eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•تا ببینم رحمت..‌ و مناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── تا ببینم رحمت پروردگار خویش را میشمارم باز جرم بی شمار خویش را روز و شب فرقی ندارد پیش من چون با گناه تیره کردم آسمان روزگار خویش را هر زمستان رفت آمد یک زمستان دگر چون به دست خود خزان کردم بهار خویش را هیچکس مانند تو خیر و صلاحم را نخواست کاش دستت میسپردم اختیار خویش را از همان روز ازل باید خدایی میشدم در حریم یار میجُستم دیار خویش را کاش دست مهربانت سایه بان من شود تا بپوشانم خطای آشکار خویش را صحبت از عفو و بزرگی و کرامت میشود تا به سمت تو می اندازم گذار خویش را تو یقینا میشناسی خوبتر از من مرا من نمیدانم صلاح کار و بار خویش را عهد میبندم نباشم غافل از اعمال خود باز یادم میرود قول و قرار خویش را کاش میفهمیدم این آلوده دل من نیستم حال که عمری کشیدم انتظار خویش را بسکه سر زد از من رسوا خطا و اشتباه عاقبت از دست دادم اعتبار خویش را پیله کرده نفس اماره به جسم و روح من کاش روزی بشکنم قفل حصار خویش را آبرو بخشیدی و من آبرو بردم فقط در میان خلق کم کردم عیار خویش را خواب غفلت آمد و خود را به چشمم عرضه کرد در عوض دادم دل شب زنده دار خویش را چند قطره اشک و دست خالی و چشمان تر با خودم آورده ام دار و ندار خویش را بین زندان گناهم یاد تو افتاده ام تا مگر پیدا کنم راه فرار خویش را یا اله العالمین اغفر ذنوبی بالحسین هر چه باشم روی لب دارم شعار خویش را : مجتبی خرسندی .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
Shab 12 Ramazan 1403 Bazri [Mohjat_Net] (1).mp3
7.64M
|⇦•تا ببینم رحمت... و ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده به نفسِ استاد حاج محمد بذری
14000221eheyat-narimani-zemzemeh.mp3
15.33M
|⇦•حالا که اومده...... و مناجات با خدا ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی
. علیه‌السلام ✍ و رستاخیز تو از چشم‌دنیا خواب خواهد برد شب‌تشویش را آن نور عالمتاب خواهد برد بتاب ای فجر صادق! روشنی‌بخش حقایق باش وگرنه دین ما را جعفر کذّاب خواهد برد رسیده سامری با صوت سحرانگیز دقّ‌الباب اگر دل دل کنیم ایمانمان را «باب» خواهد برد تویی تنها تو باب‌الله و وجه‌الله و سِرّ‌الله کدامین‌مدّعی سهمی از این القاب خواهد برد؟! کسی که رو بگرداند از آن لبخند، خواهد باخت کسی که از نگاه تو شود سیراب، خواهد برد نگاهت نغمۀ باران، نگاهت چشمۀ ایمان نگاهت خستگی‌ها را از این‌مرداب خواهد برد .
. روشن آن چشم که در سوگ تو پُر نم باشد دلربا، نرگس این باغ به شبنم باشد تا بدانند کجا بزم عزای تو به پاست دود آه دل عشاق تو پرچم باشد دل، حسینیه؛نفس،نوحه؛تپش،سینه‌زنی‌است دم بگیریم که عمر همه این دم باشد به خدای حرم و کعبه قسم! ای حُجاج! هر که مُحرم به محرم شده، مَحرم باشد آن که دارد غم عشق تو ندارد غم هیچ که نشاط دل عالم، همه زین غم باشد خانۀ تنگِ دلم نیست شبی بی‌مهمان لحظه‌ای نیست که دل بی‌غم و ماتم باشد مطلع «صائب تبریز» به یادم آمد آن که در طرزخود استاد مسلم باشد: گر صفای حرم کعبه به زمزم باشد زمزم اهل صفا دیدۀ پُر نم باشد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
. ‍ علیه‌السلام ایوان علی قبله مردم به به لب‌هاش ندیده نان گندم به به دریای علی و فاطمه یلتقیان به به به دو بحر پر تلاطم به به به به به نم باران نجف بر قبله عشق ایوان نجف به به به شه ملک لا فتی به به به علی سلطان نجف به به به علی به به به نجف «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
روضه حضرت زینب علیهاالسلام.mp3
1.59M
🎙روضه حضرت زینب سلام الله علیها با صدای استادسیدابوالحسن مهدوی 🔻وقتی در زندگی به عُسر و حرج و اضطرار افتادید [بگونه‌ای که] می‌گویید هیچ چاره‌ای ندارم و کارد به استخوانم رسیده و نمیدانم چه کنم؟! متوسل به حضرت زینب سلام الله علیها شوید، به یاد اضطرار آن مجلّله بیفتید و گریه کنید. ▪️وفات جانسوز عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری علیهاالسلام بر ارادتمندان و عاشقان آن حضرت تسلیت. علیهاالسلام •┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄• https://eitaa.com/madahanpirbakran
. . علیه‌السلام ماهِ در سینه آرمیدۀ من چه شود پا نهی به دیدۀ من تو دعا کن که مستجاب شود اَرِنا الطّلعة الرّشیدۀ من من که خواندم دعای عهد کجاست؟ روی والغرَّة الحمیدۀ من از ظهور تو مرهمی جوید دل زخم زبان شنیدۀ من می پرد صبح و شام دور سرت مرغ جان به لب رسیدۀ من چلچراغ شب فراق تو شد اشگ از دیده گان چکیدۀ من بانگ یا صاحب الزّمان دارد ناله‌ی از جگر کشیده‌ۀ من ناله و اشگ و آه و سوز درون گشته اشعار برگزیدۀ من در فراق تو پاره‌های دل‌اند غزل و قطعه و قصیدۀ من چند کوه فراق را بکشم رحم کن بر قد خمیدۀ من «میثمم» خاک راه میثم تان مهرتان دین و خط و ایدۀ من .............. .
