.
#روضه_اربعین
#حاج_سعید_حدادیان
غریب ِ مادرم كجایی،
حسین من ،حسین من
بازم به قتلگاه رسیدم
صدای مادر و شنیدم
هزار سالم بگذره اینجا
یادم نمیره كه چی دیدم
جلو چشای خواهر تو
داداش بریده شد سرِ تو
همین جا بود بوسه گرفتم
من از رگای حنجر تو
خواستم نشینه روی سینه
اما نشد ، اما نشد
تا مادرم زهرا نبینه ،
اما نشد ، اما نشد
خواستم بگیرم خنجرش رو
اما نشد ، اما نشد
گفتم جدا نكن سرش رو
اما نشد ، اما نشد
غریب ِ مادرم كجایی ،
حسین من ، حسین من
چهل روز پیش
اینجا نشستم رو زمین
گفتی به من برو برو
بریدن ِ سر و نبین
چهل روز پیش
از سرِ نیزه خون اومد
از زیر سُم اسباشون
صدای استخون اومد
چهل ِ روز پیش
خورشید ِ من حنایی شد
میون گودال بلا
فاطمه كربلایی شد
چهل روز پیش
خیمه ها رو آتیش زدند
غنچه هارو آتیش زدند
بچه هارو آتیش زدند
چهل روز پیش
وقتی به مقتل رسیدم
صدای زهرا می اومد
من شنیدم ، من شنیدم
نیزه دارا
وقتی كه از پا افتادن
تیراندازا ، به هم دیگه
این نقطه رو نشون دادن
خودم دیدم
چقدر شلوغ ِ گودال
خودم دیدم
چه جوری رفتی از حال
او می دوید و
من می دویدم
او سوی مقتل ،
من سوی قاتل ...
( دوباره برگشت ... ، حسین جان نمیشه من بجات كشته بشم ؟ حسین جان ، نمیشه سرِ من بریده بشه ؟حسین جان ، میشه جامون عوض بشه ؟ )
او می نشست و
من می نشستم
( همچین با چكمه زد ، هنوز تیرها توی سینه است ، خودش رو صاف كرد ، نشست روی سینه ... )
او می نشست و
من می نشستم
او روی سینه
من در مقابل ...
او می كشید و
من می كشیدم
او خنجر از كین
من آه از دل ...
برو خواهر ، جون ِ مادر
تا نبینی ، بریدن ِ سر
( دید از جلو نمی بُره ، صورت رو برگردوند ، « ذُبِحَ الْحُسینُ مِنَ الْقَفا » ، حسین ... )
#یادآوری
اجرای جناب حدادیان ، #روضه_فاش و سنگین محسوب میشود ، لذا خواندن آن توصیه نمیشود ، و زمان و مکان خاص خودش را میطلبد ، مستمع باید اهل بُکاء باشد ... )
به همت جواد افشانی
.👇