eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
10.6هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✍ سلیمانی سر تا به پا تو نور ایمانی نامت بود قاسم سلیمانی شهید راه دین وقرآنی ای شهید ظلم و ستمگری شهید راه دین و کشوری تا زنده ماند انقلاب ما کردی با جان یاری رهبری یا حیدر یا حیدر مدد مدد(۴) سلیمانی ز لطف حق اهل کرم بودی تو هم مدافع حرم بودی ریشه‌کن ظلم و ستم بودی بر خامنه‌ای بوده‌ای مرید چار ساله تو گردیده ای شهید بگذشتی تو از جان و هستی ات نزد زهرا گشتی تو رو سپید یا حیدر یا حیدر مدد مدد سلیمانی خون تو انقلاب دیگر بود یاور یاوران رهبر بود باعث پالایش کشور بود جای تو خالی در بین همه است نامت بر روی لب به زمزمه است از لطف خاص حی کردگار سلیمانی مهمان فاطمه است یا حیدر یا حیدر مدد مدد سلیمانی برای رهبری علمداری دین خدا تو کرده ای یاری خون تو در راه خدا جاری بهردین ،شهادت عزت ماست در خط ولایت ،ملت ماست در سالروز شهادت شما با خط رهبری، بیعت ماست یا حیدر یا حیدر مدد مدد سلیمانی فدایی رهبر فرزانه به گردشمع او چوپروانه تازیم بر دشمن بیگانه این درس دانش آموزی ماست یا زهرا رمز پیروزی ماست تا برگردد مهدی منتظر شهادت در راهش روزی ماست یا حیدر یا حیدر مدد مدد سلیمانی با یاد تو ملت آزاده در راه قرآن همه استاده بهر نبرد همیشه آماده ریزه خوار سفره ی حیدریم درخط شهیدان و رهبریم هر کدام از ما با عشق حسین در یاری رهبرچو لشکریم یا حیدر یا حیدر مدد مدد سلیمانی تو مظهر تقوایی حاج قاسم تو پیروی زهرایی حاج قاسم فرمانده ی دلهایی حاج قاسم خون شهیدان اعتبار ماست یاری رهبر افتخار ماست مرگ بر آمریکا گر شعار ماست با نام مهدی اقتدار ماست یا حیدر یا حیدر مدد مدد
. شد چهار سال رفته ای تو سوی جنت سوزد از داغ غم تو خیل امت واشهیدا (۳) شد چهار سال دل گرفته ماتم تو رفتی و خون شد دل ما از غم تو واشهیدا (۳) پیکر پاک تو قاسم غرق خون شد قدرت ایران ز خون تو فزون شد وا شهیدا (۳) بوده ای تو در همه عمر مرد میدان جان تو در راه قرآن گشته قربان وا شهیدا(۳) ای شهید راه دین خلد آشیانی تاصف محشر تو قاسم جاودانی وا شهیدا(۳) ای که در راه ولایت توشهیدی روز محشر نزد زهرا روسپیدی وا شهیدا (۳) بوده ای قاسم سلیمانی تو سردار در همه حال بوده ای‌بر رهبری یار وا شهیدا (۳) گرچه ای سردار دلها ساده بودی روبروی دشمنان استاده بودی وا شهیدا(۳) ای که در راه خدا رزمنده بودی شعله بر جان ستم افکنده بودی وا شهیدا(۳) مردی و مردانگی تحت لوایت آمریکا و اسرائیل در زیر پایت وا شهیدا (۳)
10.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا ایرانه اینجا آخوندا نمیزاااارن اینجا ایرانهههههههههه اگه کسی عمامه مو پرتاب کنه بره هوا میشم فداش خب آخه من یه آخوندم😍😍😃 ☺️خدا حفظ کنه حاج آقای صالح پرور رو