. ✍ خاک سرکوی تو مرا مهر نماز است از خلق بریدم دل و چشمم به تو باز است من سائل هر روزه کوی توام ای دوست در کوی تودیگر به بهشتم چه نیاز است بر سلسله وصل خداوند زند چنگ دستی که به دامان ولای تو دراز است دل سینه سینا و در آن طور غم تو است چون کعبه که در سینه صحرای حجاز است آن باغ دلی را که تو آتش زده باشی مطلوب ترین میوه آن سوز و گداز است در کعبه و آتشکده و دیر و کلیسا هر جا که روم روی توام قبله راز است از بسکه کریمی ز گدا ناز کشیدی با آنکه وجودت همه آیینۀ ناز است گر نور تو تابید به «میثم» عجبی نیست خورشید بزرگ است ولی ذره نواز است .
. حاج به نوکری تو خط سیادتم دادند زکودکی به ولای تو عادتم دادند در آستان تو اول مرا پذیرفتند سپس اجازه عرض ارادتم دادند مرا چه زهره که گویم غلام کوی توام زلطف توست اگر این سعادتم دادند محبت تو که گنج خداست در دل من سعادتیست که پیش از ولادتم دادند خدای را به ولای تو بندگی کردم به یمن عشق تو حال عبادتم دادند گدای خاک نشین در تو گردیدم که در تمامی عالم سیادتم دادند چه از تو خواسته «میثم» که از تو نگرفته که هر چه خواستم از آن زیادتم دادند .
. ‌ دولت این است که یک لحظه گدای تو شوم کی دهد دست که خاک کف پای تو شوم شرف بنده‌گی توست زیاد از سر من بار ده بلکه سگ درب سرای تو شوم کم از آنم که کنم از سر کوی تو عبور باز دادی رهم ای من به فدای تو شوم با همه زشتی و آلوده گی و روسیهی باورم بود که مشمول عطای تو شوم سینه چاک دم تیغ تو سمن رویان‌اند من کی‌ام تا سپر تیغ بلای تو شوم ای مسیح دل و جان همه عالم! چه شود زنده با یک نفس روح فزای تو شوم ای خوش آن دولت بیدار که در نیمه شبی دیده بر هم نهم و خواب نمای تو شوم ای کرامت به تو زنده کرمی کن بگذار تو برای من و من نیز برای تو شوم دوست دارم که غبار سر کویت گردم به امیدی که هوایی به هوای تو شوم به عزا خانه‌ات از لطف و کرم خاکم کن بلکه مشت گلی از اشگ عزای تو شوم «میثم» بی سر و پا را ز کرم دست بگیر که نهم جان به کف و بی سر و پای تو شوم .
. علیه‌السلام ای پادشاه حُسن و ملاحت! كه سال‌هاست بر درگه جلال تو شاه و گدا، گداست روزی رسد ز یمن وجودت به عالمی اركان آسمان و زمین از تو پا به جاست زمزم ز آب لعل لبت آبرو گرفت سعی و صفا و مروه به یاد تو با صفاست محراب ابرویت چو به محراب رو كند كعبه به پیش ماه رخت دست بر دعاست قربان نرگست! كه به یاد قتیل اشک خون‌بار و گریه‌خیز به هر صبح و هر مساست آقا بیا! كه هُرم نفس‌های ذوالجناح بر آسمان هنوز ز صحرای كربلاست .