eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🏴سبک یا روضه ای به بهانه ی شهادت جانسوز علیه السلام مگه میشه گریه نکنم مگه میشه حالم بد نشه اونا جلو چشمم بریدن آخه سر بابامو مگه میشه آروم بگیرم مگه میشه حالم خوب بشه آخه جلو چشمم دزدیدن انگشتر بابامو مگه میشه ضجه نزنم نمیشه که من عذاب نکشم آخه جلو چشم من زدن رو نیزه سرهارو مگه میشه مضطرب نشم مگه میشه غصه نخورم آخه میدیدم که میزنن سیلی دخترارو 🕯🕯🕯🕯 مگه میشه از شام بلا بگن و من آزرده نشم آخه مارو بردن اونجا از بین یهودی ها مگه میشه از خرابه ها بگن و من افسرده نشم نمیشه که از یاد ببرم رقیه رو اونجا مگه میشه دردام کم بشه نمیشه که زخمام خوب بشه هنوزم از اونروزا رو تن کبودی رو دارم مگه میشه خون نبارم و نمیشه طاقت بیارم و آخه چجوری بگم من از شامیا بیزارم ۱۴۰۳/۰۴/۲۷ ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
. |⇦•شاهد مقتل همه... علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی حسینی ●━━━━━━─────── بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ آنقدر داغ بود از تب که آب اگر بود بر لبش می‌سوخت احتیاجی نبود بر آتش خیمه هم داشت از تبش می‌سوخت درد را چاره‌ای اگر بکند چه کند با غمِ پریشانیش نیست آبی که دستمالی خیس بگذارند روی پیشانیش خویش را می‌خورَد ، ندارد جان قوَتی نیست جز تقّلا حیف یک به یک می‌روند یاران و چاره‌ای نیست جز تماشا حیف بارها شد به دست بی جانش پرده‌ی خیمه را به بالا زد شاهدِ مقتل همه ، هربار به سرِ خویش دستِ خود را زد دید از خمیه روی یک نقطه لشکری را که بی هوا می‌ریخت دید در بین راه تا به حرم چقدر اکبر از عبا می‌ریخت بین بستر نشست در خیمه زد به سر با دو دست در خیمه تا صدای برادرش آمد کمرِ او شکست در خیمه باز هم پرده را کناری زد قاسمش بود و سنگ باران بود یک یتیم و هزارها می‌دید لحظه‌ی پایکوبیِ سواران بود ناله‌ی دختران به او فهماند دستهایی میان راه اُفتاد دید از خیمه خواهرش غَش کرد مادری بینِ خیمه‌گاه اُفتاد پرده را زد کنار و گفت: ای وای حرمله آمده گلو بزند او خجالت کشید وقتی دید پدرش رفته است رو بزند بی برادر شدن چه حسی داشت کمرش را دو مرتبه خَم کرد تشنه‌ای بود یک سپاهی که هرچه آورده بود دَرهَم کرد چند باری فقط برای وداع پدرش بوسه‌اش زد و برگشت دید در قتلگاه خولی را سمت گودال آمد و برگشت او گرفت از عصا که برخیزد تا پدر تکیه داد بر نیزه او زمین خورد تا حسین اُفتاد داد می‌زد بجای سرنیزه گرد و خاکی بلند شد فهمید آخرش شمر با سنان آمد غم ناموس دارد او یعنی عمه‌اش هم نفس زنان آمد عمه فریاد می‌زند که نزن چکمه بردار، احترامش کن چقدر طول میدهی نامرد زیر و رویش نکن تمامش کن : حسن لطفی *خواهر که رسید توی گودال، چشماش رو بست، گفت: دوباره یادِ روزِ دوشنبه افتادم، روزی که توی مدینه به مادرم جسارت کردن...چه جوری مگه کارِ حسین رو تموم کردن؟ زیارت ناحیه مقدسه اینجوری میگه:...