من عزادارِ شهِ تشنه لبم
کوهی از صبر و وقار و ادبم
من کنیزِ پسر فاطمه ام
مادرِ شیرِ نرِ علقمه ام
مادر جعفر و عبداللهم
جان نثارِ درِ ثارااللهم
مادرِ چار غیورِ عربم
زین سبب اُمِ بنین شد لقبم
مادر باغِ گلِ یاسم من
مادرِ حضرتِ عباسم من
پسرم بود علمدارِ حسین
ساقی و میر و سپهدارِ حسین
پسرم یک تنه یک لشکر بود
قوَتِ بازوی او حیدر بود
پسرم فانیِ فی اللهِ حسین
اولین جان به کفِ راهِ حسین
سیدی! ذکرِ لبش هر شب بود
پاسبانِ حرمِ زینب بود
پاسبانِ حرمی پژمرده
حرمی سوخته، آتش خورده
پسرم در ادبش معنا شد
تشنه لب بود ولی سقا شد
تا که او راهیِ دریا می شد
در حرم مرثیه برپا می شد
ناله ی اهل حرم واویلا
دستِ عباس قلم، واویلا
رفت تا آب بیارد اما
دست ها از بدنش گشت جدا
تیری آمد به دل مشک نشست
تیر دیگر دلِ زینب بشکست
مشک افتاد و ز دل آه کشید
ز دلش ناله ی جانکاه کشید
گفت ای تیر به چشمم خوردی
در حرم آبرویم را بردی
وعده ی آب به اصغر دادم
حال با مشک زمین افتادم
گفت طفلان همه در تاب و تبند
همه ی اهلِ حرم تشنه لبند
عاقبت گل پسرم را کشتند
نورِ چشمان ترم را کشتند
حال، من مانده ام و تنهایم
تا قیامت خجل از زهرایم
نه پسر دارم و نه فرزندی
به لبم نیست دگر لبخندی
#رضا_باقریان
#حضرت_ام_البنین_س
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
آهم چرا از سوز هجرت آتشین نیست
قلبم چرا چون قبل از دوری غمین نیست
تو نیستی! من بی خیال بودن تو
بی عارم و از ننگ داغی بر جبین نیست
من را همیشه در بدی میبینی اما
دیگر شرار قهرت آقا در کمین نیست
حق میدهم از من، تو برداری نظر را
میدانم از لطف تو سهمم بیش از این نیست
انقدر که غیر از تو را با چشم دیدم
چشمم دگر با گریه در روضه قرین نیست
دیگر ندارم انتظار دیدنت را
تقدیر این آلودهدامن اینچنین نیست
تنها مسیری که نجات من در آن است
جز کربلای روزهای اربعین نیست
::
روضه بخوانم! مادری جانسوز میگفت
بعد از حسین ام البنین، ام البنین نیست
✍️ #محمدعلی_بیابانی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
کوفه به نامردی از یسار و یمین ریخت بر سر مشکت قمر به مکر کمین ریخت آب شدی ساقی از خجالت قولت! ای به فدای سرت که آب زمین ریخت
کودک شش ماهه میل آب ندارد دل خوری از مشک تو رُباب ندارد چشم به راهت نشسته تا که بیایی عشق رقیه به تو حساب ندارد
میرسد از خیمهها صدای رقیه «عَمی العباس» آشنای رقیه چهرهی درهم شکستهات خبرم کرد!
دل نگران گشتهای برای رقیه
بغض بدی مانده در گلوی حسینت گریه نکن مرد! روبروی حسینت حرمله با هلهله به سمت حرم رفت در خطر افتاده آبروی حسینت
شاهِ غریبت ببین سپاه ندارد رفتن من بی تو خیمه راه ندارد چاره بیندیش چارهساز دو عالم این حرم محترم پناه ندارد
یک تنه یک لشکری برای حسینت بعد تو پاشیده شد قوای حسینت من که پس از تو رسیدهام دمِ گودال وای بر احوال خیمههای حسینت
✍️ #وحید_قاسمی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_عباس_ع_شهادت
(ابیاتی از یک مربع ترکیب)
گر شرف با عزت و لطف و وفا گردد عجین
عشق معنا میشود با واژهی ام البنین
::
دُر در آغوش صدف آری چو گوهر میشود
دامن ام البنین عباسپرور میشود
::
تیر بر مشکش زدند و مثل مشک از تاب رفت
ایستاد و قطره قطره پیکر او آب رفت
::
نه فقط عباس از شرمندگی بی تاب شد
از خجالت مادرش ام البنین هم آب شد
✍️ #موسی_علیمرادی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
خودم جاروکشِ کوی حسینم
ولی شرمندهی روی حسینم
چهارتا نه چهل تا مثلِ عباس
فدای تاری از موی حسینم
درِ این خونه زحمت میکشیدی
کنیزی کرده، منت میکشیدی
مگه دست و سری بود و ندادی؟
که از زینب خجالت میکشیدی
✍️ #محمدمعین_پوریلان
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
خوشی را در نگاه من نجویید
گلی دیگر به باغ من نرویید
پسر در بر ندارم، آی مردم!
