آقا کشیده
واویلا
چه دردایی داره آقامون توو سینه
چه داغی داره توی قلبش سنگینه
وجودش رو آتیش سوزونده واویلا
داره انگاری خونه رو دود میبینه
☑️بند دوم
میسوزم
دارم توی این حجره تنهای تنها میسوزم
خدایا ببین همسرم چی آورده به روزم
واویلا واویلا
میسوزه
همه جونم و استخونا و پا تا سر من
چی جوری بگم قاتل من شده همسر من
واویلا واویلا
میسوزم من از زهرکینه روو بستر
تموم وجودم رو کرده شعله ور
دم آخری با تمومه تنهاییم
شده ذکر لبهام دمادم وای مادر
☑️بند سوم
حسین جان
دارم جون میدم با لب تشنه و کام عطشان
شدم روضه خون یاد لبهای خشکت حسین جان
یا مظلوم
حسین جان
من و کشته این خنده ی قاتل نا مسلمون
تو رو کشتنت روی خاشاک و خار بیابون
یا مظلوم
.....
منم مثل تو بی حبیبم یامظلوم
شبیه توجد غریبم یا مظلوم
شبیه لبای تو شاه بی سر
نشد قطره آبی نصیبم یا مظلوم
حسین جان
#مجیدمرادزاده✍
.👇
.
انصاف و رعایت حقوق دیگران
..
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
💠 #حکایات
يكي از علما آرزوي زيارت حضرت امام زمان(عج) را داشت و از عدم موفقيت رنج مي برد. مدتها رياضت كشيد، در ميان طلاب حوزه علميه نجف اشرف معروف است: هر كس چهل شب چهارشنبه پي درپي به مسجد سهله رفته و عبادت كند خدمت حضرت ولي عصر(ع) مي رسد.
ايشان مدتها كوشش كرد ولي به مقصود نرسيد، بنابراين به علوم غريبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چله ها نشست، رياضت ها كشيد ولي نتيجه نگرفت، در اين مدت به خاطر بيداري هاي فراوان و مناجات سحرگاهان صفاي باطني پيدا كرده بود، گاهي نوري در دلش پيدا مي شد و حال خوشي به او دست مي داد، حقايقي مي ديد و دقايقي مي شنيد. دريكي از اين حالات معنوي به او گفته شد: ديدن امام زمان(ع) براي تو ممكن نيست، مگر اينكه به فلان شهر سفر كني. هر چند مسافرت مشكل بود ولي در راه رسيدن به مقصود آسان مي نمود. به اين منظور روانه شد، بعد از چند روز به آن شهر رسيد، در آنجا نيز به رياضت مشغول شد و چله گرفت، روز سي و هفتم يا سي و هشتم به او گفتند: الان حضرت در بازار آهنگران در دكان پير مردي قفل ساز نشسته اند، هم اكنون برخيز و شرفياب شو با اشتياق از جا بلند شده روانه دكان پيرمرد شد، وقتي به آنجا رسيد، ديد حضرت آنجا نشسته اند و با پيرمرد گرم سخنان محبت آميز مي باشند، همين كه سلام كرد پاسخ فرموده و اشاره به سكوت كردند.
در اين حال پيرزني ناتوان، قد خميده و عصا زنان جلو آمد و با دست لرزان قفلي را نشان داد و گفت: ممكن است براي رضاي خدا اين قفل را به مبلغ سه شاهي بخريد زيرا من به پولش نياز دارم. پيرمرد قفل را گرفت و نگاه كرد، ديد بي عيب و سالم است، گفت: خواهرم اين قفل دو عباسي (هشت شاهي) ارزش دارد، زيرا پول كليد آن بيش از ده دينار نيست، شما اگر ده دينار (دوشاهي) به من بدهيد، من كليد اين قفل را مي سازم آن وقت ده شاهي قيمتش خواهد بود.
پيرزن گفت: من به آن نيازي ندارم، شما اين قفل را سه شاهي از من بخريد، دعايتان مي كنم.
پيرمرد در كمال سادگي گفت: خواهرم تو مسلماني، من هم مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق او را ضايع كنم. اين قفل اكنون هشت شاهي ارزش دارد، من اگر بخواهيم منفعت ببرم، به هفت شاهي مي خرم، زيرا در معامله دوعباسي، بيش از يك شاهي منفعت بردن بي انصافي است. اگر مي خواهي بفروشي من هفت شاهي مي خرم و باز تكرار مي كنم قيمت واقعي آن دو عباسي است، چون من كاسب هستم و بايد نفعي ببرم، يك شاهي ارزانتر مي خرم.