* دارن زنده زنده ترا دفن میکنند برجسم نیمه جان تو رحمی نمی کنند *اومد خدمت امام صادق، آقاجان چرا اینقدر برا مصیبت جدتون گریه می کنید؟ شما خانواده ی شهادت هستید... آقا فرمودن: همه ی گریه ما برا اون ساعتی بود که حسین هنوز داشت با خواهرش حرف میزد" یَا أُختَاه! إِرجِعِی إِلَی الفُسطَاط" خواهرم برگرد به خیمه ها...نانجیب تا دید زینب داره میاد بدن رو برگردوند، سر رو از قفا جدا گرد... ناله بزن بگو: یا حسین... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
30569-attachment-shahadat_emam_sajad_hoseyni_2.mp3
3.19M
|⇦•شاهد مقتل همه ... و توسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج سید مهدی حسینی
. لحظه های آخرم ، یاد داغ کربلام گاهی یاد مقتل و ، گاهی یاد شهر شام از یادم نمی ره اون ، گودال و مصیبتاش دیدم تشنه کُشتنش ، بابامو توو ازدحام ای وای ای وای حسین چل ساله برا غم ، بابام خون شده چشام چل ساله که روز و شب ،مرگم رو همش میخام پیش چشم من سر ، بابام و بریدن و دیدم توی قتلگاه ، جسمش رو دریدن و ای وای ای وای حسین دیدم راس بی سر و ، روی خاک قتلگا دیدم با چشه خودم ، بابام و به زیر پا داره روضه های غم ، توو یادم مرور میشه خاطرات من همه ، زخم دود و آتیشه ای وای ای وای حسین با سنگا سرم شکست ، توی کوچه های شام همراهه مخدرات ، رفتیم بین ازدهام خندیدن به حال ما ، یک عده حرومیا جونم روی لب رسید ، توی مجلس حرام ای وای حسین از یادم نمیره که ، زد با چوب خیزرون بابای منو یزید ، میزد خیلی بی امون کابوسه غمای شام ، دائم پیش چشممه ما رو عده ای با دست ، میدادن همش نشون ای وای ای وای حسین ✍ 👇
. ای یوسف من/ کو پیروهنت افتاده رو خاک/ اعضای تنت تو دست سنان/ افتاده سرت خون می چکه از/ چشمای ترت هتک حرمت به همه قافله شد جلو چشمام چه قدر هلهله شد روی نیزه سر تو رفت کوفه خواهرت همسفر حرمله شد (وای من وای من ای حسین۴) ای شاه غریب/ ای شیب خضیب کشته شده ای/ با طرز عجیب دور از وطنی/صد پاره تنی شُهره شده ای/ به بی کفنی عده ای زدن تو رو با شمشیر عده ای با سنگ و چوب و با تیر عده ی زیادی هم با نیزه کشتنت با سختی با هر تقدیر (وای من وای من ای حسین۴) وای از شبای/ سردِ اسیری دل خون شدم‌ از / دردِِ اسیری دیگه چی بگم / از رد طناب!؟ از کوفه و از / بازار و شراب کوفیا قلب منو سوزوندن چرا ما رو خارجی می خوندن تو محله‌ی یهودی دیدم ... سر پاکِ تُو رو می چرخوندن (وای من وای من ای حسین۴) 👇
. سلام مادر .... ببین با من چها کردن لب تشنه ... سرم از تن جدا کردن ببین موهام .... پر از خاکستر و خونه سرم اینجاس ... تنم بین بیابونه سلام مادر ... چرا دیر اومدی مادر بگو امشب ... به زینب سرزدی مادر ته گودال ... که غوغا شد کجا بودی سر نعشم .... که دعوا شد کجا بودی ...... سلام مادر ... چرا پر خونِ موی تو سلام مادر ... بریده کی گلوی تو خودم دیدم ... چها بر روزت آوردن به پیش من ... لباس کهنت‌م بردن ته گودال ... برای تو دعا کردم تو دست و پا ... زدی و من نگا کردم ✍ .👇