ای تاج سر زنان عالم وی مفخر دودمان آدم از جوهر قدس، تار و پودت از نور محمدی، وجودت معیار کمال زن، تویی تو مقیاس جلال زن، تویی تو ای نادره در بحر رحمت آویزه‏ی گوشوار عصمت خیّاط ازل ز حجله‏ی غیب در طارم نور غیب لا ریب چون مشعل وحی را بر افروخت پیراهن عصمت تو را دوخت ای گنج هزار گونه گوهر وی خوانده تو را خدای، کوثر نسل تو، نگاهبان دین ست بر تاج تو، یازده نگین ست شاه شهدا که بر سر دین بگذاشت نگین و تاج خونین یک پاره‏ی پاک از تن توست پرورده‏ی شیر و دامن توست خونی که به شیر توست معجون جز رنگ خدا نگیرد آن خون اسلام، که روز او بشد شب دادی تو گره به زلف زینب ای در فلک پیمبری، ماه خورشید، کمین کنیز درگاه در قدر، ز کاینات برتر با فضه -کنیز خود- برابر استاد ریاضی یزدی
دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است مادر! حضور نام تو در شعر های من لطف خداست شامل حال غزل شده است غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم این مسأله میان من و عشق حل شده است سیاره ای که زهره نشد آه می کشد آه است و آه آنچه نصیب زحل شده است زهرایی و تلألو نور محبتت در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده است با نام تو هوای غزل معنوی شده است بی اختیار وارد این مثنوی شده است هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری ‌ نامت مرا مسافر لاهوت کرده است لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت باید برای بردن نامت وضو گرفت نور قریش! تا که تویی صاحب دلم غرق خداست شعب ابی طالب دلم عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی است حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است از این شکوه، ساده نباید عبور کرد باید مدام زندگیت را مرور کرد چون زندگیت ساده تر از مختصر شده است پیش تجملات، جهازت سپر شده است آیینه ای و سنگ صبور پیمبری در هر نفس برای پدر مثل مادری اشک شما عذاب بهشت است، خنده کن لبخندت آفتاب بهشت است، خنده کن دنیای ما نبوده برازنده ی شما هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام حس می کنم مزار تو را بین سینه ام مانند آن خسی که به میقات پر کشید قلبم به سوی مادر سادات پر کشید سید حمیدرضا برقعی
السلام ای خزینة الاسرار السلام ای مدینة الابرار السلام ای عوالمُ الآیات السلام ای جوامع الاخیار همه خلقند زیر چادر تو در حقیقت تویی تویی ستار اختیار نبی است در دستت مادری تو به احمد مختار چاکر درگهت چنان حمزه نوکرت همچو جعفر طیار شجر طیبه تویی زهرا تا ابد هستی ای شجر پربار مصطفایی ولی به قالب زن هم به رفتار و نیز در گفتار طفل بیت تو سیدالشهدا کودک توست سید الابرار هر که جان می دهد به یک نگهت بایدش خواند افضلُ التُجّار چمن کوچه باغ تو طوبی خار کوی تو اَعظَمَ الاَشجار خادم خانه ی شما فضه* نقره ی تو زر تمام عیار! نه فقط روز بلکه نیمه ی شب بوده ای در قنوت مردم دار متخر از گدایی تو بلال بهره مند از غلامی ات عمار باغ فردوس بی رخت پائیز با رخ تو خزان، همیشه بهار در طلوع سه گانه ات هر روز مرتضی داشت با خدا دیدار منکران فضیلتت ملحد مشرکان کرامتت کفار نوکرانت همه اولی الالباب چاکرانت همه اولی ابصار پدر و مادرم به قربانت جان و مالم به مقدم تو نثار خون من فرش مقدمت ای دوست روی من خاک درگهت ای یار ای که آرد به جای شوهر تو جبرئیل از بهشت بر تو انار ای که فرمود مصطفای عزیز در مقام تو مادر احرار می رساند به جان من آسیب هر چه آرد به فاطمه آزار مصطفی دیده از جهان پوشید تا بدان جا رسید آخر کار که دمِ اجر دادن احمد دخترش سوخت در پس دیوار بوسه گاه نبی اکرم را هبه کردند بر نوک مسمار محمد سهرابی
