فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧕دعای مادر رو دست کم نگیرید!
💠ماجرای دعا مادر حضرت موسی(ع)
دو تن از شهدای راه دفاع از آسمان ایران و مردم کشور که بامداد امروز هنگام مقابله با تجاوز دشمن صهیونیستی در سایتهای پدافندی به شهادت رسیدند.
https://eitaa.com/khatshekananfal
.
#زمینه #شور #حماسی
#جبهه_مقاومت
شهید #سید_حسن_نصرالله
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
• بند ۱:
نصر من الله/ نصرت با حزب اللهه
راه ما راهِ/ شاگرد روح اللهه
پایان صهیون/ آغاز نصراللهه
مقابلِ/ همهی ظالما می ایستیم
ما عاشقِ/ مبارزه با صهیونیستیم ۲
به دشمن نمیدیم امون
نزدیکه دیگه مرگشون
حِزبُ اللّٰه هُمُ الغٰالِبوُن ۲
[حِزبُ اللّٰه هُمُ الغٰالِبوُن...]
• بند ۲:
با اتحاد و/ با همدلی ها آخر
میشه عبور کرد/ از خندق و از خیبر
صهیون یا صهیون/ نحن جیوش الحیدر
مث یهود/ ما فراری و ترسو نیستیم
ما عاشقِ/ مبارزه با صهیونیستیم ۲
قطعاً صادقه وعدمون
این ذکر و با نیّت بخون
حِزبُ اللّٰه هُمُ الغٰالِبوُن ۲
[حِزبُ اللّٰه هُمُ الغٰالِبوُن...]
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعر و سبک: #علیرضا_عابدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
#طوفان_الاقصی
👇👇
.
#غزل #مقاومت
عملیات وعده صادق ۲
دید استکبار حالا قدرت سِجّیل را
سرنگون کرده سپاه ما سپاه فیل را
خواب و رویای سپاه کفر را بر هم زدیم
بیخ گوش دشمنان یک سیلی محکم زدیم
گوشهای از قدرت بی حّد ما شد جلوه گر
یادِ تهرانی مقدم زنده شد بارِ دگر
“ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ” این همان خشم خداست
ملت ما اهل سازش نیست اهل کربلاست
وای اگر دشمن بخواهد باز هم جولان دهد
بی گمان این بار جور دیگری تاوان دهد
رهبرم لب تر کند راهی میدان می شوم
در دل میدان شبیه تیغ بُرّان می شوم
لشکر اسلام باز از فتح خیبر آمده
آه…دوران “بزن در رو” دگر سر آمده
دید استکبار حالا قدرت سجیل را
موشک ما زیر و رو کرده ست اسراییل را
#احسان_نرگسی ✍
.👇
4_5823488359271499810.mp3
9.11M
🔳 #غزل #مقاومت_اسلامی ویژه عملیات #وعده _صادق ۲
📜 دید استکبار حالا قدرت سجیل را
🖊به قلم #احسان_نرگسی
🎙به نفس #حاج_محمد_رضا_طاهری
.
#حضرت_زهرا
بانوی عصمت
آن بانویی که لاله ها را دوست دارد
دل های با داغ آشنا را دوست دارد
آن داغدار لاله های گلشن وحی
از داغداران لاله ها را دوست دارد
عطرولایت هرکجا پیچیده باشد
آن گلشن عشق و وفا را دوست دارد
درمحفلی که ذکر مردم یاحسین است
آن محفل سوگ و عزا را دوست دارد
از مردم روی زمین تنهای تنها
اهل ولا زهرا شما را دوست دارد
برهل اتای او قسم، این ابر رحمت
برسائلان جود و عطا را دوست دارد
از مرد نابینا اگر او چهره پوشد
این بانوی عصمت حیا را دوست دارد
محراب او لبریز عطر ربنا شد
از بس مناجات و دعا را دوست دارد
با بال بشکسته همه شب تا سحرگاه
پرواز کردن تا خدا را دوست دارد
گرید اگر چه در فضای سرد غربت
لبخند گرم مرتضی را دوست دارد
کروبیان وقتی دعایش راشنیدند
گفتند او وصل خدا را دوست دارد
شرمنده ایم از رویش امّا ای «وفایی»
شرمنده ی آل عبا را دوست دارد
#مدح_حضرت_زهرا
#سیدهاشم_وفایی✍
.
.
|⇦•کوه بودم بلند و...