شايد پيرزن باور نمي كرد كه اين مرد درست مي گويد، ناراحت شده بود كه من خودم مي گويم هيچ كس به اين مبلغ راضي نشده و من التماس كردم كه سه شاهي خريداري كنند، زيرا مقصود من با ده دينار (دو شاهي) انجام نمي گيرد و سه شاهي پول مورد احتياج من است. پيرمرد هفت شاهي پول به آن زن داد و قفل را خريد. همين كه پيرزن رفت، امام(ع) به من فرمود: آقاي عزيز! اين منظره را ديدي و تماشا كردي؟ اينطور شويد تا ما به سراغ شما بياييم، چله نشيني لازم نيست، به جفر متوسل شدن سودي ندارد، عمل سالم داشته باشيد و مسلمان باشيد تا من بتوانم با شما همكاري كنم، من از همه اين شهر اين پيرمرد را انتخاب كرده ام زيرا او ديدن دارد و خدا را مي شناسد، اين هم امتحاني بود كه داد. از اول بازار اين پيرزن عرض حاجت كرد و چون او را محتاج و نيازمند ديدند همه در مقام آن بودند كه ارزان بخرند و هيچ كس حتي سه شاهي نيز خريداري نكرد و اين پيرمرد به هفت شاهي خريد، هفته اي بر او نمي گذرد مگر آنكه من به سراغ او مي آيم و از او دلجويي و احوالپرسي مي كنم.
👈در دعاي ماثور از امام زمان(عج) به نام توفيق الطاعه، هنگامي كه مي خواهد بهترين صفات شخصي و اجتماعي را بيان كند، جامعه برتر اسلامي را اينگونه ترسيم مي كند: « وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِيَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّيرَةِ.» خداوندا توفيق ده تا اميران جامعه با مردم به عدالت همراه با شفقت و مهرورزي رفتار كنند و مردم نيز انصاف و رفتار نیک را مراعات نمايند.
.
.
#امام_جواد علیه_السلام
#زمزمه #نوحه
۳۲۳
آتش گرفته عالمی از سوز آهت
یک حجره ی در بسته گشته قتلگاهت
شد خون دلها حاصلت شد همسر تو قاتلت
آه و واویلا
****
برده تنت بر بام خانه دشمنانت
بال و پر مرغ هوا شد سایبانت
ای یاس پرپر رضا ای علی اکبر رضا
آه و واویلا
****
شکر خدا ای نور پاک حی سرمد
بر پیکر تو آفتاب اصلا نتابد
نسوزد از گرما تنت غارت نشد پیراهنت
آه و واویلا
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شهادت_امام_جواد
.👇
enc_16865202387964063959766.mp3
2.82M
🎙 #کاظم_اکبری
#️⃣ #مناجات_با_امام_رضا
#️⃣ #زمینه_احساسی
#️⃣ #استودیویی
#️⃣ #زیارت_مخصوص #امام_رضا
کنار سقاخونه مادرم
آب میریخت رو سرم تو حرم
الهی که از در خونه ات جایی نرم
سپرده مادرم منو به شما
که بشم خادم حرمت آقا
حالا دیگه شدم برای تو گدا
حواله ام رو داده امام رضا
که قدم به قدم تو هیئتا
بمونم نوکر شه کرببلا
تو بزم عشقت آقا نوکرم
مولا خاک درم سرورم
پیرغلامم کن توی روضه ات با علم
رو سرم منت داره کرمت
نوکری میکنم پای علمت
شب جمعه ببر منو تو حرمت
همه سوز صدام کربلا میخواهد
همه سوی نگاهم کربلا میخواهد
ذکر روی لبام کرب و بلا میخواهد
خيمه ها مي سوزد و شمع شب تارم شده
در شب بيماريم ،آتش پرستارم شده
ما كه خود از سوز دل،آتش به جان افتاده ايم
از چه ديگر شعله ها ،يار دل زارم شده
پيش از اين سقاي ما بودي ، اي علمدار حسين
امشب اما جاي او ،آتش علمدارم شده
اي فلك جان مرا هر چند مي خواهي بسوز
مدتي هست از قضا،دل سوختن كارم شده
جز غم ،امشب پيش ما يار وفاداري نماند
در شب تنهائيم ،تنها همين يارم شده
من كه شب را تا سحر ،بيخواب و سوزانم چو شمع
از چه ديگر شعله ها ،شمع شب تارم شده
بس كه اشك آيد به چشمم ،خواب شب را راه نيست
دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده
جز دو چشمم هيچكس ،آبي بر اين آتش نريخت
مردم چشمان من ،تنها و فادارم شده
گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ، ولی
سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده
شعله های کربلا آتش به جانم زد ، حسان
آتشش از این جهت ابیات اشعارم شده
Haj Mahmood Karimi - Khime ha Misozad (128).mp3
6.79M
نوحه
خیمه ها میسوزدوشمع شب تارم شده