نسیم می وزد و باده خوشگوار شده گلی شکفته که سرچشمه ی بهار شده حضور خاکی رب است در مدار زمین که با تولد یک زن ادامه دار شده کسی که از تبعات وصال و هجرانش خوش است فرش ولی عرش سوگوار شده کسی که شرط وجود پیامبر حتی به شرط بودن او صاحب اعتبار شده به گرد قامتش امواج نور خیمه زده به زیر هر قدمش کهکشان غبار شده عیان شده است که سرّ نهان خلقت کیست پس از تو گفت خدا داستان خلقت چیست نوشت اوّل دفتر از ابتدا زهرا از ابتدای ازل تا به انتها زهرا از آن زمان که ندانیم تا نمی دانیم همیشه و همه اوقات و هر کجا زهرا و خواست تا بنویسد نبی، علی، حسنین خلاصه شد همه در یک کلام، با زهرا و حرف تا که به اینجا رسید فهمیدم که بود و هست همه کاره ی خدا زهرا چرا که منحصراً خلقت چنین نوری فقط برای خودش بوده است تا زهرا ... میان عرصه ی میقات پای بگذارد و حق ز آینه ی خویش پرده بردارد که رو کند سند افتخار خلقت را نشان دهد به همه شاهکار خلقت را به مهر و ماه و سپهر و فلک بفهماند دلیل گردششان بر مدار خلقت را کسی که جز خودش و احمد و علی نشناخت کنیز عرشی پروردگار خلقت را در آن زمان که زمانِ زمان به سرآید و بین حشر ببندند بار خلقت را خدا ندا کند: ای فاطمه حبیبه ی من بیا به سر برسان انتظار خلقت را بیا که عرصه ی محشر برایت آماده است بگیر دست خودت اختیار خلقت را که جن و انس بفهمند کار ما با توست تمام هستی مایی فقط خدا با توست به اوج شأن و مقامت سری نمی آید کسی نیامده و دیگری نمی آید دلیل ختم نبوّت نبوده بابایت پس از ظهور تو پیغمبری نمی آید شنیده ایم که در صورت نبودت هم برای همسر تو همسری نمی آید به قامت تو فقط مادری برازنده است به مهربانی تو مادری نمی آید قدم گذار به محشر که تا نیایی تو برای خلق شفاعتگری نمی آید نگات مور وجود مرا سلیمان کرد یهود را نَفَس چادرت مسلمان کرد تو و صفات تو را هر چقدر سنجیدیم و هر چه در دل این بیکرانه چرخیدیم به انتهای تو راهی نیافتیم اصلاً در ابتدای تو مانده تو را نفهمیدیم نبی نبود علی هم نبود تو بودی و ما کنار خدا جلوه ی خدا دیدیم حضور گرم تو یک روز هم زیادی بود برای ما که کنارت دمی نتابیدیم همین که سایه ی تو سایه سار این دنیاست همیشه گرم نگاه زلال خورشیدیم بهشت می شود آنجا که تو نگاه کنی نگاه کن که مرا باز رو به راه کنی زکُنه ذات تو این عقل کم چه می فهمد شب سیاه دل از صبحدم چه می فهمد زبانِ از تو سرودن فقط زبان خداست شکوه وصف تو را این قلم چه می فهمد به بندگی تو بیخود نکرده فخر خدا نماز از قدم پر ورم چه می فهمد سه روز نان خودت را به دیگران دادی بپرس از کرم از این کرم چه می فهمد بپرس دختر پیغمبر خدا امّا چنین غریب چنین بی حرم؛ چه می فهمد؟! من از نسیم معطر به یاس فهمیدم «حضور مادریت را شلمچه می فهمد شده است نام تو سربند هر جوان شهید تبسم تو تسلّای مادران شهید » محمد علی بیابانی