به من ام البنین دیگر نگویید
همیشه من پی بوی حسینم
همیشه من دعاگوی حسینم
پسرهای مرا کشتند انگار
فدای تاری از موی حسینم
تمامش کن دگر این گفتگو را
حسینم کو؟ بگو راز مگو را
به چشمم نیست آرام و قراری
«گلی گم کردهام میجویم او را»
✍️ #حسن_معارف_وند
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
شده تسبيحِ باران: يا اباالفضل
نوای چشمه ساران: يا اباالفضل
اگر که تشنگی جان بر لبت کرد
بگو با کام عطشان: يا اباالفضل
✍️ #یوسف_رحیمی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#محاوره
یه مادر داره از احساس میگه
داره از روضهی حساس میگه
گمونم روضهخون ام البنیه
داره از قامت عباس میگه:
قد و بالای عباسم نظر خورد
به چشم شیر من تیر سه پر خورد
خودِ من از بشیر اینو شنیدم
عمود آهن دشمن به سر خورد
شنیدم کوفیا دورش رسیدن
شنیدم دست عباس و بریدن
شنیدم بچمو شرمنده کردن
شنیدم مشکشو تیرا دریدن
تا وقتی روضه خون ام البنینه
ربابم گوشهی مجلس میشینه
تا وقتی حرف مشک پاره میشه
رو لب گل میکنه داغ سکینه:
همین قد میگم از داغ زیادم
نگاهِ مهربونش مونده یادم
الا ام البنین! شرمندهام من
خودم دستِ عموجون مشک دادم
شدیم آواره با زخم و تب و درد
سر ما نعره میزد شمر نامرد
پایینِ نی رد خونو میدیدم
عمو بالای نی خون گریه میکرد
میگه ام البنین، غم بی حسابه
جلو چشمام یه مشکِ پاره قابه
میسوزه قلبمو آروم نمیشم
دلیل شرم من اشکِ ربابه
خدایا پُر اگه پیمونه میشد
علیِ اصغرم گریون نمیشد
حسینِ من با طفل شیرخوارش
میون هلهله حیرون نمیشد
همین که روضه میره سمت گودال
رباب و زینبان که میرن از حال
امون از تیغ و تیر و سنگ و نیزه
امون از غارت پیراهن و شال
چرا تشنه تو رو کشتن حسینم
سرت رو روی نی بردن حسینم
همه رفتن... یه گوشه دم گرفته:
حسینِ من، حسینِ من، حسینم...
✍️ #مرضیه_نعیم_امینی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
عباس جان...
اگر چه ماندهام با ناله و آه
اگر چه هست دستم از تو کوتاه
همینکه کشتهی راهِ حسینی
هزاران مرتبه الحمدلله
✍️ #مجتبی_شکریان
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
به تیغی حیف گیسویت گسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند
از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند
بهارم را چه سان پاییز کردند
دلم را از غمت لبریز کردند
سرت ای کاش رویِ نیزه میماند
تو را از مرکبی آویز کردند
غمت راهِ نفس بر سینه بسته
ترک بر چهرهی آیینه بسته
زِ بسکه خاکْ بر سر ریختم من
ببین عباس دستم پینه بسته
✍️ #حسن_لطفی
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
|⇦•من خیمه ای هستم...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حالا که بايد مثل يک مادر بيايم
يارب! کمک کن از پس آن بر بيايم
داغي مباد از سوز نامم گر بگيرد
خاموش، بايد مثل خاکستر بيايم
شبنم چه خيری می رساند بعد دريا؟!
سخت است بی پروا پس از کوثر بيايم
بايد شب و روز از خدا عزّت بخواهم
تا اندکی شايد به اين همسر بيايم
*حالا امیرالمومنین جواب میدن...*
بانوی من! بانو! شما امالبنينی!