#قسمت_اول #روضه و توسل به #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج محمد رضا بذری
●━━━━━━───────
"السلام عليکم یا اهلَ بَیتِ النُّبُوَّة و مَوضِعِ الرِّسالَة و مُختَلَفَ المَلائِکَة، السلام علی المَهدی و علی آبائِه، السلام علی السَّیِّدَةِ الجَلیلَةِ الجَمیلَه، زاکِیَةِ الاحزانِ الطَّویلَه، فِی المُدَّةِ القَلیلَه، المَخفِیَّةِ قَبرُها، المَجهولَةِ قَدرُها، المظلومِ بَعلُها، المَقتولِ وَلَدُها، المَکسورَةِ ضِلعُها"
کوه بودم بلند و با عظمت
روی دامان دشت جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها فرش زیر پایم بود
*کوه داره توصیف میکنه..از زبان کوه*
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب دل ز من میبرد
صبح چو آفتاب سر میزد
اولین پرتوَش به من میخورد
دفتر وحی حق که روز به روز
جلوه اش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوه من دارد
آیه ی والجِبالِ اوتادا
سینه ام را اگر که بشکافم
لعل و الماسِ دیدنی دارم
از گذشت زمان و دحوُ الارض
خاطرات شنیدنی دارم
صبح یک روز چشم وا کردم
ضربه ی تیشه بود گوش خراش
تخته سنگی شدم جدا از کوه
اوفتادم به دست سنگ تراش
پتک سنگین و تیشه ی فولاد
سهم من از تمام هستی شد
حکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من آسیابِ دستی شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جَهیز عروسِ وحی شدم
گوشه ی خانه ای مرا بردند
که حضور بهشت آنجا بود
برترین سرپناهِ روی زمین
بهترین سرنوشت آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه آسیاگَردان
گرچه سنگم ولی دلم میخواست
جان او را شَوَم بلاگردان
هر زمان گِرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من کم کم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختیِ مرا چه کسی
جز خداوند دادگَر دانَد
کِی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند
*سلمان میگه میرفتم سمت مسجد دیدم صدایی به گوشم میرسه، چه خبره؟ دیدم از خونه ی فاطمه ی زهرا صدا میاد. صدای محزون و جانسوزی، آرام در زدم، فضه درو باز کرد، سلمان صدا زد خانم صدای محزونی از خانه ی امیرالمؤمنین میومد نگران شدم، صدا زد نگران نباش، بی بی داره گندم آسیا میکنه، امروز خیلی خسته شده. گفت اجازه میدن بیام داخل؟ فضه رفت اجازه بگیره، بی بی گفت سلمان از ما اهل بیته، بگو بیاد، سلمان میگه وارد خونه ی بی بی شدم، دیدم ابی عبدالله بغل فاطمه ی زهراست، بی بی داره آرام آرام این آسیابو میگردونه، خوب دقت کردم دیدم دستاش زخم شده. گفتم بی بی جان فضه که هست، شما چرا کار انجام میدین؟ عظمت و تواضع رو ببین، فرمود سلمان پیغمبر بهم فرمود یه روز کار خونه رو تو انجام بده یه روز فضه انجام بده، امروز نوبت منه، من نمیخوام خادمه ی این خونه اذیت بشه، صدا زد بی بی پس تا اذان مونده، یه کارو بگو من انجام بدم، بی بی فرمود: سلمان من مادر حسینم، من بهتر میتونم حسین رو نگه دارم، آسیاب دستی رو تو بگردون، میگه همینجور میگردوندم، دیگه اذان شد، گفتم بی بی اجازه بدین برم مسجد نماز، نماز که تمام شد دیدم مولا کنار پیغمبر نشسته، اومدم سمت آقا، گفتم: یا علی! دست زهرا زخم شده، تا این جمله رو گفتم دیدم اشک سرازیر شد از چشمای مولا، گریان دوید رفت سمت خونه، اما میگه بعدِ لحظاتی دیدم مولا داره میاد اما خندان، پیغمبر فرمود: علی جان میرفتی گریان بودی اما حالا خندان اومدی، صدا زد یا رسول الله رفتم منزل دیدم فاطمه خوابیده، حسین بغلش، آسیاب دستی خودش داره میگرده، یه جمله داره کلی روضه از توش درمیاد، پیغمبر فرمود: خدای عالم ضعف تنِ فاطمه ی منو دید، خدای عالم فرشتگانی داره...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_محمد_بذری
#حاج_علی_اصغر_بذری
#کربلایی_جبار_بذری
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