در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم نام شیرین تو بردم فاطمه! شاعر شدم رشته‌ای بر گردن ابیات من افکنده دوست می‌برد شعر مرا آنجا که خاطر خواه اوست ناگهان دیدم میان خانه‌ی پیغمبرم چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم چرخ می‌زد یک نفس روح القدس دور و برم تا نوشتم فاطمه، بوسید برگ دفترم از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک ای محمد! دشمنت را دوست ابتر می‌کند خانه‌ات را بوی ریحانه‌‌ معطر می‌کند دیدنش بار رسالت را سبکتر می‌کند دختر است اما برایت کار مادر می‌کند دختران آیات رحمت، مادران مهر آفرین می‌شود ام ابیها، هر دو باهم، بعد از این یک زره خرج جهازت، حُسن‌هایت بی‌شمار با تو حیدر روز خیبر حرز می‌خواهد چکار؟ تا تو از تیغ دودم با عشق می‌گیری غبار بعد از این مستانه‌تر صف می‌شکافد ذوالفقار قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه! قصه‌ی پیوند دریایی به دریا، فاطمه! در هوای عاشقی با هم کبوتر می‌شوید هر دو کوثر می‌شوید و هر دو حیدر می‌شوید هست شیرین نامتان، قند مکرر می‌شوید هر دو در کفواً احد با هم برابر می‌شود بیت‌هایم بر درِ بیت تو زانو می‌زنند شاعران تنها برای یک نظر، رو می‌زنند در کسا، بی پرده با الله صحبت می‌کنی هل اتی را سفره‌ی نور و کرامت می‌کنی فکر خلقی، نیمه شب با حق که خلوت می‌کنی در غم همسایه، ترک خواب راحت می‌کنی مادری الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه! می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه! امتحان پس داده‌‌ای در آسمانها پیش از این سالها بر عرش می‌تابید نورت چون نگین حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین واقعاً "الحمد للهِ ، رب العالمین" جلوه‌ی نور تو را تنها خدایت دید و بس فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت پیش نابینا میان حِصن چادر ماندنت حجب میراثت، حیا سایه نشین چادرت داده دل حتی یهودی هم به دین چادرت سفره‌‌ی نان خالی اما سفره‌ی انعام پُر خانه‌ات میخانه، ساقی با سخاوت، جام پر از تو راضی و دلش از گردش ایام پر کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پر ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بی‌ذوالفقار! بت شکن! برخیز، بسته دست او را روزگار قاسم صرافان
امروز عالمی ز تجلّی منور است میلاد با سعادت زهرای اطهر است مولود پاکی آمده از غیب در شهود کز او وجود عالم و آدم سراسر است از ره رسیده موکب بانوی بانوان کائینهٔ تمام نمای پیمبر است نور خدا ز فرش نتق می کشد به عرش روشن به روی فاطمه چشم پیمبر است در وصف او گر ام ابیها شنیده ‏ای این خود یک از فضائل آن پاک گوهر است هر مادر آورد پسر از اوست مفتخر بالنده مانده گیتی از این نیک دختر است احمد وجود پاک ورا روح خویش خواند با آن که خود به مرتبه روح مصور است در حیرتم چه مدح سرایم به حضرتی کو را مدیحه خوان ز شرف ذات داور است تنها نه دختر است رسول خدای را کز رتبه بر ولی خدا نیز همسر است هستند گوشواره دو دلبند تو به عرش بی شک دل تو عرش خداوند اکبر است حاکی است از وقایع ما کان و ما یکون متن صحیفه‏ اش که به قرآن برابر است ربط رسالت است و ولایت جناب تو بل این دو را وجود تو معنا و مصدر است بر آستان توست ز جان منجلی صغیر عمریست چشم و روی نیازش بر این در است مرحوم صغیر اصفهانی