آرامش حيدر! يقين کن بهترينی
بيهوده نامت حک نشد بر طالع من
تو از کرامات کرام الکاتبينی
با عشق پا در خانه ی غربت نهادی
با اينکه می دانی چهها بايد ببينی
اصلا به ميدان آمدی تا عاشقانه
تا پای جان داغی پس از داغی ببينی
حرف مصيبت شد، هوای روضه دارم
ای ذاکر اولاد حيدر! می نشينی؟
من تشنهام، تو تشنهای، زيباست آری
حال و هوایِ روضه ی عباس داری
بغضِ خودت را می خوری و می نشينی
از چهرهات پيداست خيلی بيقراری
گاهی نگاهی می کنی آن سوی خانه
داری شهيدانِ علی را ميشماری؟
ای آسمان ابری ام! چيزی نمانده است
تنها شوی و بر شهيدانت بباری
*بی بی ام البنین سال ۶۴هجری از دنیا رفتند.عاشورا اول سال ۶۱ هجری بوده.یعنی وقتی ام البنین از دنیا رفت نه زینب زنده بود و نه رباب....خیلی ها از دنیا رفته بودند..اما من میگم:اینجا ام البنین تنها نشد...وقتی قافله رسید مدینه؛بیرون شهر زین العابدین کاروان رو نگه داشت؛پیاده بشید،اتراق کنیم.آقا،بشیر رو صدا زد.ای بشیر! پدرت شاعر بود.آیا مثل پدرت،بهره ای از شعر داری یا نه؟ بله آقا...برو خبر اومدن قافله رو به مردم بده.بشیر آمد،صدا زد: "الجامِعه الجامعه "مردم همه جمع بشید.مردم تعجب کردند.خبری شده اتفاقی افتاده؟همه آمدند.بی بی ام البنین آمد.گفتند: قاصد امام حسینه. قاصد لشگره.بی بی ام البنین صدا زد: بشیر! از حسینم چه خبر؟ بشیر عرضه داشت:بی بی چهارتا پسر داشتی؛ خدا بهت صبر بده.بشیر! از حسینم چه خبر؟بی بی جان! عباسِ تو کنار نهر آب،دستاشو بریدند.از حسینم چه خبر؟ بی بی جان عمود آهن به سرش زدند.بشیر از حسینم چه خبر؟
" اولادی و مَن تحت الخضراء کلُّهم فِداء لِابی عبدالله "بچه هام و هر چی زیر این آسمان کبوده،فدای حسین...حالا دیگه بشیر باید خبر رو بده.اگر میخوای از حسین،بشنوی،بگم"يا اهل يثرب لا مقام لكم بها..."مردم! مدینه دیگه جای موندن نیست."قتل الحسين فادمعى مدرار" حسین رو کشتند،همه گریه کنید.همه ناله بزنید...یه جمله دیگه گفت:" الجسم منه بكربلا مضرج"بدنش روی خاک گرم کربلا افتاده بود.آیا این آخر ماجرا بود؟ نه.." الراس منه على القناه يدار"سرش رو شهر به شهر می بردند...همه ناله بزنند: حسین...یه وقت صدا زد:بشیر! "قد قَطَّعتَ نیاطَ قلبی"بشیر! بند دلم رو پاره کردی....من میگم: ام البنین اینجا تنها شد.*
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ای آسمان ابری ام! چيزی نمانده است
تنها شوی و بر شهيدانت بباری
می بينمت روزی که حيران و پريشان
از خانه بيرون آمدی در انتظاری
تير خبرها می خورد یک یک به قلبت
تير چهارم هم رسيد و بردباری
اما فرو می ريزی از آن تير آخر
داغی که آن را بر دل خود می گذاری
آه ای بشير! آه اي بشير! آه از حسينم
نفرين به شمشيری که زد بر دست ياری
می بينمت می باری و می خوانی آرام
ای روضهخوانِ روزهای سوگواری:
مردم! به من ام البنين ديگر نگوييد
دیگر مرا ام البنین نخوانید
واویلا...واویلا...
زیرا که من دیگر پسر ندارم
واویلا...واویلا...
من خيمهای هستم که افتاده عمودم
من سوختم چون خيمههای کربلايی
خاکسترم، از هم گسسته تار و پودم
آنقدر می سوزم که دنيا را بگيرد
من نوحه می خوانم تمام نوحه فخر است
هم گريه و هم شکر دارم در سجودم
«ويلي علي شبلي» که میگفتند افتاد
دستش، سرش، مشکش، تمامی وجودم
#شاعر: انسیه سادات هاشمی
بی بی جانم! دستاشو بریدن،به چشمش تیر زدن، عمود آهن به سرش زدن، عباست با صورت به زمین افتاد...بی بی جان! من رو ببخش یه اتفاقی افتاد..وقتی صدا زد:" یا اخا ادرک اخاک "تا امام حسین برسه؛فاصله ای بود...نشستن کنارش...میگم و ترجمه نمی کنم. از روی کینه، سر فرصت."قطعوا یدیه و رِجلیه، حَنِقَاً علیه"گفت دیگه سوال نکن چرا قبرش کوچیکه....*
بعضی از این شهدا رو میارن؛ از اون سرو رشید، اندازه یه بقچه میدن به پدر و مادر...
اگر دریا نمی گنجد به کوزه
با چه اعجازیمیان چفیه پیچیدند
جسم پهلوان ها را...؟!
همینقدر بگم: از اون جسم رشید چیزی نموند. هنوز اندک رمقی داشت. آقا آمد بالای سرش...اول سعی کرد این بدن رو جمع کنه...صدا زد:"یا اخی! ماتُرید مِنّی ؟! "میخوای با من چه کنی؟! منو به خیمه ها نبری...*
مقدمتان رابه این کانال3هزارنفری گرامی می داریم