.
نوحهیِ #زمینه #دهه_دوم روضهیِ حضرت زهرا سلام اللّه علیها
سبکِ دنیا بدونِ تو ......
این روزا روضهها مثلِ فاطمیهست
مثلِ روزگاری
که دشمن تو کوچه دستِ حیدروُ بست
پایینِ نیزهها روزیمون کنایهَست
نونِ خشکِ کوفه
دلِ بچّههایِ فاطمه رو شکست
کجایی مادر؟!
ببینی پایِ سر چی به سرم دارن میارن این مردم
کجایی حیدر ؟!
ببینی که چیشد با طفلی که راهو تو صحرا کرده گم
کجایی مادر؟! کجایی حیدر؟!
این روزا قافله حوصله نداره
ماهِ خیمه حتّی
طاقتِ یه آه وُ .... حرمله نداره
زینب زِ سلسله ها گِله نداره
شکایتِ خواهر
از اینه که حُرمت قافله نداره
کجایی اِی یاس ؟!
میدونی اِی مادر گلبرگایِ پرپر هنوز تویِ صحراست
کجایی عبّاس ؟!
غیورِ آلُاللّه رنگ وُ رو وُ پهلوم درست مثِه زهراست
کجایی اِی یاس ؟! کجایی عبّاس ؟!
#سبک_دنیای_بی_حسین
#زمینه #بعد_از_عاشورا
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
#حسین_ایمانی ✍
.👇
.
#زمزمه
#شب_آخر
مادر ندارد
شاهی که تنها مانده و لشکر ندارد
انقدر زخمی است
جایی برای بوسه بر پیکر ندارد
در بین گودال
افتاده و عمامه ای بر سر ندارد
می دید زینب
اما چنین در خاک و خون باور ندارد
دروش شلوغ ست
حالا که تنها مانده و یاور ندارد
می گفت زینب
شاید قاتل همرهش خنجر ندارد
با گریه می گفت
ای کاش می شد پیروهن را در نیارد
گودال تنگ است
صحرا مگر جایی از این بهتر ندارد
بر روی سینه
نیزه مزن وقتی که او سپر ندارد
کشتید اما
چرا دیگر انگشت و انگشتر ندارد
می گفت دشمن کارش تمام است او که اب اور ندارد
با کینه میزد
می گفت فرقی با حیدر ندارد
یک سو رباب است
بیچاره تنها مانده پسر ندارد
#عاشورا #گودال #قتلگاه
.
.
#زمزمه
#شب_آخر_جلسه #دهه_دوم
مادر ندارد
شاهی که تنها مانده و لشکر ندارد
انقدر زخمی است
جایی برای بوسه بر پیکر ندارد
در بین گودال
افتاده و عمامه ای بر سر ندارد
می دید زینب
اما چنین در خاک و خون باور ندارد
دروش شلوغ ست
حالا که تنها مانده و یاور ندارد
می گفت زینب
شاید قاتل همرهش خنجر ندارد
با گریه می گفت
ای کاش می شد پیروهن را در نیارد
گودال تنگ است
صحرا مگر جایی از این بهتر ندارد
بر روی سینه
نیزه مزن وقتی که او سپر ندارد
کشتید اما
چرا دیگر انگشت و انگشتر ندارد
می گفت دشمن کارش تمام است او که آب آور ندارد
با کینه میزد
می گفت فرقی با حیدر ندارد
یک سو رباب است
بیچاره تنها مانده پسر ندارد
#عاشورا #گودال #قتلگاه
........
مادرندارد.مادرندارد
شاهی که تنها مانده و لشکر ندارد
مادرندارد.مادرندارد
دربین گودال . افتاده و عمامه ای بر سر ندارد
مادرندارد.مادرندارد
واااااه می دید زینب
اما چنین درخاک وخون . باور ندارد
دورش شلوغ است
حالا که تنها مانده و یاور ندارد
می گفت زینب
شاید که قاتل همرهش خنجر ندارد
باگریه می گفت
ای کاش می شد . پیرهن را برندارد
مادرندارد مادرندارد
گودال تنگ است
صحرا مگر جایی از این بهتر ندارد
مادرندارد مادر ندارد
بر روی سینه
نیزه نزن وقتی که او سپر ندارد
کشتید اما دیگر چرا انگشت و انگشتر ندارد
مادر ندارد مادر ندارد
می گفت دشمن کارش تمام است او که آب آور ندارد
مادر ندارد
با کینه می زد
می گفت فرقی با خود حیدر ندارد
یک سو رباب است
بیچاره تنها مانده و یاور ندارد
.