بسم الله الرحمن الرحیم💐 انا اعطیناک الکوثر💐 فصل لربک و انحر💐 ان شانئک هو الابتر💐 🍎 🍏 🔶 🔶 علیهاالسلام 🔸*(بند اوّل)* دریای رحمت را گهر مبارک در شامِ درد و غم ، سحر مبارک بر نخل اُمّید همه رسولان از کبریا آمد ثمر ، مبارک گردید چون سینا ، سرای احمد در طور ، نورِ این شجر مبارک جبریل نازل گشته بر محمد گوید بر او از دادگر مبارک خیر النسا بنهاد پا در عالم بر حضرت خیر البشر مبارک آمد جواب طعنه های ابتر میلاد دختر ، بر پدر مبارک از بحر بیکرانة نبوّت بهر خدیجه ، این گهر مبارک چون چشمه جوشید از کویر ظلمت از کوثرِ نور ، این خبر مبارک از حق نزول مصحفی که باشد آیاتِ آن ، فتح و ظفر مبارک نَبْوَد عجب گوید اگر خداوند بر کلکِ صنعش ز این اثر مبارک میلاد بانویی که هست نورش افزونتر از شمس و قمر مبارک روز جهان افروزِ مولد او بر جحتِ ثانی عشر مبارک گویم به زهرا دوستانی عالم بارِ دگر ، بار دگر مبارک او طاهره ، صدّیقه و بتول است قلب محمد ، بضعه الرسول است 🔸*(بند دوم)* زهراست بر سر ، افسر محمد روح و روان در پیکر محمد ناموسِ سبحان ، جانفدای حیدر تطهیر قرآن ، کوثر محمد او هدیة حق بر خدیجه باشد هم یادگار از همسر محمد بر مادرِ پاکش سلام آرد پیک خدا در محضر محمد در حیرتم از رتبه اش که او بود هم دختر و هم مادر محمد هر صبح و شب بر او سلام گفتن باشد عبادت در بر محمد بر سینه و صورت همیشه بودش گل بوسة مکرّر محمد بوسیدن دستش به قامت خم گشته عروج دیگر محمد در پیشِ رویش ماه ، محو می شد باشد درخشان اختر محمد دریای موّاج نبوّت است او از بحرِ هستی ، گوهر محمد باشد پیمبر تاجِ فرقِ زهرا زهرای اطهر ، زیور محمد نازم به آن کاو روز فتح خیبر شد همسرش ، سرلشگر محمد در حشر آید این ندا ز سرمد حاجت طلب کن ، دختر محمد آن روز ، زهرا فکر شیعیان است هر کس که زهرایی است در امان است 🔸*(بند سوم)* احمد گلِ خلقت ، گلاب زهراست دُردانة ختمی مآب زهراست اُمّ الحسن ، مامِ حسین و زینب اُمِّ اَب و اُم الکتاب زهراست از سوی حق ، بعد از رسول خاتم رکن رکینِ بوتراب زهراست بر کوثر و تطهیر و قدرِ قرآن کاملترین تفسیر ناب زهراست آن کس که چون نامش به لب بیاید گردد دعاها مستجاب زهراست یک جزء از مهریّه اش فرات است ای اهل دل ، بانوی آب زهراست جبریل کارِ خانه اش نماید از خستگی وقتی به خواب زهراست از کور هم رخسار خود بپوشد کان کرم ، روح حجاب زهراست باشد شفیعه ، شیعه را به محشر فریادرس ، روز حساب زهراست در سایه سارش دل غمی ندارد چون رحمت حق را سحاب زهراست لبخند او روشنگر بهشت است خوشید احمر ، آفتاب زهراست بر ضدّ غاصبین حقّ حیدر بنیانگذار انقلاب زهراست آن بانویی کز خطبة بلیغش کاخِ ستم گردد خراب زهراست زهرا که معصومه ز کبریا بود از آن دو تن ، والله نارضا بود ادامه دارد... ╰┅───────────┅╯