.
#ورودیه
امان از دل زینب...
حسین جان
این زمین داغ به دل میدهد آخر برویم
در من آشوب شده جان برادر برویم
خاک اینجا چقدر بوی جدایی دارد
زینت دوش نبی جان پیامبر برویم
چرا بریم؟
حنجر نازک شش ماهه شبیه است به گل
میشود سخت در آغوش تو پرپر برویم
اما این یکی
کنایه فهم ها اهل روضه بیشتر باهاش گریه کنید
کینه دارند به اسمش به خدا می آیند
لشکری تشنه به خون علی اکبر برویم
دیگه چی حسین جان
کمرت میشکند داغ برادر سخت است
به ابالفضل نگاهی کن و دیگر برویم
نیزه میبارد از این قوم به ظاهر مومن
دست هاشان همه آلوده به خنجر برویم
سایه ی روی سرم خیمه نزن برگردیم
دل ندارم که نباشد به تنت سر برویم
بر زمین میخوری و وای بمیرم نگذار
قتلگاهت بشود قاتل خواهر برویم
ماشالا به شما که میگید حسین...
همچین که این کاروان رسید کربلا
ارباب به عباس فرمود عباس جام اول خیمه خواهرم و بنا کن
اول خواهرم با این زن وبچه ها برن توی خیمه
لذا اولین خیمه ای که زدن خیمه ی زینب بود
انقدر دل ارباب برای این خواهر نگرانه
اول خیمه زینب بزن
همچین که میخواست از ناقه پیاده بشه
میگن خود ارباب اومد عباس اومد علی اکبر اومد
ابی عبدالله به خواهر فرمود خواهر جان پیاده شود
دست خواهر گرفت
این جوانها اومدن کوچه باز کردن
چ خبره؟
عمه سادات میخواست از ناقه پیاده بشه
چرا گریه میکنید اینا که بد نیست
ارباب اومد عباس اومد علی اکبر اومد قاسم اومد همه اومدن..
همه ی بنی هاشم محرم ها
همه ی نامحرم ها رفتن عقب تر
سرشونو به کار دیگه دیکه بند کردن چون خواهر حسین میخاد از مرکب پیاده بشه
همچین که پای زینب س به خاک کربلا رسید
نوشتن یه آهی کشید
صدا زد حسین جان چرا انقد این خاک بوی جدایی میده
دلم بهم ریخته نگرانم مضطربم حسین
ارباب جواب دادن خواهرم این همون سرزمینی هست که جدم پدرم مادرم روضه هاشو خوندن همینجاس
نوشتن زینب رفت تو خیمه بعد از چند لحظه دیدن غش کرده
این خواهر و به هوش اوردن اما
شنیدن کی بود مانند دیدن....
ها فهمیدی..
اینجا بیبی غش کرد بیبی ور به هوش آوردن
اما کجا بودید جوونا مدافعای حرم...
همچین که نگاه کرد
عصر یازدهم
یه نگاه کرد سمت گودال
صدا زد حسین جان پایشو خاهرتو کمک کن
یه نگاه کرد سمت علقمه
صدا زد آی غیرت الله پاشو نگاه کن
مگه چی شده که زینب اینطوری داره برادراشو صدا میکنه
میگن اصحاب و صدا کرد یه نگاه کرد به این بدنها
آی اصحاب حسین پاشید زینب کمک کنید
نوشتن این بدنها یه تکون خورد
کنایه از اینکه ما حاضریم زنده بشیم برات دوباره جون بدیم
چی میخام بگم اینهمه دارم مقدمه میچینم
نوشتن همرو سوار بر ناقه کرد
یه نگاه خواهر دوروبرش کرد دید دیگه کسی نمونده
همه سوار شترها شدن خودش میخاد سوار بشه
تنهایی که نمیتونه
شمر از دور دید
این خواهر داره اینجوری بیتابی میکنه
شمشیرشو غلاف کرد
ایمد جلوتر
بی بی فریاد زد بروووو عقب........
#شب_دوم_محرم
#روضه_متنی
#حضرت_زینب
#روضه_ورود_کاروان_به_کربلا
.